الهام
الهام در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
پاسخی به رسول:
من فکر میکنم معنی، همان معنی جاافتاده است. همان که در این بهار ما با هم باشیم و باغ و صحرا را به دیگران واگذاریم.
اگر معنی اینچنین باشد که شما میگویید: «بیا که وقت بهار است، تا من و تو و دیگران (همه به اتفاق) به باغ و صحرا برویم.» سعدی میخواسته فقط بگوید بهار است و بیا با هم و با دیگران به باغ و صحرا برویم؟
بله این رفتن به باغ و صحرا اتفاق خوبیست اما با معنی موردنظر شما، انگار چیزی کم دارد. انگار از آن «آنِ» معنی تهی شده است.
سعدی چنان که شما نیز اشاره کردید، طبیعتدوست است و بارها و بارها از میل و اشتیاقش به تماشای باغ و صحرا گفته، اما دیدن معشوق او را خوشتراست. لطفی دگر دارد.
مثلا آنجا که میگوید:
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ/ صحرا و باغ زندهدلان کوی دلبر است
یا:
ما را سر باغ و بوستان نیست/ هر جا که تویی تفرج آنجاست
یا:
خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است/ چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است