هست چشمم ز غمت قلزم طوفانزایی
که بود در دل هر قطره او دریایی
چشم ما و دل پرخون که به میخانه عشق
ساغری را نرسد قطرهای از مینایی
دل من پر ز هوایت سرم از سودایت
هر دلی را هوسی هر سری و سودایی
منم آن دانه درین مزرعه کز طالع خشک
قسمت من نبود قطرهای از دریایی
از سر کوی تو داند ز چه نتوانم رفت
هرکه دستی بودش بر دل و در گل پایی
منم آن فاخته کز ناله زارم پیداست
که جدا ماندهام از سرو سهی بالایی
آه از شهر پرآشوب محبت مشتاق
که درین شهر به هر کوچه بود غوغایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوه خود سخن میگوید و به تصویرسازی زیبایی از احساساتش میپردازد. او چشم و دلش را به دریایی پر از احساسات توصیف میکند و بیان میکند که عشق او را به حالت عاطفی عمیقی گرفتار کرده است. همچنین، با اشاره به بیکسی و دوری از معشوق، نشان میدهد که چگونه محبت و اشتیاق در شهر او غوغایی به پا کرده و هر کوچهای پر از سر و صداست. شاعر خود را مانند دانهای میبیند که تقسیم احساساتش از دریای عشق کم بهره است و در نهایت، اندوه و تنهاییاش را با احساساتی قوی بیان میکند.
هوش مصنوعی: چشمانم از حزن و غم تو مانند دریای طوفانی است که در دل هر قطرهاش عمق و وسعت یک دریا نهفته است.
هوش مصنوعی: چشم ما پر از اشک و دلمان در عذابی است که در میخانه عشق، هیچ ساغری حاکی از احساس ما نیست.
هوش مصنوعی: دل من مملو از یاد توست و سرم پر از عشق و خیال تو. هر دل دیگری هم آرزویی دارد و هر سَر درگیر فکری است.
هوش مصنوعی: من همان دانهای هستم در این مزرعه که به خاطر تقدیر و قسمت خودم، هیچگونه آبی از دریا نصیبم نشده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که دستی بر دل دارد و در مشکلی گرفتار است، میداند که چرا نمیتوانم از کوی تو دور شوم.
هوش مصنوعی: من آن پرندهای هستم که از غم و نالهام مشخص است که از درخت بلند و زیبایی جدا افتادهام.
هوش مصنوعی: در این شهر پر از هیاهوی عشق و علاقه، هر گوشه و خیابان پر از سر و صدا و فعالیت است و این شور و شوق به شدت احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.