مابه وجهی صفت روی تو با مه کردیم
که بر او عاقبت این نکته موجّه کردیم
سر ز خجلت نه برآورد دگر یوسف مصر
به حدیث تواش از بس که فرا چه کردیم
تا به بالای تو بستیم دل ای سروِ بلند
به هوای تو که دست از همه کوته کردیم
از پریشانیِ زلف تو دلم ز آن جمع است
که تو را عاقبت از حال خود آگه کردیم
تا توان بی خطری بار به منزل بردن
توشهٔ ره ز توکّلت علی الله کردیم
ای خیالی ز ره و رسم محبّت بیرون
هرچه کردیم به جان تو که بی ره کردیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.