گنجور

 
خیالی بخارایی

ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته‌ایم

جُسته از غیب نشانی و خبر یافته‌ایم

ما به کوی تو دری یافته‌ایم از فردوس

چیست فردوس به کوی تو که در یافته‌ایم

التماس نظر از لطف تو داریم آری

تا بدانند که ما نیز نظر یافته‌ایم

ادب آن است که بر رهگذرت خاک شویم

چون مراد خود از این راهگذار یافته‌ایم

آخرالامر نثار قدمت خواهد شد

درّ اشکی که به صد خون جگر یافته‌ایم

گر شوی رنجه به سر وقت خیالی وقت است

ز آن کش از چشم تو در عین خطر یافته‌ایم