گنجور

 
جویای تبریزی

طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو

روز و شب میزان چو می‌آید برابر می‌شود

اعتمادی بر نفس نبود که چون برگشت بخت

هر چراغ زندگانی باد صرصر می‌شود

سیل اشک از سینه‌ات بر دامن مژگان مریز

هرقدر در خُم بماند باده بهتر می‌شود

اهل دل را می‌رسد در خورد استعداد فیض

چون ترقی کرد آب صاف گوهر می‌شود

کفر باشد؛ کفر؛ نومیدی، که تحصیل مراد

گر نشد این بار جویا بار دیگر می‌شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه