گنجور

 
سعدی

مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بِکُشد

چو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد

به لطف اگر بخرامد، هزار دل ببرد

به قهر اگر بستیزد، هزار تن بکشد

اگر خود آب حیاتست در دهان و لبش

مرا عجب نبود کان لب و دهن بکشد

گر ایستاد حریفی، اسیر عشق بمانْد

و گر گریخت، خیالش به تاختن بکشد

مرا که قوت کاهی نه، کی دهد زنهار

بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد

کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی

به نقد اگر نکشد عشقم، این سخن بکشد

به شرع، عابد اوثان اگر بباید کُشت

مرا چه حاجت کشتن؟ که خود وَثَن بکشد

به دوستی گله کردم ز چشم شوخش گفت

عجب نباشد اگر مستِ تیغ‌زن بکشد

به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار

بسی نماند، که غیرت وجود من بکشد

به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی

مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۲۰۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۰۸ به خوانش فاطمه زندی
اشکالات خوانش

# اگر یای دوستی مصدری خوانده شود فصیح‌تر است در حالی که نکره خوانده شده.

همهٔ خوانش‌هاautorenew
اشکالات خوانش

بیت 5- مرا که قوت کاهی نه، کی دهد زنهار
بلای عشق که فرهاد کوهکن بکشد
لحن خوانش معنا را تغییر داده است در واقع بلای عشق ، فاعل فعل قبل از آن است.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
توضیحات غزل ۲۰۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اشکالات خوانش

# یای دوستی می‌بایست مصدری خوانده شود در حالی که نکره خوانده شده.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سعدی

به یک نفس که برآمیخت یار با اَغیار

بسی نماند که غیرت وجودِ من بکشد

سعدی

همین شعر » بیت ۹

به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار

بسی نماند، که غیرت وجود من بکشد

مشاهدهٔ ۱ نقل قول دیگر در همین شعر
آشفتهٔ شیرازی

عجب مکن گرت آن ترک سیم‌تن بکشد

بلی نسیم سحر شمع انجمن بکشد

چه باک دارد اگر صدهزار خون بخورد

بر او چه جرم اگر صدهزار تن بکشد

حذر ز مار دو گیسو و لعل ضحاکش

[...]

افسر کرمانی

شبی به شوخیم، آن ترک سیمتن بکشد

مرا چو شمع سحرگه در انجمن بکشد

چگونه طاقت گفت و شنیدمی آرم

از آن دو لب، که مرا ذوق یک سخن بکشد

ز بس که گشتم و چهرش عیان نگشت مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه