لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
خیالی بخارایی

افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست

ورنه همه آفاق پر از نور تجلّی ست

هر لحظه در این کوی به دیگر صفتی یار

در جلوهٔ حسن است ولی چشم تو اعمی ست

گر نیست به هر مو کششی از طرف دوست

مجنون ز چه رو شیفتهٔ طرّهٔ لیلی ست

از عشق به هرجا که حدیثی ست دلیلی ست

بر حاصل یک معنی و باقی همه دعوی ست

القصّه تویی زین همه مقصود دل من

ورنه به جمال تو که کونین طفیلی ست

برگی ز گلستانِ جمال تو بهشت است

شاخی ز نهالِ چمن لطفِ تو طوبی ست

گر بی خبر از عالم معنی ست خیالی

در صورت زیبای تو حیران به چه معنی ست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

تابنده تر از زهره و از مشتری آن چیست

چیزی که در این عالم بی او نتوان زیست

کان طرب و خرمی و خوبی و خوشیست

شاید که ازو بربخوری بلبله بیست

کمال خجندی

چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست

چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست

صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت

انگیختن صورت چینش به چه معنیست

بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید

[...]

قاسم انوار

در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست

من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست

رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی

در جمله ذرات جهان نور تجلیست

از فرط حجابست، که آن مشرک نادان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
خیالی بخارایی

با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست

از سوزِ دل سوخته آهی زد و بگریست

گیرم که شوم ز آب خِضر زندهٔ جاوید

چون خاک نشد در ره تو خاک بر آن زیست

جایی که نهالِ قد رعنای تو باشد

[...]

جامی

مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست

او را به جمال تو کجا زهره دعوی ست

رضوان به هوای قد رعنای تو ای سرو

جاوید وطن ساخته در سایه طوبی ست

منما به کس آن روی و در آیینه نظر کن

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه