به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست
چرا که هیچ دلی بی غم تو خرّم نیست
از آن به کعبهٔ وصل تو ره ندارد جان
که غیر در حرم خاص دوست محرم نیست
اساس عهد و وفا با تو محکم است مرا
ولی چه سود که بنیاد عمر محکم نیست
دلم ز بادهٔ شوقت فتاده مست و خراب
به عالمی ست که هیچش خبر ز عالم نیست
کجاست غالیه مویی که چون بنفشه ز شرم
به دور زلف تو آشفته حال و در هم نیست
چو لاله داغ منه بر دل خیالی بیش
کز این متاع ز سوز غم تواش کم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر درباره درد و غم عشق است. شاعر میگوید که هیچکس نمیتواند از غم دوری محبوب خالی باشد و اشاره میکند که بدون عشق، دل هیچکس شاد نیست. او به صمیمیت و عهد خود با محبوب اشاره میکند، اما به این نکته میپردازد که عمر او به اندازه آن عهد محکم نیست. شاعر همچنین بیان میکند که عشق او او را به مستی و خرابی کشانده و از جهانی جدا کرده که هیچکس خبر از آن ندارد. او در پایان به زیبایی محبوب و حالت آشفتهاش اشاره میکند و میگوید که عشق و غم او همیشه وجود دارد و نمیتواند کمتر شود.
هوش مصنوعی: غم و درد تو برای کسانی که در دلشان محبت تو را دارند، هیچ اهمیتی ندارد، زیرا هیچ دلی نیست که در absence تو شاد و خوشحال باشد.
هوش مصنوعی: از آنجا که جان فقط به کعبهٔ وصالت راهی ندارد، باید گفت که غیر از حریم خاص دوست، هیچکس محرم نیست.
هوش مصنوعی: من در دوستی و وفاداری به تو بسیار استوارم، اما چه فایده که زندگیام به ثبات و استحکام نیست.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو مست و سرخوش شده و غرق در احساسی است که کاملاً از دنیا بیخبر است.
هوش مصنوعی: کجاست آن معشوقهای که مانند بنفشه از شرم در دور موهای تو در هم و آشفته است؟
هوش مصنوعی: مانند لالهای که بر دل میجوشد، برای خیالی دلخوش، بگذار که از این درد و غم، چیزی کم نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست
که می زند دم بیگانگی و همدم نیست
تو رخ نمودی و عشاق را وجود نماند
که پیش چشمه خورشید روز شبنم نیست
به زلف تو همه دلهای سرد راست گذر
[...]
اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست
مباد شاد، بدین غم، دلی که خرم نیست
همه جهان، به غمش خرمند و مسکین ما
کزان صنم به غمی، قانعیم و آن هم نیست
حسد برم که چرا دیگری خورد، غم تو
[...]
نگار من به سر عهد خویش محکم نیست
مرا به غیر غم دوست هیچ همدم نیست
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که در جهان بجز از باد صبح محرم نیست
بگو به یار که از غم به لب رسیدم جان
[...]
بمردمی چو سگ یار کس بعالم نیست
کسی که نیست سگ کوی یار آدم نیست
گداختم ز تماشای روی او چکنم
نظاره رخ خورشید کار شبنم نیست
دوای زخم دلم جز لبش که میداند
[...]
ز تنگدستی شکر، نی مرا غم نیست
که ناله های گلوسوز از شکر کم نیست
به مجلسی که در او داروگیر منعی است
اگر بهشت بود، دلنشین آدم نیست
ز چشم شور تماشاییان هراسانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.