گنجور

 
سعدی

انصاف نبود آن رخ دل‌بند نهان کرد

زیرا که نه رویی‌ست کز او صبر توان کرد

امروز یقین شد که تو محبوب خدایی

کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد

مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری؟

هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد

تا کوه گرفتم ز فراقت مژه‌ام آب

چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

زنهار که از دمدمهٔ کوس رحیلت

چون رایت منصور چه دل‌ها خفقان کرد

باران به بساط اول این سال ببارید

ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد

تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد

هر جور که بر طُرف چمن باد خزان کرد

گل مژدهٔ بازآمدنت در چمن انداخت

سلطان صبا پُر زر مصریش دهان کرد

از دامن کُه تا به در شهر بساطی

از سبزه بگسترد و بر او لاله‌فشان کرد

شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی

پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۱۸۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۸۰ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد

یک باره سمن برگ به شمشاد نهان‌کرد

تا ساده زَنَخ بود همه قصد به ‌دل داشت

واکنون که خط آورد همه قصد به‌جان کرد

چون زلف به خم بود مرا پشت به‌ خم‌ کرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

هر جور که بر عاشق بی‌سیم توان کرد

امروز بتم بر من سرگشته چنان کرد

از بس که ستم کرد به من بر چو مرا دید

شرم آمدش از روی من و روی نهان کرد

گفتم که چنان کن که دلم خون شود از غم

[...]

عطار

زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد

عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد

گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود

گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد

اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت

[...]

مولانا

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد

آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد

من در پی آن دلبر عیار برفتم

او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد

من در عجب افتادم از آن قطب یگانه

[...]

ابن یمین

با ما غم هجران تو ای دوست نه آن کرد

کان قصه توانیم بصد سال بیان کرد

از خانه دل رخت صبوری بدر انداخت

چه جای صبوری که از اینخانه روان کرد

با باغ و بهار طربم آتش شوقت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه