گنجور

 
نشاط اصفهانی

هر چه جز ذکر تو افسانهٔ لاطایل بود

هر چه جز یاد تو اندیشهٔ بی‌حاصل بود

بهوس بیهده دادیم دل از دست و دریغ

کانچه جستیم و ندیدیم ز کس با دل بود

از طلب حاصلم این شد که کنون دانستم

کانچه را میطلبم بی طلبی حاصل بود

ستم هجر تو را نیست علاج ارنه بوصل

اثر سد ستم از نیم نگه باطل بود

نکنم گوش بافسانه ی ناصح که خود او

منع دیوانه نمیگرد اگر عاقل بود

دل قوی کن در این مرحله باسستی عزم

هر که بگذاشت قدم کار بر او مشکل بود

از تعب رنجه نشد، راحت از آن یافت نشاط

سرو از آن گشت سر افراز که پا در گل بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode