عالمی را به جمالت نگران میبینم
نه بدین دل نگرانی که من مسکینم
مگرم دست اجل از سر پا بنشاند
ور نه تا هست قدم از طلبت ننشینم
بر سر کوی تو یا سر بنهم یا باشد
آستان تو شبی تا به سحر بالینم
سنگهایی که قدمگاه تو باشد
لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم
مذهبم عاشقی و قبله من روی تو شد
من از این مذهب اگر دور شوم بیدینم
نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شدهام
که بود عزم تماشای گل و نسرینم
غیرت آید نظرم را به غرامت گیرد
بی تو گر سرو روان یا گل خندان بینم
به گدایان نرسد آن لب شیرین باری
تو سخن گوی که تا من شکری میچینم
خوشم آید سخنت ور همه دشنام دهی
آفرین بر لبت آن دم که کنی نفرینم
زان حلاوت که ز وصف تو دهانم یابد
میتوان دید اثری در سخن شیرینم
داد حسن تو ملاحت به غزلهای همام
چون بخوانم در و دیوار کند تحسینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و شدت احساسات شاعر نسبت به معشوقش پرداخته است. شاعر خود را نگران و عاشق میبیند و میگوید که اگرچه به خاطر فراق و دوری معشوق ناراحت است، اما تا زمانی که زنده است، از جستوجوی او دست نمیکشد. او آرزو دارد که شبها در کنار آستان معشوقش بماند و حتی سنگهای مسیر او را با اشکهای خود زیبا کند. شاعر عشق را مذهب خود میداند و بدون حضور معشوق، خود را بیدین میپندارد. او زیبایی معشوق را ستایش میکند و میگوید که حتی اگر معشوق به او دشنام دهد، باز هم خوشش میآید، زیرا کلام معشوق لذتی شیرین دارد. در نهایت، او به زیبایی غزلهایی که درباره معشوقش میسراید اشاره میکند و تأثیر حسن معشوق در آثارش را تحسین میکند.
هوش مصنوعی: میبینم که جهانی از زیبایی تو شگفتزده و نگران است، نه به خاطر اینکه من آدم بیچارهای هستم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام هرگز از طلب تو دست نخواهم کشید، مگر اینکه تقدیر مرا به زمین بنشاند.
هوش مصنوعی: در کنار کوچهای که به تو میرسد، یا سر بر زمین میگذارم و از عشق تو میگویم، یا در آستانهات شب را میگذرانم تا صبح بر بالین تو بیدار باشم.
هوش مصنوعی: اگر قدمهایت بر سنگها فرود آید، آنها را به جواهراتی چون لعل و یاقوت تبدیل میکنم، حتی اگر برای این کار از چشمان اشکآلود و خونی خود استفاده کنم.
هوش مصنوعی: در عشق تو به سر میبرم و تو را محور زندگیام قرار دادهام. اگر از این عشق و وابستگی دور شوم، احساس میکنم که ایمانم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: من به قدری دچار جذابیت و زیبایی آن چهره شدهام که دیگر تنها عزم و ارادهام به تماشای گل و نسرین معطوف نیست.
هوش مصنوعی: غیرت و حسادت من زمانی برانگیخته میشود که تو نیستی، و اگر سرو زیبایی یا گلی خندان ببینم، از این بابت ناراحت میشوم.
هوش مصنوعی: لب شیرین تو به هیچ گدا و بینوا نمیرسد. سخن بگو که من در حال جمعآوری شکری هستم.
هوش مصنوعی: من از گفتار تو لذت میبرم، حتی اگر تمام وقت مرا مورد دشنام قرار دهی. آفرین بر لبت در آن لحظه که نفرینم میکنی.
هوش مصنوعی: به خاطر شیرینی تو، زبانم به توصیف تو گویا میشود و میتوان تأثیری از آن را در گفتار شیرینم مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که من غزلهای همام را میخوانم، زیبایی و جذابیت تو آنقدر درخشاں است که تمام دیوارها و محیط اطراف به تحسین تو میپردازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم باز که روی چو مهت میبینم
هر دم از پسته شور تو شکر میچینم
این که باز از تو رسیدم من دلخسته به کام
گر نه خوابیست ز هی بخت که من میبینم
در شکر خنده چو آن رسته دندان ترا
[...]
حالیا مصلحتِ وقت در آن میبینم
که کشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم
جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم
یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم
جز صُراحی و کتابم نَبُوَد یار و ندیم
[...]
من که با لعل تو فارغ ز می رنگینم
خون دل میخورم و درخور صد چندینم
دورم از دولت دیدار تو و نزدیک است
که ببینم رخ مقصود و چنین میبینم
زآن چو نافه خوشم از همدمی خون جگر
[...]
تا لبش کرد چو طوطی به سخن تلقینم
شد قفس چوب نبات از سخن شیرینم
موج دریای حوادث رگ خواب است مرا
بس که کوه غم او کرد گران تمکینم
طاقت جلوه او نیست مرا، می ترسم
[...]
می سزد گر کله خویش به سر کج بینم
من که چون لاله ز خون دل خود رنگینم
چون فلک نی به هوای دل خود در چرخم
چون زمین بار جهان می کشم و تسکینم
ظاهرم رنگ دگر دارد و باطن دیگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.