گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خیالی بخارایی

زلف تو را که شامِ پریشانی من است

صبح است عارض تو که در پشت دامن است

سرو سهی که داشت هواهای سرکشی

امروز پیش آن قد و بالا فروتن است

پیوسته چشم شوخ تو ز آن است سر گران

کش دم به دم ز تیغ تو خونی به گردن است

ای مه چه لاف می زنی از حسن بی حساب

پیش جمال یار حساب تو روشن است

کمتر ز کس نه ایم از آن دم که گفته ای

در پیش مردمان که خیالی سگ من است