طول زلفت کم ز قامت نیست گر سنجی بگو
روز و شب میزان چو میآید برابر میشود
اعتمادی بر نفس نبود که چون برگشت بخت
هر چراغ زندگانی باد صرصر میشود
سیل اشک از سینهات بر دامن مژگان مریز
هرقدر در خُم بماند باده بهتر میشود
اهل دل را میرسد در خورد استعداد فیض
چون ترقی کرد آب صاف گوهر میشود
کفر باشد؛ کفر؛ نومیدی، که تحصیل مراد
گر نشد این بار جویا بار دیگر میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به موضوعاتی مانند عشق، امید و تلاش برای رسیدن به خواستهها میپردازد. او بیان میکند که اگرچه زلف محبوبش کوتاه است، اما بر قامت او تأثیر نمیگذارد و روزها و شبها به تعادل میرسند. همچنین اشاره میکند که نباید به نفس خود اعتماد کرد، زیرا ممکن است شرایط تغییر کند و زندگی تحت تأثیر ناگواریها قرار گیرد. شاعر از خواننده میخواهد که از ریختن اشک بر دامن مژهها بپرهیزد و میگوید که هرچه زمان بیشتری بگذرد، شراب عشق بهتر میشود. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که ناامیدی گناه است و باید همیشه امید به موفقیت داشت، زیرا ممکن است در آینده به خواستهها دست یابیم.
هوش مصنوعی: زلفهای تو به اندازه قامتت نیست، اگر بخواهی مقایسه کنی. بگو که روز و شب چگونه با هم برابر میشوند، همانطور که میآید.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به خودت اعتماد نکن، چون وقتی سرنوشت برگردد، همه نورهای زندگیات به مانند طوفانی ویرانگر خاموش خواهند شد.
هوش مصنوعی: هرگز اشکهای خود را با شدت بر مژههایت نریز، زیرا هرچقدر که شراب در ظرف بماند، کیفیتش بهتر میشود.
هوش مصنوعی: افراد با دل و احساس، وقتی به ظرفیت و لیاقت خود برسند، میتوانند بهرهمند از نعمتها و خوبیها شوند. همانطور که وقتی آب صاف بالا میآید، تبدیل به گوهر و ارزشمند میشود.
هوش مصنوعی: اگر انسان در مسیری ناکام بماند و به خاطر این ناکامی دچار ناامیدی شود، این ناامیدی نوعی کفر به امید و آرزوهایش به حساب میآید. باید بار دیگر تلاش کند و به دنبال دستیابی به خواستههایش برگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر میشود
و از جمال حسن رویش هر دو کافر میشود
پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است
بی تن و قالب مرادم خود میسر میشود
روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر میشود
تا به گرد ماه از مشک چنبر میشود
مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست
پر او ز دیبای او از مشک و عنبر میشود
خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی
[...]
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد
بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر میشود
دیگران را تلخ میآید شراب جور عشق
[...]
بعد عمری گر وصال او میسر میشود
شرم پیش چشم من سد سکندر میشود
تیرهبختی کار خود را میکند هرجا که هست
نامه من پرده چشم کبوتر میشود
کیمیای عشق هرکس را که سازد بینیاز
[...]
دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود
هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.