ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی
تو جان و جهانی تو و بیمار چرایی
گلزار چو رنگ از صدقات تو ببردند
گلزار بده زان رخ و پرخار چرایی
الحق تو نگفتی و دم باده او گفت
ای خواجه منصور تو بر دار چرایی
در غار فتم چون دل و دلدار حریفند
دلدار چو شد ای دل در غار چرایی
آن شاه نشد لیک پی چشم بد این گو
گر شاه بشد مخزن اسرار چرایی
گر بیخ دلت نیست در آن آب حیاتش
ای باغ چنین تازه و پربار چرایی
گر راه نبردهست دلت جانب گلزار
خوش بو و شکرخنده و دلدار چرایی
گر دیو زند طعنه که خود نیست سلیمان
ای دیو اگر نیست تو در کار چرایی
بر چشمه دل گر نه پری خانه حسن است
ای جان سراسیمه پری دار چرایی
ای مریم جان گر تو نهای حامل عیسی
زان زلف چلیپا پی زنار چرایی
گر از می شمس الحق تبریز نه مستی
پس معتکف خانه خمار چرایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و تجلیل از ویژگیهای خاص یک پادشاه میپردازد. شاعر به معانی عمیق و الهامبخش اشاره میکند و سوالاتی را مطرح میکند که نشاندهنده حیرت و توجه به زیباییها و عظمت پادشاهی است. او به جلوههای عشق، زیبایی و حکمت اشاره دارد و از دلدادگی و احساسات درونی خود سخن میگوید. در واقع، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادها، به تحسین و تجلیل از محبت و وجود پادشاه و آثار او در زندگی و طبیعت میپردازد. پرسشها و مضمونهای اشعار نشاندهنده این است که زیبایی و دلدادگی به هر چیز و هر موجودی که در زندگی پادشاه وجود دارد، چه در دنیای مادی و چه در دنیای روحانی، بازتابی از عشق الهی و معنوی است.
هوش مصنوعی: ای شاه، تو مانند ترکی و بیگانهای، چرا که تو جان و جهانی را در وجود خود داری و در عین حال دچار بیماری هستی؟
هوش مصنوعی: وقتی گلزار، با زیباییات و بخششهایت رنگ و لعابش را از دست داد، چرا از چهرهات و خارهایش چیزی به آن نمیافزایی؟
هوش مصنوعی: در واقع تو هیچ چیزی نگفتی، اما باده، به نیابت از تو، میگوید: "ای خواجه منصور، چرا بر دار ایستادهای؟"
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به رابطه عمیق بین دل و معشوق اشاره میکند. او میگوید که دل و معشوق مانند دو رفیق در غار هستند. زمانی که معشوق به دل نظر میکند، دل را به حیرت و شگفتی وا میدارد. در واقع، احساسات و افکار عمیق انسانی در کنار عشق و جاذبههای آن خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: آن پادشاه نشد، اما به خاطر چشم بدی که به او افتاد، بگو اگر پادشاه شد، مخزن اسرار چراها خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در دل تو محبت و عشق واقعی وجود ندارد، پس چرا این باغ اینقدر سرسبز و پربار است؟
هوش مصنوعی: اگر دلت به سوی باغ زیبا و خوشبو، خندههای شیرین و محبوب نمیرود، پس چرا اینگونه است؟
هوش مصنوعی: اگر دیو (شخص منفی) به من طعنه بزند که من مانند سلیمان نیستم، ای دیو، اگر تو خودت در کار نیستی، پس چرا در کار من دخالت میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر در دل من جایی برای زیباییها نیست، ای جان، چرا باید در این حال پریشان باشی؟
هوش مصنوعی: ای مریم عزیز، اگر تو حامل عیسی نیستی، پس چرا مانند زلفی که مانند صلیب پیچیده است، به دور زنجیر زندگی میگردی؟
هوش مصنوعی: اگر از شراب شمس الحق تبریزی مست نشدهای، پس به چه دلیل در خانهی خمخانه خلوت نشستهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از فکرت و اندیشه در آزار چرائی
از حسرت و اندوه چنین زار چرائی
کار دو جهان را که بدینسان بود آسان
بیهوده بخود کرده تو دشوار چرائی
گیتی همه اندیشه و تیمار تو دارند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.