فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخههای دیوانهای هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۱ :: امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۶
جلال عضد (بیت ۱): من نشنیدم که خط بر آب نویسند - آیت خوبی بر آفتاب نویسند
امیرخسرو دهلوی (بیت ۱): من نشنیدم که خط بر آب نویسند - آیت خوبی بر آفتاب نویسند
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:دوش چون آفتاب عالمتاب - رخ بپوشید در نقاب حجاب
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:ماهرویا، به خون من مشتاب - کشتن عاشقان که دید صواب
-
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸:به صحن گلشن گیتی ز اعتدال بهار - صبا بساط زمرّد فکند دیگر بار
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - فی مدح السلطان ابواسحق اناراللّه برهانه:نسیم غالیه سای است و صبح غالیه بار - کجاست ساقی و کو باده گو بیا و بیار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۲:سپیده دم که گهربار بر در گلزار - شود به جلوه گل اندر نگار خانه یار
-
جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱:آیا در عهد فرمانت قضا در عین بیکاری - فلک پیش شکوه تو ز سر بنهاد جبّاری
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۹:ز سودای گل سوری ز عشق روی گلناری - من و بلبل به سر بردیم عمری در گرفتاری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۲:عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خوار بگذاری - به حق عزتی کاندر دل من دارد آن خواری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۳:گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی گلناری - چه غم دارد ترا، بگذار تا میرم بدین خواری
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶:خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا - گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا - گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷:هر آن نفس که نه با دوست می زنی باد است - خنک دلی که به دیدار دوستان شاد است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹:دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و راست - به جست و جوی نگاری که نور دیده ماست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۹:عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است - از جهانش چه خبر، کاو به جهانی دگر است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵:عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است - زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷:ای از می عشق تو دلم مست - در پای غمت فتاده ام پست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:چشمم که بر روی تو فتاده ست - بر آفت خود نظر نهاده ست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۹:کجا گوهر وصلش آرم به دست - که جز باد چیزی ندارم به دست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷:کجا دولت وصلش آرم به دست - که جز باد چیزی ندارم به دست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۳۱:من سر زلفش نمی دادم ز دست - لیکن از بویش شدم مدهوش و مست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست - گوییا در شب چراغ افروخته ست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۳۵:نگویم در تو عیبی ای پسر هست - ولیکن بی وفایی این قدر هست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴:نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست - ولیکن بی وفایی این قدر هست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴۰:در این ایّام کس غمخوار ما نیست - به جز غم کاو ز ما یک دم جدا نیست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:نگارا، روز عیش و شادمانیست - هوای سبزه و صوت و اغانیست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴۲:به بالین غریبانت گذر نیست - ز حال مستمندانت خبر نیست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:به بالین غریبانت گذر نیست - ز حال مستمندانت خبر نیست
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۱:دوش در سودای او بر من به بیداری گذشت - روز روشن گشت و بر من چون شب تاری گذشت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:با غمش خو کردم امشب، گر چه در زاری گذشت - یاد می کردم ازان شبها که در یاری گذشت
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۳:آن سرو گل اندام که در زیر قبا رفت - باماش عتابی ست ندانم چه خطا رفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت - کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۴:شوق توام باز گریبان گرفت - اشک دوان آمد و دامان گرفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷:شوق توام باز گریبان گرفت - اشک دوان آمد و دامان گرفت
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۵:رفت عمر و غم عشقش ز دل ریش نرفت - هیچ کاری به مراد دلم از پیش نرفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نرفت - کیست کو دید به رخسار تو وز خویش نرفت
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۱:بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد - کاندر پی او قافله غم نفرستاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۴:دلدار مرا بهره به جز غم نفرستاد - بر درد دل سوخته مرهم نفرستاد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۵:گل رنگ نگار ما ندارد - بوی خوش یار ما ندارد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸:گل رنگ نگار ما ندارد - بوی خوش یار ما ندارد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۶:تا کی اندر طلبت دل به جهان در گردد - بی سرو پا شده چون حلقه به هر در گردد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳:ای که از خاک درت دیده منور گردد - وصف روحت چو کنم، روح معطر گردد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۸:از آن سنبل که بر گلنار دارد - گل طبع مرا پر خار دارد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۵:از آن سنبل که گل سر بار دارد - گل طبع مرا پر خار دارد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۳:تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد - گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰:تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد - گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۶:صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد - نسیم آن به تن رفته باز جان آورد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵:صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد - نسیم آن به تن رفته باز جان آورد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۰:باد صبا به نافه چینت نمی رسد - بویی به عاشقان غمینت نمی رسد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۷:باد صبا ز نافه چینت نمی رسد - بویی به عاشقان غمینت نمی رسد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۱:دلم تا کی چنین افگار باشد - ز سودای تو آتش بار باشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰:کسی کز عاشقی بیزار باشد - اگر طاعت کند بیکار باشد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۳:خطّی که قرین خال باشد - شک نیست که بی مثال باشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷:خطی که قرین حال باشد - شک نیست که بی مثال باشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸:گر مه چو تو با جمال باشد - خورشید کم از هلال باشد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۶:چمن را رنگ و بو چندین نباشد - سمن را جعد مشک آگین نباشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:چمن را رنگ و بو چندین نباشد - چمن را جعد مشک آگین نباشد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۷:هر که را خال عنبرین باشد - گر کند ناز، نازنین باشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۱:هر کرا خال عنبرین باشد - گر کند ناز، نازنین باشد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۹:در شهر فتنه ای شد می دانم از که باشد - تُرکی ست فتنه افکن پنهانم از که باشد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۹:در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد - ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۰:برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد - دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷:هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد - عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۲:مگر فتنه عشق بیدار شد - که خلوت نشین سوی خمّار شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۶:مگر فتنه عشق بیدار شد - که خلوت بنشین سوی خمار شد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۷:من سرو ندیدم که به بالای تو ماند - بالای تو سروی ست که گل می شکفاند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹:دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ماند - جان کرد به ره حمله و آن نیز برون ماند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸:من سرو ندیدم که به بالای تو ماند - بالای تو سروی ست که گل می شکفاند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۱:من نشنیدم که خط بر آب نویسند - آیت خوبی بر آفتاب نویسند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۶:من نشنیدم که خط بر آب نویسند - آیت خوبی بر آفتاب نویسند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۲:چون مرغ سحر در غم گلزار بنالد - از غم دل دیوانه من زار بنالد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد - از غم دل دیوانه من زار بنالد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۳:آن را که غمی باشد و گفتن نتواند - شب تا به سحر نالد و خفتن نتواند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷:آن را که غمی باشد و گفتن نتواند - شب تا به سحر نالد و خفتن نتواند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۵:اگر نسیم صبا زلف او برافشاند - هزار جان مقیّد ز بند برهاند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۳:اگر نسیم صبا زلف او برافشاند - هزار جان مقید ز بند برهاند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۵:اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند - وگر مراد نبخشی که از تو بستاند؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۱:فسرده را سخن از عاشقی نباید راند - که گرد عافیت از آستین جان نفشاند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۰۹:شوخی نگر که آن بت عیّار میکند - دل را به بند زلف گرفتار میکند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۲:شوخی نگر که آن بت عیار میکند - دل را به بند زلف گرفتار میکند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۱۳:گرچه یاران وفادار جفا نیز کنند - سست عهدان جفاکار وفا نیز کنند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۹:دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند - دل بر آن مهر نبندی که جفا نیز کنند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۱۵:چند جانم پس زانوی عنا بنشیند - همدم درد به امّید دوا بنشیند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۸:نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند - گل هم آخر قدری پیش گیا بنشیند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۹:اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند - فتنه و غارت و خونریز و جفا بنشیند
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۱۹:دل از بند زلفت رها کی شود - ز یار قدیمی جدا کی شود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۹:دل از بند زلفت رها کی شود؟ - دلت با دلم آشنا کی شود
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۲۰:یک لحظه درد عشق تو از دل نمیشود - وز دیده نقش روی تو زایل نمیشود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۰:دل رفت و آرزوی تو از دل نمیشود - دل پاره گشت و درد تو زائل نمیشود
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۲۲:عشق تو هر لحظه فزون میشود - دل ز غمت غرقه خون میشود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳:عشق تو هر لحظه فزون میشود - دل ز غمت قطره خون میشود
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۲۸:بویی ز سر زلف نگارین به من آرید - یک نافه از آن طرّه مشکین به من آرید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵:بویی ز سر زلف نگارین به من آرید - یک تار ازان طره مشکین به من آرید
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۲۹:چون سرانگشت آن نگارین دید - عقل انگشت خویشتن بگزید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۳:جان سرانگشت آن نگارین دید - عقل انگشت خویشتن بگزید
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۳۰:دردمندی ز تو هرگز به دوایی نرسید - بی نوایی ز تو هرگز به نوایی نرسید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲:روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید - وز سر کوی توام باد صبایی نرسید
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۳۴:تا که آمد دیده را بالای جانان در نظر - خوش نمی آید مرا سرو خرامان در نظر
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۹:یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان در نظر - یا رب، آن بالاست یا سرو خرامان در نظر
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۳۶:زلف و رخ تو شب است و هم نور - زان حسن و جمال چشم بد دور
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷:ای شمع، رخ تو مطلع نور - زین حسن و جمال چشم بد دور
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۴۱:نازنینان و چار بالش ناز - خاکساران و آستان نیاز
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۴:ای سرم را به خاک پات نیاز - عاشقی را ز سر کنم آغاز
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۰:نازنینان و چاربالش ناز - خاکساران و آستان نیاز
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۵۴:ای گلستان روی تو چون نوبهار خوش - ما را به یاد عارض تو روزگار خوش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۶:آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش - وقت است خوش بهار که وقت بهار خوش
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۵۵:دُزدانه در آمد از درم دوش - افکنده کمند زلف بر دوش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۸:دزدانه در آمد از درم دوش - افگنده کمند زلف بر دوش
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۵۶:گل خودروی و شمشاد قصب پوش - در آمد شاد و خندان از درم دوش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۲:تعالی الله، چه دولت داشتم دوش - که بود آن بخت بیدارم در آغوش
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۵۹:تا کی از دست جفایت تیره بینم روز خویش - ساعتی دلسوز شو بر عاشق دلسوز خویش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۰:پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم سوز خویش - زانکه می دانی مزاج غمزه کین توز خویش
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۸۰:دوش میرفت و آه میکردم - در پی او نگاه میکردم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷۴:دوش می رفت و آه می کردم - در پی او نگاه می کردم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۸۴:ترا از هر دو عالم برگزیدم - به صد ناز و نیازت پروریدم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۳:ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم - چنین باشد چو گفت دل شنیدم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۸۹:گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم - آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲۱:رو زردی از من است ز چشم سیه گرم - ورنه کی آیی آن که من اندر تو بنگرم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۹۰:بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم - کی بود باز که چون بخت درآیی ز درم؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۱:بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم - کی بود باز که چون بخت در آیی ز درم؟
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۹۶:شکر است که سجّاده درافتاد ز دوشم - تا من نتوانم که دگر زهد فروشم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۲:زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم - ساقی، قدحی ده که به روی تو بنوشم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۰:ز سودای غم عشقت چنانم - که سر از پا و پا از سر ندانم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۶:نمی داند مه نامهربانم - که دور از روی خوبش بر چه سانم؟
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۱:من بنده آن قامت و بالا و میانم - من عاشق و شوریده و شیدای فلانم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۶:ماهی رود و من همه شب خواب ندانم - وه این چه حیات است که من می گذرانم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۳:روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم - وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۵:نی پای آن که از سر کویت سفر کنم - نی دست آنکه دست به زلف تو در کنم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۵:کی دهد دستم که در پایت سراندازی کنم - تو زنی چوگان و من چون گوی سربازی کنم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۱:بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی کنم - تو به جان چوگان زنی، گر من سراندازی کنم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۹:به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم - دعای دولتت گفتیم و رفتیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۷:به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم - دعای دولتت گفتیم و رفتیم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۱۰:دادیم بسی جان و به جانان نرسیدیم - در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۷:جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم - دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۱۵:دردی که مراست با که گویم - درمان دل خود از که جویم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۶:ای گریه، ترا چه شکر گویم؟ - کز تست هزار آبرویم
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۳۹:نمی کنی نفسی سوی من به لطف نگاه - مگر ز ناله شبهای من نه ای آگاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵۱:به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی راه - وگر ز عقل گذشتی، بگوی بسم الله
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۴۴:ماییم و دلی به غم نشسته - روزان و شبان دُژم نشسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۰:تا دل ز توام به غم نشسته - جان در گذر عدم نشسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۱:در خون منم، ای صنم، نشسته - وز عشق تو در الم نشسته
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۲:ای یار! دوش همدم و یار که بودهای؟ - لبها گزیده شب به کنار که بودهای؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۶:سر در خمار، شب به کنار که بودهای؟ - لبها فگار، همدم و یار که بودهای؟
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۵:ای ز چشمان تو در دیده بختم خوابی - وز سر زلف تو در رشته جانم تابی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷۹:نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی - اینک اینک که سراپای گل و آتش وی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۶:ما کرده ایم نامه هستی خویش طی - وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۴:ساقی بیا که موسم عیش است و میم و یی - می ده که لاله گون شده از باده ری و خی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۲:بکوش تا دل آزرده ای به دست آری - که اهل دل نپسندند مردم آزاری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۱:بدین صفت که ببستی کمر به خونخواری - درست شد که نداری سر وفاداری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹۰:هزار شکر خدا را که چون تو دلداری - نمود روی به من بعد مدتی یاری
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۴:چنین کرشمه کنان گر به شهر برگذری - هزار دل بربایی هزار جان ببری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۷:دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری - که نشتری ست ازان غمزه ها به هر جگری
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۵:من صورتی چنین نشنیدم به دلبری - یا رب چه گویمت که چه پاکیزه منظری
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۲:مردانه می کشد به جفایم ستمگری - تا میرم و دگر ندهم دل به دیگری
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۴:جهان پیر را نو شد جوانی - منه ساغر ز دست ار می توانی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۱:اگر تو سرگذشت من بدانی - دگر افسانه مجنون نخوانی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۲:نگارین مرا شد نوجوانی - که نو بادش نشاط و کامرانی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۸:تا بدو کرده ام تولاّیی - کرده ام از جهان تبرّایی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۰:دوش می گفت پیر ترسایی - یاد دارم ز مرد دانایی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۹:خوش آن زمان که چو بخت از درم فراز آیی - غمم ز دل ببری چون جمال بنمایی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۷:دلم که لاف زدی از کمال دانایی - نگر که چون شد از اندیشه تو سودایی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۸۱:هر کس به جست و جویی هر گوشه گفت و گویی - در پرده وصالش کس ره نبرده بویی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۵:ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟ - وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۷:یار است و صد کرشمه، شهر است و خوبرویی - ماییم و طعن دشمن، خلقی و گفتگویی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴:چارچیز است که در سنگ اگر جمع شود - لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۴:آن نه روییست که ماهی ست بدان زیبایی - وان نه بالاست، بلاییست بدان رعنایی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۹:نشدت دل که به این دل شده مهمان آیی - کعبه دل شوی و در حرم جان آیی
-
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷:شیراز از تعدّی قاضی خراب شد - این مور بین که ملک سلیمان خراب کرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۶:از حال مات هیچ حکایت نمی رسد - در کار مات بیش عنایت نمی رسد
-
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱:گنگ کور ار دو دیده بگشاید - ماه نو را به خلق بنماید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۸:شحنه غم دواسپه می آید - صبر نزدیک من نمی پاید