افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست
ورنه همه آفاق پر از نور تجلّی ست
هر لحظه در این کوی به دیگر صفتی یار
در جلوهٔ حسن است ولی چشم تو اعمی ست
گر نیست به هر مو کششی از طرف دوست
مجنون ز چه رو شیفتهٔ طرّهٔ لیلی ست
از عشق به هرجا که حدیثی ست دلیلی ست
بر حاصل یک معنی و باقی همه دعوی ست
القصّه تویی زین همه مقصود دل من
ورنه به جمال تو که کونین طفیلی ست
برگی ز گلستانِ جمال تو بهشت است
شاخی ز نهالِ چمن لطفِ تو طوبی ست
گر بی خبر از عالم معنی ست خیالی
در صورت زیبای تو حیران به چه معنی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و زیبایی است. شاعر به این موضوع اشاره میکند که اگرچه زیبایی ظاهری جذاب است، اما حقیقت عمیقتری در پشت آن وجود دارد. او از جذابیتهای مختلف معشوق صحبت میکند و میگوید که چشمان بعضی افراد نمیتوانند این زیباییهای واقعی را ببینند. همچنین شاعر به عشق مجنون نسبت به لیلی اشاره میکند و از این میگوید که این عشق، حتی اگر کششی از طرف معشوق نباشد، همچنان وجود دارد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که معشوق او، هدف اصلی دلش است و زیباییهای او بهشت و ریشهای از بهشت را به تصویر میکشد. اگر هم کسی از عالم معنوی غافل است، زیبایی ظاهر معشوق او را در حیرت و افکارش درگیر کرده است.
هوش مصنوعی: متأسفانه، ظاهر زیبای تو تنها یک تصویر است وگرنه همه جا درخشان و پر از نور و جلوههای زیبایی است.
هوش مصنوعی: در هر لحظه در این مکان، یار با ویژگیهای جدیدی به نمایش زیباییهایش پرداخته است، اما چشم تو نمیتواند آنها را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر در هر تار موی محبوب کششی وجود ندارد، پس چرا مجنون به موهای لیلی دل باخته است؟
هوش مصنوعی: هر جا صحبت از عشق باشد، نشانی از حقیقتی وجود دارد و باقی حرفها تنها ادعاهایی هستند.
هوش مصنوعی: خلاصهی همهی خواستهها و آرزوهای من تو هستی و بدون شک زیبایی تو باعث شده تا تمامی موجودات به دور تو بچرخند.
هوش مصنوعی: یک برگ از زیباییهای تو مانند بهشتی است و شاخهای از جوانههای چمنِ تو همانند درخت طوبی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از حقیقتهای عمیق بیخبر باشد، در زیبایی چهرهات چگونه میتواند حیرت و شگفتی خود را توجیه کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تابنده تر از زهره و از مشتری آن چیست
چیزی که در این عالم بی او نتوان زیست
کان طرب و خرمی و خوبی و خوشیست
شاید که ازو بربخوری بلبله بیست
چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست
بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
[...]
در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
[...]
با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست
از سوزِ دل سوخته آهی زد و بگریست
گیرم که شوم ز آب خِضر زندهٔ جاوید
چون خاک نشد در ره تو خاک بر آن زیست
جایی که نهالِ قد رعنای تو باشد
[...]
مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست
او را به جمال تو کجا زهره دعوی ست
رضوان به هوای قد رعنای تو ای سرو
جاوید وطن ساخته در سایه طوبی ست
منما به کس آن روی و در آیینه نظر کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.