هر چه جز ذکر تو افسانهٔ لاطایل بود
هر چه جز یاد تو اندیشهٔ بیحاصل بود
بهوس بیهده دادیم دل از دست و دریغ
کانچه جستیم و ندیدیم ز کس با دل بود
از طلب حاصلم این شد که کنون دانستم
کانچه را میطلبم بی طلبی حاصل بود
ستم هجر تو را نیست علاج ارنه بوصل
اثر سد ستم از نیم نگه باطل بود
نکنم گوش بافسانه ی ناصح که خود او
منع دیوانه نمیگرد اگر عاقل بود
دل قوی کن تو در این مرحله ، با سستیِ عزم،
هر که بگذاشت قدم کار بر او مشکل بود
از تعب رنجه نشد، راحت از آن یافت نشاط
سرو از آن گشت سر افراز که پا در گل بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و جدایی میپردازد. شاعر بیان میکند که همه چیز جز یاد و ذکر معشوق بیارزش و توهم است. او به بیهودهگی تلاشهایش برای دوست داشتن میانجامد و در مییابد که آنچه میطلبد، باید بدون طلب به دست آید. همچنین، شعر به ناامیدی از وصال معشوق اشاره میکند و میگوید که دل باید قوی باشد، زیرا در مسیر عشق، مشکلات و سختیها وجود دارند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که از رنج و تلاش است که انسان به نشاط و آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: هر چیزی جز یاد تو، داستانی بیمعنی و نادرست است و هر اندیشهای جز یاد تو، فکر و اندیشهای بیفایده و بینتیجه به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ما به طرز بیهودهای دل را باختیم و افسوس که آنچه را جستجو کردیم و نیافتیم، تنها در دل دیگران بود.
هوش مصنوعی: نتیجهی تلاش من این است که اکنون متوجه شدم آنچه را که به دنبالش بودم، در واقع بدون تلاش و درخواست هم به دست میآمد.
هوش مصنوعی: درد و رنج جدایی تو قابل درمان نیست، حتی اگر در رسیدن به تو اثری وجود داشته باشد، اما ظلم جدایی با یک نگاه بیارزش و بیفایده است.
هوش مصنوعی: به سخنان نصیحتگرانی که خودشان دیوانگی میکنند، توجه نمیکنم؛ زیرا اگر واقعاً عاقل بودند، از این کارها دست میکشیدند.
هوش مصنوعی: دل را محکم کن در این مرحله، زیرا افرادی که عزم قوی ندارند و با سستی پیش میروند، در انجام کارها با مشکلات زیادی روبهرو میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که در سختی و زحمت نگذرد، خوشی و راحتی را نخواهد یافت. مانند سرو که با وجود اینکه در خاک و گل گرفتار است، به خاطر تلاش و صبرش سر بلند کرده و زیبا و سرزنده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود
دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثرِ صحبتِ پاک
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی میکرد
[...]
دانه خال تو روزی که مرا در دل بود
حاصل روی زمین از من بی حاصل بود
مست نازی که تسلی به خبر بودم ازو
در میان من و او بیخبری حایل بود
نیست امروز غم روی زمین بر دل من
[...]
تا زحال دل من دلبر من غافل بود
آنچه کام من و دل بود از او حاصل بود
رست جان از تن و صد شکر که زایل گردید
آنچه یک چند میان من و او حایل بود
تا نه جان بود فدای تو از این بودم شرم
[...]
بی هوس بیهده دادیم دل از دست دریغ
کانچه جستیم و ندیدیم ز کس با دل بود
از طلب حاصلم این شد که کنون دانستم
کانچه را میطلبم بی طلبی حاصل بود
نکنم گوش به افسانهٔ ناصح که خود او
[...]
من پی دلبر واو را بر دل منزل بود
دل بیهوش مرا بین چه عجب غافل بود
تحفه ای از دل وجان در برجانان بردم
لیک مقبول نیفتاد که ناقابل بود
«شربتی از لب لعلش نچشیدیم آخر»
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.