ای جم از این می اگر جامی زنی
دست یازد بر تو کی اهریمنی
از رکابی گر بر انگیزی کمیت
باز داری چرخ را از توسنی
دست بر کاری زدن بیحاصلی ست
دست باید زد ولی بر دامنی
عشق اگر از عقل خیزد رهبر است
لیک اگر از نفس زاید رهزنی
این جهان ز آمیزش عقل است و عشق
مرد کی فرزند آرد بی زنی
موکب شاه است بیرون سرای
گر برون نایی ببین از روزنی
جز دل غمگین مسکینان نشاط
جان جانها را نباشد مسکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به اهمیت عشق و عقل و تفاوت آنها اشاره میکند. او میگوید که اگر عشق از عقل برخیزد، راهنماست، ولی اگر از نفس ناشی شود، خطرناک است. همچنین به تعامل عشق و عقل در زندگی اشاره کرده و بیان میکند که انسان نمیتواند بدون وجود عشق (زن) فرزندی (مرد) بیاورد. به بالاتر از آن، او به کامیابی در کارها و نیاز به تلاشی معنادار اشاره دارد و نسبت به کجفکری در عشق و تصمیمگیری هشدار میدهد. در نهایت، او به غم و نشاط دلهای ناتوان اشاره کرده و میگوید که بدون عشق و عقل، جانها سرگردان خواهند بود.
هوش مصنوعی: ای جم، اگر از این می بنوشی و مینوشی جامی، دستت به کسی نخواهد رسید که مانند اهریمن باشد.
هوش مصنوعی: اگر به خیال و انگیزهای پا بگذاری و تلاش کنی، میتوانی حرکتی قوی و مؤثر داشته باشی که جلوی چرخ زندگی را بگیرد و تغییراتی مثبت به وجود آورد.
هوش مصنوعی: انجام کارهایی که نتیجهای ندارد بیفایده است؛ باید به کارهایی دست زد که به موفقیت و نتیجهای خوب منجر شود.
هوش مصنوعی: عشق اگر از عقل نشأت بگیرد، میتواند راهنما و هدایتگر باشد، اما اگر از خواستههای نفسانی برآید، فقط میتواند ضرر و آسیب برساند.
هوش مصنوعی: این دنیا نتیجهی ترکیب عقل و عشق است و هیچ مردی نمیتواند فرزندی بیاورد بدون وجود زن.
هوش مصنوعی: دربارهی بیرون از منزل شاه صحبت میکند. اگر موفق به خروج شوی، میتوانی از یک روزنه نگاهی به آنجا بیندازی و تخت میبینی که همه چیز مرتب و باشکوه است.
هوش مصنوعی: جز دلهای غمگین و بیچارهها، هیچ چیز دیگری برای آرامش جان انسانها وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من سخن گویم، تو کانایی کنی
هر زمانی دست بر دستی زنی
دوستا گر دوستی گر دشمنی
جان شیرین و جهان روشنی
در سر کار تو کردم دین و دل
انده جانست وان در میزنی
برنیارم سر گرم در سرزنش
[...]
گفت این قومند چون تردامنی
در ره دنیا نه مرد و نه زنی
بر سر ما آمد ابر بهمنی
همچو سلطان بر سپاه ارمنی
شد به چشم من سیه گیتی ز برف
گرچه زاید از سپیدی روشنی
گر سپید آمد سیه کاری برف
[...]
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی
زاری از ما نه تو زاری میکنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.