گنجور

 
سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

ما ز دست دوست می‌گیریم و شکر می‌شود

دل ز جان برگیر و در بر گیر یار مهربان

گر بدین مقدارت آن دولت میسر می‌شود

هرگزم در سر نبود اندیشه سودا ولیک

پیل اگر دربند می‌افتد مسخر می‌شود

عیش‌ها دارم در این آتش که بینی دم به دم

کاندرونم گرچه می‌سوزد منور می‌شود

تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر خوشست

ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر می‌شود

غیرتم گوید نگویم با حریفان راز خویش

باز می‌بینم که در آفاق دفتر می‌شود

آب شوق از چشم سعدی می‌رود بر دست و خط

لاجرم چون شعر می‌آید سخن تر می‌شود

قول مطبوع از درون سوزناک آید که عود

چون همی‌سوزد جهان از وی معطر می‌شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۲۷۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۷۲ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

جویای تبریزی

طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو

روز و شب میزان چو می‌آید برابر می‌شود

اعتمادی بر نفس نبود که چون برگشت بخت

هر چراغ زندگانی باد صرصر می‌شود

سیل اشک از سینه‌ات بر دامن مژگان مریز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جویای تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه