آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا
سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا
یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی
ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما
آخر کجا میخوانیم گفتا برون از جان و جا
از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران
بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده
آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا
این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله
چون برنمیگردد سرت چون دل نمیجوشد تو را
بانگ شتربان و جرس مینشنود از پیش و پس
ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما
خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بیهوش ما
نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، ندا از آسمان به جان انسان میگوید که به سوی خود بازگردد و جان پاسخ میدهد که خوش آمدی. جان از ندا میخواهد دوباره بانگ بزند تا او به سوی پرواز برآید. این شعر بیانگر longing و longing برای آزادی و بیرون آمدن از قید و بندهای دنیوی است. شاعر به نادانیهای گذشتگان و آوارگی اشاره میکند و از بیوفایی دل نسبت به سرزمین خود سخن میگوید. او دلش به غریبی و دوری از وطن میسوزد و از رفیقان و همنفسها میخواهد که به ندای درونی گوش دهند و به سوی حقیقت و معشوق بروند. در نهایت، شعری است درباره جستجوی شوق و حقیقت و سرشت انسانی.
هوش مصنوعی: صدای نیکویی از آسمان بلند شد که جان را فرا میخواند. جان جواب داد: ای نداکننده، خوش آمدی، خوش آمدی!
هوش مصنوعی: هر لحظه به ندای تو گوش میدهم و فرمانت را قبول دارم. بار دیگر زنگ بزن تا جانم را فدای تو کنم و روح من به سوی مقصدی که وعده دادهای پرواز کند.
هوش مصنوعی: ای مهمان خاص و بینظیر ما، تو آرامش از دل ما ربودی. آخر ما کجا میتوانیم به تو بگوییم که در کجا به تو احتیاج داریم؟ او جواب داد که باید بیرون از دل و مکانمان او را بخوانیم.
هوش مصنوعی: من به دنبال آن هستم که از پاهای این زندانیان، زنجیرهای سنگین را بیرون آورم و نردبانی بر چرخ قرار دهم تا جان تازهای به آنها ببخشم.
هوش مصنوعی: تو جان و روح ما را زنده میکنی، اما از دیار ما دوری میکنی و دل را در غم جدایی میگذاری. این چه طور میتواند نشانهای از وفاداری باشد؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساس آوارگی و دوری از خانه اشاره میکند. او از ویرانی و فراموشی که بر زندگیاش سایه انداخته سخن میگوید. همچنین به شخصیتی که در گذشته تأثیر منفی بر او گذاشته و با استفاده از ترفندهای خود او را به دام انداخته است، اشاره میکند. این تصویر به نوعی از غم و حسرت اشاره دارد که ناشی از دوری از مکان امن و آشناست.
هوش مصنوعی: این گروه در حال حرکت به سوی هدف معینی است و هرگز برنمیگردد. وقتی دل تو نسبت به این مسیر شوق و حرارت نداشته باشد، نمیتوانی در آن شرکت کنی.
هوش مصنوعی: صدای شتربان و نوای جرس را از دور و نزدیک میشنویم، ای دوستان و همدلانی که آنجا نشستهاید، گوش ما به شما توجه دارد.
هوش مصنوعی: گروهی اطراف ما نشستهاند، در حالیکه ما مست و خوشحال و بیخبر هستیم. آنها با صدای بلند در گوش ما نعره میزنند که ای گدا، به سوی شاه برو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.