شمارهٔ ۱۷۶ - و له ایضاً یمدحه بعد وفات ابیه و یذکر جلوسه القضاء الرباسه
باقتصاد ارادت نهاد حکم خدای
اساس مصلحت روزگار بر شوو آی
قیاس آن ز شب و روز و ماه و خورمی کن
که چون یکی برود دیگری بگیرد جای
بروج را زپس یکدیگر طلوع بود
ستارگان بتناوب شوند چهره گشای
و لیک بعضی ثابت ترند از بعضی
بیان آن بکنم من بفکر معنی زای
شکوفه میوه به دل در بپیرورد یک چند
بفتد به خاک و شود میوه بوستان آرای
چو دانه سخت شود پای عزم سست کند
به مرغزار بقا سبزه های لطف نمای
نپاید ابرو گهر زیور وجود شود
اگرچه زاید گوهر زابرگردون سای
بپژمرد گل و ماند گلاب پاینده
چو شد چکیده گلاب از گل نشاط افزای
زاصل بر گذر شاخ و سایه دار شود
زیکدگر چو جداکردشان چمن پیرای
زکام برخورد سالها دوم دندان
اگر چه باشد دندان اوّل اندک پای
بآفتاب دهد صبح زندگانی و پس
جهان بگیرد خورشید آسمان پیمای
چنین خلل که ببنیاددین درآمده بود
گر اعتضاد بدین پشتوان نبودی وای!
بخوبتر بدلی، بهترینه موهبتی
چنان زما بستد روزگار جان فرسای
که می بخندد چشمی ز خرّمی قهقه
که می بگرید چشمی ز غصّه هایاهای
بدین معاوضه هم خرّمیم و هم دلتنگ
بدین معامله هم ساکنتم و هم در وای
خدای هر صد سال تازه گرداند
کسی که دین پیمبر بدو شد برپای
چو سال ششصد در طیّ انقضا افتاد
رسید دور بدین سر فراز عالی رای
جهان مکرمت وجود، رکن دین مسعود
خدایگان شریعت ، امام راهنمای
زهی جلال تراجیب چرخ دامن پوش
زهی وقار ترا کوه قاف دست گرای
ز عدل تست که آینه های گردونرا
شود بوقت سحرآه صبح زنگ زدای
ز خطّ عقل فراتر نبرد یارد گام
اگر تو بانگ زنی بر خیال کار افزای
زبان کلک تو کردست نیزه را در بند
که دید چون قلمت مار اژدها افسای
گذشت آب زسر بحر را بعهد سخاوت
کنون کرم کن و برکان بی نوا بخشای
ز سایبان جناب تو باز می گویند
میامنی که حکایت بدی ز فرّهمای
غم حسود تو میخورد چرخ ، عقلش گفت :
که تا همی خوری این غم بروهمی آسای
ز نوک تیر حوادث که می رسد بر وی
مسام خصم تو پرویز نیست خون پالای
به جانسپاری بر درگه تو گردانند
چو کوره آتشخوار و چو گاز آهنخای
کلاه گوشۀ قهر تو گربه بیند چرخ
بهم فرو شکند طاق او چو چین قبای
بخون دیده همی بسر شد حسود تو خاک
بدان هوس که گلی سازد آفتاب اندای
همی خوردم دم ایّام و می زند لافی
معاند تو که از باد زنده است چو نای
اگر بخواهد رایت جهان شود ایمن
از بر آینه دزد و ز شام قرص ربای
فلک جنابا !جاه تو بیش از این پایه ست
بگام وصیت یکی گرد روزگار برآی
فراز سدره فکندست مطرح تو ، مکن
باوج چرخ قناعت ، بجای خویش گرای
هنر زپای در افتاد، دست او بستان
زبان فضل فرو بست ، بند او بگشای
نگون فکندن اعدا و برکشیدن دوست
تو را نباشد پروا ، بآسمان فرمای
پس آنکه از پی تشریف اینچنین خدمت
غبار درگه خود برجبین او آلای
هنر نوازا ! آنم که در ممالک نظم
عیال هیچ سخنور نیم بفضل خدای
همی نیارم گفتن که خاک پای توام
چرا؟ از آنکه نیم زین گرو خویش ستای
چو سروری تو امروز روشنست که نیست
چو تو مدیح نیوش و چو من مدیح سرای
ولی دو عیب بزرگست این دوعاگو را
چه باشد این دو ؟ سپاهانیست و نیست گدای
زبس که می گدازد تنم زغصه و دود
بجان رسیدم ار این شاعران یافه درای
فغان من همه در گردون خران، که مرا
بجز زبان و دهانی نماند همچو درای
مقصّرم به ادای وظایف مدحت
که از دعا بثنا نیست یک دمم پروای
بسی بجست قضا تا بیکدیگر دریافت
بر آستانۀ تو کامرانی دو سرای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی مسایل اقتصادی و اجتماعی، تأثیرات زمان و تقدیر، و همچنین جاودانگی بعضی مفاهیم میپردازد. شاعر به تغییر و تحولات زندگی اشاره دارد و میگوید که هر چیزی در زمان خود میآید و میرود. او از پایداری برخی حقایق و زوال برخی دیگر سخن میگوید و به تضادهایی اشاره میکند که در زندگی وجود دارد.
شاعر همچنین به خداوند و نقش او در برقراری عدالت و حکمت اشاره کرده و میگوید که در زیر سایهی رحمت پروردگار، زندگی به سمت تعادل و خوشبختی پیش میرود. او به تغییرات اجتماعی و مشکلات زندگی اشاره میکند و بیان میکند که باید با وجود چالشها و مصائب، به امید و خوشبینی ادامه داد.
از سوی دیگر، شاعر از افرادی که در دنیای ادبیات و هنر فعالیت میکنند و نقش آنها در برقراری زیبایی و حقیقت سخن میگوید و تأکید میکند که موفقیتها و زحمات آنها نتیجهای فراتر از انتظار دارد. به طور کلی، این شعر به بحث درباره شرایط انسانی، روحیهی مثبت، و اهمیت هنر و ادبیات در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: با دقت و تدبیر در عشق و ارادت، فرمان خداوند پایهگذار سازندگی و مصلحت در گذر زمان است.
هوش مصنوعی: به شب و روز و ماه و خورشید نگاه کن و ببین که چگونه وقتی یکی از آنها غروب میکند، دیگری جای آن را میگیرد.
هوش مصنوعی: ستارگان همچون برجها یکی پس از دیگری طلوع میکنند و به تناوب چهره خود را نمایان میسازند.
هوش مصنوعی: برخی افراد در پایداری و ثبات از دیگران قویتر هستند و من میخواهم دربارهٔ این موضوع و معنی آن تفکر کنم.
هوش مصنوعی: شکوفهها زمانی که در دل درختان جلوهگری میکنند، مدتی بعد به زمین میافتند و تبدیل به میوههایی میشوند که باغ را زیبا میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که دانه سفت میشود و عزم و اراده را ضعیف میکند، در دشت بقا، گلهای زیبای لطف و محبت خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: زیبایی و جوانی مانند ابرو و جواهرات زندگی زودگذرند و حتی اگر انسان دارای بهترین و ارزشمندترین ویژگیها باشد، اینها همیشگی نیستند و روزی از بین میروند.
هوش مصنوعی: زمانی که گل پژمرده میشود، اما عطر و بوی گلاب باقی میماند. وقتی که عصاره گلاب از گل بیرون میآید، شادی و نشاط را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: از ریشه و بنیان، شاخ و برگ درختان سایهدار میشوند. وقتی که آنها از یکدیگر جدا شوند، باغ به زیبایی و آراستگی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: زکام و سختیهای زندگی به مرور زمان بر انسان تأثیر میگذارد، حتی اگر مشکلاتی که با آنها روبهرو هستیم کم و جزئی باشند.
هوش مصنوعی: با طلوع آفتاب، روز زندگی آغاز میشود و سپس جهان تحت تأثیر نور خورشید قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر چنین مشکلی در اساس دین پیش آمده بود و از این حمایت و قدرت برخوردار نبودیم، وای بر ما!
هوش مصنوعی: بهترین هدیهای که میتوان دریافت کرد، آن است که نعمتهایی که از زمان به دست آوردهایم، از ما گرفته نشود و این روزگار، جان ما را فرسوده نکند.
هوش مصنوعی: چشمی که از شادی میخندد، در حالتی خوشحال و سرزنده است، و چشمی که به شدت غمگین است، اشک میریزد و از درد و غصه ناله میکند.
هوش مصنوعی: در این تبادل، هم در وضعیتی نگران و ناراحت هستیم و هم دچار پریشانی. در این معامله، هم در آرامش و سکون به سر میبریم و هم در شوق و اضطراب.
هوش مصنوعی: خداوند هر صد سال یک بار فردی را برمیانگیزد که دین پیامبر را دوباره زنده کند و آن را استوار کند.
هوش مصنوعی: در سال ششصد، زمانی که دورهای به پایان میرسید، به این نقطه بلند و مهم رسیدیم.
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر وجود مکرمت و نیکی، اساس و پایهگذار دین است. خداوند، پیشوای شریعت و راهنمای مردم است.
هوش مصنوعی: بزرگ و باشکوهی زیباییهای آسمان را ستایش میکنم، تو که مانند کوه قاف با عظمت و وقار هستی، دستت به سوی ما دراز است.
هوش مصنوعی: از عدل تو است که آینههای آسمان در وقت سحر به یاد صبح، نغمهی زنگ را به صدا درمیآورند.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از مرزهای تفکر منطقی فراتر برود، حتی اگر تو با صدای بلند به خیال و آرزوهایت اشاره کنی.
هوش مصنوعی: زبان زیبا و دلنشین تو باعث شده که نیزهها هم در بند و اسیر شوند، چون وقتی که قلم تو حرف میزند، میتواند مار و اژدهایی بسیار قوی و تأثیرگذار را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: آب از سطح دریا گذشت و به سرزمینهای دیگر رسید. حالا که زمان ف generosity (سخاوت) است، به نیازمندان کمک کن و بر دوستان بینوا و بیچاره احسان کن.
هوش مصنوعی: از سایهی وجود تو صحبت میکنند و میگویند که اگر تو نخواهی، هیچ چیز از خوبیهای من باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که غم و حسادت تو به قدری بر چرخ زندگی تاثیر میگذارد که عقل به تو میگوید: تا زمانی که این غم را تمام میکنی، بهتر است که در آرامش و آسایش بمانی.
هوش مصنوعی: وقتی تیر حوادث به او میرسد، دیگر مثل پرویز (شاه ساسانی) که خون پاکی داشت نیست و نمیتواند از این وضعیت نجات یابد.
هوش مصنوعی: زنده کردن روح و جان انسانها در محضر تو همچون سوزاندن در آتش و دمیدن در آهن گداخته است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو در قهر و ناراحتی هستی، حتی گربهای که در کنار تو است هم متوجه میشود و آرامش خود را از دست میدهد. حالتی که به تو وارد میشود، مانند چین و چروکهایی است که در یک پوشش ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: برخورد با حسادت و طمع دیگران به زیبایی و خوشبختی، ممکن است باعث تباهی و نابودی آن زیبایی شود. همانطور که آفتاب بر گلها میتابد و آنها را زیبا میکند، اما حسادت میتواند این زیبایی را تحتالشعاع قرار دهد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیانگر این است که من در حال سپری کردن روزهایم هستم و افرادی که با من مخالف هستند، با سر و صدای خود زندگی مرا مختل میکنند. درست مانند نی که از وجود باد زندگی میگیرد، آنها نیز از تلاش برای فشار به من انرژی میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد فرمانروای جهان شود، باید از دزدی که در آینه است و از خطری که از شام میآید، در امان باشد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، مقام تو از این بهتر است، بر من بگذر و روزگار را به طریقی نیکو بچرخان.
هوش مصنوعی: بالای درخت سدره، مقام تو قرار دارد. بنابراین، به اوج آسمان قناعت نکن و به جایی که شایستهات است، بگذر.
هوش مصنوعی: زمانی که هنر از پا در افتد و تسلط بر آن از دست برود، باید از آن دست برداشت و در عوض زبان دانش و فضل را خاموش کرد تا در بند و محدودیتها آزاد شویم.
هوش مصنوعی: نگران نباش که دشمنانت را از پای درآوری و دوستت را بالا ببری؛ این کارها را به آسمان بسپار.
هوش مصنوعی: پس از اینکه در خدمت او به این شکل حاضر شدم، غبار درگاه او بر جبین من نشسته است.
هوش مصنوعی: ای هنرمند نوازنده! من آن کسی هستم که در سرزمینهای منظم و تحت نظم، هیچ سخنوری به اندازهی فضل خداوند وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که چرا خاک پای توام، زیرا من بخشی از خودم را در تو جستجو میکنم و آن را میستایم.
هوش مصنوعی: امروز مشخص است که تو برتری و کسی مانند تو وجود ندارد. نه کسی به ستایش تو گوش میدهد و نه من در ستایش دیگران هستم.
هوش مصنوعی: دو عیب بزرگ در مورد این دو سخنگو وجود دارد. یکی اینکه آنها مانند سپاه هستند و در عین حال، هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که وجودم را میسوزاند، به جایی رسیدهام که احتیاج به کمک شاعران دارم.
هوش مصنوعی: نالهها و فریادهای من در آسمان طنینانداز است، چون دیگر چیزی از من جز زبان و دهان باقی نمانده است، مانند درای.
هوش مصنوعی: من احساس میکنم که در انجام وظیفهی ستایش و دعای تو کمکاری کردهام و به خاطر این عدم توجه، هیچ زمانی نگران نیستم.
هوش مصنوعی: بسیاری از سرنوشتها را جستجو کردم تا به یکدیگر رسیدم و بر درگاه تو، خوشبختی دو جهان را یافتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست
و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای
مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای
بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست
بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای
بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق
[...]
همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای
نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای
غذای روح سماعست و آن شخص نبید
خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای
نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو
[...]
دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای
تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای
بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال
تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای
دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز
[...]
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.