به نام آنکه هستی نام ازو یافت
فلک جنبش زمین آرام ازو یافت
خدایی کآفرینش در سجودش
گواهی مطلق آمد بر وجودش
تعالی الله یکی بی مثل و مانند
که خوانندش خداوندانْ خداوند
فلک برپایدار و انجمافروز
خرد را بیمیانجی حکمتآموز
جواهربخشِ فکرتهای باریک
بهروزآرندهٔ شبهای تاریک
غم و شادی نگار و بیم و امید
شب و روز آفرین و ماه و خورشید
نگهدارندهٔ بالا و پستی
گوا بر هستی او جمله هستی
وجودش بر همه موجود قاهر
نشانش بر همه بیننده ظاهر
کواکب را به قدرت کارفرمای
طبایع را به صنعت گوهرآرای
مرادِ دیدهٔ باریکبینان
انیسِ خاطرِ خلوتنشینان
خداوندی که چون نامش بخوانی
نیابی در جوابش لن ترانی
نیاید پادشاهی زوت بهتر
ورا کن بندگی هم اوت بهتر
ورای هرچه در گیتی اساسی است
برون از هر چه در فکرت قیاسی است
به جستوجوی او بر بام افلاک
دریده وهم را نعلینِ ادراک
خرد در جستنش هشیار برخاست
چو دانستش نمیداند چپ از راست
شناساییش بر کس نیست دشوار
ولیکن هم به حیرت میکشد کار
نظر دیدش چو نقش خویش برداشت
پس آنگاهی حجاب از پیش برداشت
مبرا حکمش از زودی و دیری
منزه ذاتش از بالا و زیری
حروف کائنات ار بازجویی
همه در توست و تو در لوح اویی
چو گل صدپاره کن خود را درین باغ
که نتوان تندرست آمد بدین داغ
تو زآنجا آمدی کاین جا دویدی
ازین جا در گذر کآنجا رسیدی
ترازوی همه ایزدشناسی
چه باشد جز دلیلی یا قیاسی؟
قیاسِ عقل تا آنجاست بر کار
که صانع را دلیل آید پدیدار
مده اندیشه را زین پیشتر راه
که یا کوه آیدت در پیش یا چاه
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
گه از خاکی، چو گل رنگی برآرد
گه از آبی، چو ما نقشی نگارد
خرد بخشید تا او را شناسیم
بصارت داد تا هم زو هراسیم
فکند از هیأت نُه حرف افلاک
رقوم هندسی بر تختهٔ خاک
نباتِ روح را آب از جگر داد
چراغِ عقل را پیه از بصر داد
جهت را شش گریبان در سر افکند
زمین را چار گوهر در برافکند
چنان کرد آفرینش را به آغاز
که پی بردن نداند کس بدان راز
چنانش در نورد آرد سرانجام
که نتواند زدن فکرت در آن گام
نشاید باز جست از خود خدایی
خدایی برتر است از کدخدایی
بفرساید همه فرسودنیها
همو قادر بود بر بودنیها
چو بخشاینده و بخشندهٔ جود
نخستین مایهها را کرد موجود
به هر مایه نشانی داد از اخلاص
که او را در عمل کاری بود خاص
یکی را داد بخشش، تا رساند
یکی را کرد ممسک، تا ستاند
نه بخشنده، خبر دارد ز دادن
نه آن کس کاو پذیرفت، از نهادن
نه آتش را خبر کاو هست سوزان
نه آب آگه که هست از جان، فروزان
خداوندیش با کس مشترک نیست
همه حَمّالِ فرمانند و شک نیست
که را زهره، ز حمالان راهش
که تخلیطی کند در بارگاهش؟
بسنجد خاک و مویی بر ندارد
بیارد باد و بویی بر ندارد
زهی قدرت که در حیرت فزودن
چنین ترتیبها داند نمودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
عارف: این شعر درباره عظمت و یکتایی خداوند و قدرت و خالقیت اوست. شاعر به وصف ویژگیهای خداوند میپردازد و میان او و موجودات دیگر تفاوت قائل میشود. خداوند را بیمانند و قاهر بر همه چیز میداند و نشانههای وجودی او را در هستی و عالم مشاهده میکند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که شناخت خداوند به نوعی شگفتی و حیرت میانجامد و در عین حال از انسانها میخواهد که از جستجوی علت و چگونگی خلقت او دست بردارند و به جای آن به یکتایی و یگانگیش ایمان بیاورند.چرا که اگر راه شناخت خدا و خلقت خود خدارا در پیش بگیرند قطعا یا به بنبست میرسند یا به چاه ندانم و کفر،چرا که ذات او و چگونگی ذات او در مخیله انسان نمیگنجد و لازمم نیست که بگنجد و انسان از ذات پاک پرودگار سردربیاورد ،خدا خودخالق است،او حتی خالق عمل و فعل خلقت است ودر جهان آنچه که خالق ندارد خود اوست،درواقع شاعر به خواننده شعر پیشاپیش میگوید که در پی خالق خدا و چگونگی پیدایش خدا نباش که به جواب نمیرسی چرا که او بسیار بزرگ است و خالق همه چیز، بجای اینکه به دنبال خلقت خدا باشی در پی پیبردن به عظمت و یگانگی او باش و بدان که او علت همه چیز است و خود علتی ندارد در نهایت، تأکید میشود که خداوند بخشنده و مهربان است و بخشش از روی لطف و مهربانیش است، و او بزرگتر و برتر از هر چیز است و تواناییها و قدرتش فراتر از تصور انسانهاست.
عارف: به نام کسی که هستی به واسطه قدرت او به وجود آمد و نامدار شد ، و آسمان با قدرت او حرکت گرفت و زمین آرامش خود را مدیون اوست.
عارف: خدایی که تمام آفرینش در حال عبادت و سجدهی اوست، همین نشانه بس که نشانهای روشن بر بودن اوست.
عارف: خداوند والا مقام و بلند مرتبه ای که مثل و مانند ندارد و هرکه ادعای خداوندی دارد اول و آخر اورا به عنوان خداوند اول و آخر قبول دارد.
عارف: خدایی که آسمانها را بدونه ستون و پایه استوار نگهداشته و ستاره هارا نور بخشیده و خرد آدمی را بدونه هیچ معلم و واسطه ای دانش و حکمت آموخته تا خوب را از بد مشخص کند
عارف: خداوندی که خالق جوهره و ارزش مفاهیم مهم و خالق این افکار در افراد است کسی که شب تاریک را به روز منتهی میکند و از دل شب و تاریکی روز و روشنایی بیرون میکشد، درواقع شاعر میخواد بگه خدا خالق و صاحب همه چیز و همه چیز با اراده اون شکل میگیره حتی فکر افراد ریز بین و باریک بین نیز متعلق به اوست، یجورایی تلویحا داره اشاره میکنه به اینکه اگه من این مبانی رو فهمیدم و الان بازگو میکنم درواقع صاحب و خالقش خداست و با اراده اوست.
عارف: خداوندی که خالق غم و شادی و ترس و نا امیدی و امید، خداوندی که خالق شب و روز و ماه و خورشیده، یعنی خدایی که خالق همه حالات و احساسات آدمی و تمامی حالات عالمی است.
عارف: خدایی که نگهدار زمین و آسمان و بالا و پایین و همین بالا و پایین هستی و بودنشون گواهی بر بودن خداوند خالق و نگهدارنده این بالا و پایین یعنی اسمان و زمین، بالا و پستی هم معنای اسمان و زمین رو میده هم به معنای مقام بالا و پست آدمیان در بین الباقی آدمیان، یعنی خدایی که صاحب جایگاه بلند و عزت آدمی و صاحب جایگاه پستی و خواری آدمی، شاعر میخواد خدارو صاحب و ناظر و خالق و چیره بر همه چیز معرفی کنه که غیر این هم نیست.
هوش مصنوعی: وجود او بر تمام موجودات تسلط دارد و نشانهاش برای هر بینندهای آشکار است.
عارف: سیارات و ستارها و اجرام اسمانی همگی با قدرت و به دستور او در حرکتند و او کارفرمای همه انان است ، اوست که جوهره هریک از انسانها و تمامی مخلوقات و نعماتش را با صنعت و منفعتی خواص درآمیخته، درواقع شاعر میخواد بگه هرکی هرچی داره از خدا داره هر انسانی هر صنعتی بلده و با اون صکعت نفعی به بییه میرسونه از خدا داره خدا بهش آموخته و هرانچه که در این دنیا هست و موجود و منفعتی داره بره بقیه هم نفعش رو از خدا داره و خدا خالق نفع اون مخلوق، شاعر درواقع در این بیت به طور غیر مستقیم به این موضوع هم اشاره میکنه که هرچی که خدا آفریده یک علتی داره و علتش رو هم خود خدا آفریده ،یعنی خدا هم خالق علت و هم خالق معلول .
عارف: خدایی که سرمنزل و نتیجه افکار همه ریز بینان و نکته سنجان عالم و دگراندیشان هستی و انیس و مونس و همدم همه کسانی که گوشه خلوت اختیار کردن و با خدای خود راز و نیاز میکنن، درواقع شاعر داره میگه هرکس که ریز بزن باشه و در این دنیا و تمامی مخلوقات خدا تامل و اندیشه کنه سرانجام به هیچ نمیرسه جز خدا و خدا میشه جواب همه سوالاتش و هرکسی هم که تنهایی اختیار کنه برای راز و نیاز و سیر سلوک، با خدا هم نشین میشه و خدا مهمون خونه دل اون فرد میشه، به طور تلویحی داره میگه اگه خدارو میخوای و میخوای به خدا برسی ریز بین و نکته سنج و خلوت نشین باش.
عارف: خداوندی که اگر به واقع و در حقیقت نامش بخوانی و اورا درخواست کنی هرگز از او جواب لن ترانی نخواهی شنید، لن ترانی از دو بخش (لن) یعنی [هرگز] و (ترانی) یعنی [مرا خواهی دید] تشکیل شده که به معنی هرگز مرا نخواهی دید است و باز میگردد به داستان حضرت موسی در قرآن کریم، زمانی که حضرت موسی از خدا درخواست میکند که خودت را به من نشان بده و خدا در جوابش میگوید ای موسی تو هرگز مرا نخواهی دید، شاعر میگوید درواقع اگر انسان با خلوص نیت و به درستی خدارا بخواند و طالب خدا باشد هرلحظه خدارا میابد و اورا در مخلوقاتش میبیند و قدرت و عظمت اورا درک میکند و اینگونه هرگز جواب لن ترانی از خدا نمیشنود چراکه خداوند به انسان پاک و راسخ و ثابت قدم و پاک نیت هرگز نه نمیگوید و اصلا چنین انسانی از انجا که خدا و عظمت و قدرت اورا درک کرده و شناخته هرگز از خدا درخواست نمیکند که به او رخ نشان دهد که بخواهد جواب نه هم بشنود،چرا که او خود خدا و عظمت و قدرت و بزرگی خدارا در آنچه که خدا خلق کرده میبیند و بعد از درک عظمت و قدرت خدا به مرتبه فنا میرسد چرا که خودرا هیچ میابد در مقابل ان عظمت و بزرگی و اصلا به خودِ فانی و هیچ و پوچ اجازه چنین درخواستی نمیدهد، و در واقع به خود میگوید رخ یار همین است، من گجا و خود یار کجا؟
عارف: خدایی که پادشاه و فرمانروایی بهتر از او نمیآید، پس بهترین و عقلانی ترین کار این است که جز او کسی را بنده نباشی و فقط از او فرمان ببری و بندگی اورا بکنی که از این کار بهتر در دنیا نیست،
عارف: خدا و حقیقت خدا را نمیتواتی درک کنی،چرا که او خالق همه چیزی است، و خالق همیشه برتر از مخلوق است، و اگر فراتر و برتر نباشد، نمیتواند خالق آن چیز باشد، پس وقتی خالق آن است ،یعنی فراتر از آن است، و چون خدا خالق همه چیز است، پس فراتر از هر چیزی که در جهان وجود دارد است ، تو برای قیاس و مقایسه از هر انچه که در جهان وجود دارد و دیدی استفاده میکنی، که به آن تجربه بصری یا همان تجربه بینایی میگویند. پس خدا در مخیله تو نمیگنجد و تو نمیتوانی اورا حدس بزنی که او چیست یا کیست، چرا که هرچه که تو قیاس بیاوری برای مقایسه یا مانند کردن آن با خدا یا خدا را به آن مانند کردن، آن چیز را خدا خالق بوده است و آن چیز مخلوق خداست، بخاطر همین خدا خارج از هر قضاوتیس که در ذهن تو میگذرد، بخاطر همین است که میگویم اگر به ذات خدا فک. کنی یا به بنبست میخوری یا به درون چاه بی انتهای ندانم گرایی و کفر میوفتی،
عارف: در پی یافتن خدا وقتی بر آسمانها و در بین ستارگان و سیارات سفر میکنم تا اورا بیابم به چنان سرزمین و مخلوقاتی برمیخورم و چنان عظمتی را با چشم میبینم که باعث میشود درکی شگرف از قدرت و عظمت و توانایی و دانش و بزرگی خدا مرا حاصل میشود که در وهم و خیال نمیگنجد، همیشه این وهم و خیال بود که از درک و عقل فراتر میرفت طوریکه انگار اسب وهم و خیال با نعل های خود درک را در زیر قدوم خود پاره پاره میکند و به بینهایت میتازد ولی اینبار این اسب درک من است که وهم و خیالم را در زیر قدوم و نعلین خود لگد مال میکند و از آن میگذرد چرا که من این عظمت و بزرگی و قدرت را به چشم میبینم و درک میکنم و اینجاست که در میابم جایگاه خدایی که خالق چنین سرزمین اسرار آمیزی است که حتی فراتر از خیال آدمی است و آدمی در توهمات خود هم توان تصور چنین مخلوقاتی را ندارد آسمان ها و بام افلاک نیست بلکه او خارج از همه این هاست، او خارج از کون و مکان است، چرا که خود خالق زمان و مکان است، [جا داره اینجا ابیاتی از حضرت حافظ رو اظافه کنم که میفرمایند، سالها دل طلب جام جم از ما میکرد، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد، گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است ، طلب از گمشدگان لب دریا میکرد،]
عارف: از زمانی که خرد و آگاهیم در جستن خدا با هشیاری کامل از جای برخواسته و به دنبال او افتاده تا اورا بیابد و در این مسیر با چنین مخلوقات و عجایبی رو در رو شده و به چنین مخلوقاتی چشمش روشن گشته فهمیده که تا الان هیچ نمیدانسته و بر آنچه که تا به آلان میدانسته هم شک کرده و این همه بزرگی و قدرت و عظمت اورا متحیر و گیج کرده تا جایی که چپ و راست خود را تشخیص نمیدهد
عارف: شناسایی آن قدرت و عظمت و بزرگی و چیرگی و توانایی زیاد دشوار نیست و برای همگان مقدور و قابل شناس ولی مطمئن باشید که شما هم همانند من بعد از شناسایی و دیدن این همه توانایی و قدرت در خلق مات مبهوت و متحیر خواهید شد وچپ از راست تشخیص نخواهيد داد، وقتی من توانستم تشخیص دهم شماهم میتوانید و وقتی من بعد از تشخیص و درک این همه عظمت و بزرگی و قدرت شگفت زده شدم و متحیر شماهم متحیر خواهید شد.
عارف: هر آنکس که خود را بشناسد و پرده از وجود و موجودیت خود بردار آنگاه خدارا میشناسد و حجاب از پی چشمانش برمیدارد و تشخیص میدهد آنچه را که باید تشخیص دهد و چشمش به قدرت و عظمت خدا روشن میشود و آنگاه است که خدا را به معنای واقع و به حقیقت و نه به مجاز درک میکند، [ کر به خود آئی به خدا میرسی ( یا همان به خدایی رسی) ]
هوش مصنوعی: حکم او از زمان و مکان آسیبی نمیبیند و وجود او از نقاط بالا و پایین آزاد و بینیاز است.
عارف: اگر تمام کائنات را زیر رو کنی همه آن را در خود میابی و میبینی و وقتی هستی را در خود دیدی و یافتی آنگاه در میاری که همه جهان در تو موجود است و تو در او و بر لوح ذات وجود او نقش بسته ای ، و یا به قولی همه چیز در توست و تو در او
عارف: وقتی خود را جز جز کردی و به شناخت جز نز خود پرداختی آنگاه خود را میشناسی ولی بدان که تنها راه شناخت خود و خدای خود جز جز کردن خودت است و به تعبیری به فنا رسیدن است تو خود را جز جز میکنی و شروع به شناخت جز جز خود میکنی وقتی خود راشناختی به عظمت خدا و قدرت و چیرگی او بر همه چیز پی میبری و آنگاه خود را هیچ میاری در مقابل خدا و به مرتبه فنا میرسی و در آن نقطه است که خدارا درک میکنی، در واقع تو باید بفهمی که خدا در تو جای نمیگیرد و در تو نمیگنجد این تویی که باید تکه تکه و جز حز شدی و هر جز خود را بشناسی و به مرابه فنا برسی و در خدا و با خدا ادقام شوی وبا خدا یکی شوی تا خدارا دریابی و درک کنی.
هوش مصنوعی: تو از آنجا آمدهای که حالا در اینجا میدوی و باید از اینجا عبور کنی تا به آنجا برسی.
عارف: تو باید بدانی که با عقل نمیتوانی خدارا بشناسی و خدا در تو جا نمیگیرد چرا که تو گنجایش خدارا نداری و عقل تو توان درک خدارا ندارد چرا که همانطور که در ابیات قبل هم گفتم تو برای شناخت خدا با عقل به سراغ قیاس و مقایسه میروی و قیاس با مقایسه تو با توجه به تجربه بصری تو امکان میپذیرد و تجربه بصری تورا مخلوقات خدا شکل میدهند و و خدا را که خالق است نمیتوان با مخلوقاتش قیاس کرد چرا که خالق فراتر از مخلوق خود است آیا غیر این است ؟
عارف: همونطور که گفتم شناخت خدا به توسط عقل منجر به قیاس عقلانی میشه و قیاس عقلانی تو تا آنجایی کار میکنه که از تجارب خودش برای قیاس استفاده بکنه و این کار باعث میشه تو اول آخر به این سوال برسی که دلیل وجود خدا کیه یا چیه؟ پس درک خدا با عقل یک کار باطل است و این کار باطل اگه ادامه پیدا کنه میشه یک دور باطل، تا وقتی که تو خود را نشناسی و نفهمی که عقل تو محدود است و تو نمیتوانی با عقل محدود که وابسته به تجارب بصری است انهم تجارب بصری که وابسته به آنچه که دیده ای است و هرانچه که دیدی هم جز این دنیاس و هرچه جز این دنیاس جز مخلوقات خداست و خدارا نمیتوان با مخلوقاتش قیاس کرد برای شناختش محکوم به این دور باطلی، و هرگز خدارا نمیشناسی، و اول آخر به یک سوال میرسی که خوب پس خدارا چه کسی آفریده، پس بیا و از این دور باطل دست بکش خود را جز جز کن هر جز را بشناس و در راه خدا فناشو تا در خدا ادقام شوی تا ثمره این قدم شناخت خدا باشد.
عارف: بیا و از این دور باطل دست بکش و اندیشه رو بیش از این در راه شناخت خدا با کار نگیر که این کار تو سر انجام خوشی نداره و تورو به بیراه میکشه یا به بنبست میخوری یا به چاه سیاه و بی سر و ته ندانم گرایی و کفر میوفتی، بیا و به عقلت بگو [ ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش تا صبا پیراهنش را سوی کنعان اورد ]
عارف:زمانی که فهمیدی که خدایی برای تو وجود دارد، از گشتن دنبال دلایل و پرسشهای غیرضروری برای پیدا کردن چرایی و چگونگی خلقت خالقت دست بکش و دست بکش و دست بکش....
عارف: از هر سر چشمه ای که اندکی به تو روشنایی و بینش میبخشد روشنایی به تو رسد سرانجامِ آن روشنایی و بینش یک چیز است، آن هم وحدت و یگانگی و یکتایی خداوند منان است و وحد وجود در همه چیز در عالم، از هر بزرگی که اندکی روشنایی دارد از هر مرجع و منبعی که اندکی بینش را بهره مند شده جویا شوی و آموزه ای را فراگیری دست آخر به این مسئله که خدا واحد و یکتاست و همه چیز در عالم خداست و وحدت وجود بابت همه چیز صدق میکند میرسی،
عارف: او خداییست که با قدرت و تواناییش گاه از خاک گلی رنگارنگ و خوش صورت و توش بو خلق میکند همچو خودش و گاه از نطفه ای انسانی همچو مارا نقش میزند،( اشاره به آیه قرآن داره که خدا میفرماید؛ [خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ]"خلق کردیم شمارا از آبی جهنده (سوره طارق، آیه 6) )
عارف: خداوند به ما عقل و فهم و شعور بخشیده تا او را بشناسیم،البته نه برای اینکه خدا به این شناخت ما محتاج است و به توسط این شناخت ما رفع نیاز میکند چرا که خدا بی نیاز است برای اینکه ما به شناخت خدا محتاجیم و با شناختن او رفع نیازها میکنیم و از آنجایی که خدا مارا بسیار دوستدارد جلوی پای ما راه میگذارد برای مرتفع کردن نیازهایمان و در کنار این عقل و فهم و شعور او به ما بینش بخشیده تا از او بترسیم.اما ترس نه به مفهوم ترسی که در دنیا نصبت به برخی چیزها داریم و ترس از عذاب خدا ترس از جدایی از خدا ترس از رها شدن توسط خدا، ترسی شبیه به ترس کودکی که در بازاری شلوغ مادر خود را گم میکند ترسی شبیه به ترس عاشق در پی احتمال از دست دادن معشوق ترس از نداشتن خدا ترک شدن و طرد شدن توسط خدا آنهم به توسط نابخردی خودمان.
هوش مصنوعی: از ساختار نه حرفی که به صورت نمادین در آسمانها وجود دارد، نقوش هندسی بر روی زمین ترسیم شده است.
هوش مصنوعی: گیاه روح را از دل، آبی میدهد و چراغ عقل را از چشم، چربی میبخشد.
هوش مصنوعی: جهت به طور عمده به شش قسمت تقسیم میشود و زمین مانند جواهرات باارزش به چهار بخش تقسیم میگردد.
هوش مصنوعی: خداوند به گونهای خلقت را آغاز کرد که هیچکس نمیتواند به حقیقت آن پی ببرد.
هوش مصنوعی: او آن قدر در خود غرق میشود که دیگر نمیتواند به فکر کردن دربارهاش بپردازد.
هوش مصنوعی: انسان نباید خود را خدایی ببیند، زیرا خدایی وجود دارد که بالاتر از هر فرمانده و کدخدا است.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که قابلیت فرسودگی دارند، در نهایت از بین میروند، اما تنها کسی که توانایی برپا داشتن و نگهداری چیزهای موجود را دارد، او قادر است بر چیزهایی که از بین میروند نیز تسلط پیدا کند.
هوش مصنوعی: زمانی که بخشنده و مهربان، نخستین نعمتها و منابع را آفرید و به وجود آورد، دنیا را پر از رحمت و فراوانی کرد.
هوش مصنوعی: او در هر شرایطی نشانه ای از صداقت و اخلاص خود را نشان داد، زیرا در کارهای خود ویژگی خاصی داشت.
هوش مصنوعی: یکی را بخشش داده تا به دیگری برساند، و دیگری را به سختی گرفته تا از وی چیزی بگیرد.
هوش مصنوعی: نه کسی که میدهد از بخشش خود آگاهی دارد، و نه آن کسی که چیزی را میگیرد از دست دادن آن.
هوش مصنوعی: نه آتش میداند که چقدر میسوزاند و نه آب از گرمای جانسوز آگاه است.
هوش مصنوعی: خداوند تنها و بیهمتاست و هیچکس در سلطهاش شریک نیست. همه موجودات تحت فرمان او هستند و هیچ شکی در این موضوع وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چه کسی جرأت دارد که در بارگاه او که شایستهی احترام است، رفتاری نامناسب یا توهینآمیز انجام دهد؟
هوش مصنوعی: اگر خاک را وزن کنیم، هیچ چیزی از آن کم نمیشود. به همین ترتیب، اگر بادی بوزد، هیچ بویی از آن بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: چه قدرتی شگفتانگیز است که میتواند به این زیبایی و نظم، همه چیز را در حیرت و شگفتی قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.