امین کیخا در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:
با درود به حمید رضا جانم باید قبول کرد عذار مغبچگان را اگر صورت مغبچگان بگیریم و گیسویشان را جزو ان ندانیم باید به hyperbilirubinemia و hepatitis و نیز دیگر بیماریهای زردی دار فکر کنیم اما میدانیم صورت زرد زشت است و گیس بور نیکو حالا هر گونه شما بفرمایید می پذیرم
ناشناس در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
سلام
از نطر آرمین خیلی خوشم اومد
جالب بود
محسن چاوشی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:
سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز...
خیلی ممنونم بابت تعریف ها و اطهار نظرهاتون....این وظیفه ی هرکدوم از ماهاست که برای اعتلای فرهنگمون قدمی برداریم و بنده هم احساس کردم اینطور میتونم به فرهنگ سرزمینم کمک بکنم...
اما سه نکته خیلی مهمه
اول اگر کسی بخواد تحسین بشه قطعا شاعر شایسته تر از خواننده خواهد بود ...شما این رو ببینید که شاعر صدها سال قبل چنین شعری رو گفته که امروز هم میتونه روح ما رو نوازش بده
دوما ما شعرایی از این دست در زیاد داریم که اگر ده ها خواننده هم بین و اجرا بکنن باز هم تا صدها سال شعر داریم پس بنده از همکاران خودم خواهش میکنم با اشعار سنتی خودمون هم کمی آشتی کنن
سوما این خیلی عیب بزرگیه که ما وقتی رو در زندگیمون واسه شعر خوندن و لذت بردن از آثار پیشینیان برنمیداریم و صرفا باید اون رو زمانی بشنویم و بفهمیم که شخصی اون رو بخونه و اجرا کنه
باز هم پوزش میخوام اگه نقصی بود
دوستدارتون -محسن چاوشی
lord در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
اون دوستی که پرسیده سرکنگبین صفرا فزود یعنی چی!
منظور اینه که سرکنگبین یا همون سکنجبین عامیانه مایعی که از سرکه درست میشه و بسیار شیرینه و بعضی ها شربت میکنن و بعضی ها با کاهو میخورن و ... و صفرا هم همون کیسه ی صفرا و ماده ی داخلش که در عامیانه به زهره معروفه چون خیلی تلخه!(میگن فلانی از ترس زهرش ترکید)
حالا سرکنگبین صفرا فزود یعنی سرکنگبین به جای اینکه شیرین کنه خیلی تلخ مزه شده بود و مصرع بعد روغن بادام بجای اینکه نرم کنه باعث خشکی میشد
در کل معنی بیت اینه که همه چیز برعکس عمل میکرد
الی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴:
راهنمایی برای درک بهتر این شعر زیبا:
عبر: عبور کردن، گذشتن
سَقَر: دوزخ جهنم
عقیله: پابند، مانع و گره کار
احتما: داروی شفا بخش
تورج در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
با سلام خدمت شما عزیزانو در بیت هفتم بر به معنی میوه و ثمر نیست بلکه جزیی از فعل "برداشتن" هست. قولی است عرفانی که شیخ الشیوخ شبلی خدا را خواند که آخر تا کی بندگان خاص خویش چو منصور را بکشی؟ ندا در آمد که "او سِر من بی پرده عیان کرد" منصور حلاج از نظر بسیاری از عرفا به بالاترین مقام عرفانی رسید و به مراد دل خویش که خداوند متعال بود نائل آمد و بر دار شد. بردارند اول از صرف مصدر "برداشتن" هست و بر دارند دوم یعنی بر دار شدن.
رضا شهنی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۲:
این حکایت یک بیت دیگر نیز دارد که البته جدای از شعر سه بیتی است واقعا حذف این بیت ظلم به سعدی است
سخت است پس از جاه تحکم بردن/
خــــــو کرده به ناز جــور مردم بردن
رضا شهنی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:
متن صحیح شعر توسط خانم نگین نوشته شده است
اما در نسخه که توسط اقای جمشید غلامی نهاد گزینش متن شده است به جای واژه "مرمان" در مصرع پهارم از وازه "همگنان" استفاده شده است و به جای واژه "خامه" در بیت پنجم از واژه "سوزن "استفاده شده
رضا شهنی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۸:
شعر حکایت دوبیت دارد که بیت اول با لحجه شیرازی است
پر هفطاثله جونـــــــــــی می کند/
عشغ مقری و خوبنی چش روشت/
زور باید نه زر که بانــــــــــــــــــو را /
گزری دوست تر که ده من گوشــت/
نسخه جمشید غلامی نهاد
معنی بیت هم خیلی جالبه
امیر در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:
با سلام البته بنده در صحت و سقم این که در این رباعی معنای ادبی "ناب" به آن معنی که شما اشاره نمودید سوادی ندارم که اظهار نظر کنم.
اما درسی که خیام در این رباعی به خواننده می دهد اینست که استعاره ی "می" رسیدن به به آگاهی ورای عقل است، آگاهی که از سرچشمه ی آگاهی ها برگرفته شده و برای همین "ناب" و "خالص" است.
خیام بدلیل اینکه خدمات بسیاری را در زمینه ریاضیات، نجوم و فلسفه به بشر کرد، در بسیاری از اظهار نظر ها فردی عقلگرا معرفی می گردد، که مقام عشق را رد کرده است، که خود در رباعی دیگری اذعان می دارد که "فلسفی نیم" و خط بطلانی بر این نظرات است.
اما در این رباعی به وضوح عقل را سدی در مقابل کسب آگاهی در مقام عشق می داند. و اشاره ایشان به "ناب" یعنی آگاهی خالص یا همام اشراق و الهام که انسان را در معرض دریافتهایی قرار می دهد که تا کنون از آن بی خبر بوده، و به همین جهت خالص و عاری از تخلیط و غش با تجربه های عقلی است.
خیام مقام عقل را نیز رد نمی کند، بلکه مقام عشق جای دریافت الهام و الهام فراعقلی و شهود است و مقام عقل جای استنتاج و ترجمه دریافت ها.
از صبر و حوضله خوانندگان سپساسگزارم
رضا شهنی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:
شعر اول حکایت که یک شعر عربی است آورده نشده است
بقیه اشعار هم بصورت زیر هستند
چون پیرشدی زکودکی دست بردار /
بازی و ظرافت به جوانان بگذار
*
دوبیت بعدی
طرب نوجوان ز پیر مجوی/ که دگر نایدآب رفته به جوی
زرع را چون رسید وقت درو /نخرامد چنان که سبزه نو
*
و چهار بیت اخر
دور جوانی بشد از دست من/ آه دریــــــغ آن زمن دلفروز
قوت سرپنجه شیری برفت/ اکنون راضیم به پنیری چو یوز
پیرزنی موی سیه کرده بود/ گفتمش ای مامک دیرینه روز / موی به تلبیس سیه کرده گیر/ راست نخواهدشداین پشت کوز
رضا شهنی در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۳:
جمله آخر حکایت حذف شده است
"خواجه شادی کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه زنان که پدرم فرتوت
شکوه در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:
با درود به دوستان خوبم وبا پوزش به خاطر جسارتم فکر میکنم عذار به معنی اولین مویی باشد که در چهره میروید چون درخط عذار یار که بگرفت ماه ازو ،امیغ خط عذار نمیتواند خط روی معنی شود شاید بشود گفت خط ریش!یا مویی که تازه روییده باشد و ساده عذار را هم داریم که به معنی جوانیست که رخشان بی ریش است البته در عربی عذار با ضم اول هم داریم به ویژه در امیغ گلعذار ولی عذار با کسر اول صحیح تر است
پوریا در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
چرا سعدی اسم خودش رو در بیت آخر نیاورده؟
شکوه در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:
در بین نهم (ز نفی)در اول بیت از قلم افتاده است .با تشکر از گردانندگان و آرزوی شادکامی برای همه دوستان
پوریا در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
من شنیده ام از کجا می آیی ای فرخنده پی ؟ درسته؟
بهرام مشهور در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:
عباراتی که از این غزل آورده اید چند اشکال دارد که به شرح ذیل اصلاح می گردد :
بیت دوّم : رهرو منزل عشقیم و ز سرحدّ عدم
بیت ششم : آب رو می رود ای ابر خطاپوش ببار
بیت آخر : حافظ این خرقۀ پشمینه نیانداز که ما
مسعود جعفری در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
بهتر که واژه ی شهمات ( شه مات ) در بیت 14 مصرع دوم هم اصلاح شود .
اناهیتا در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:
جنیبه همان جنیبت به معنای اسب سرکش است. بر اساس آن چه در تاریخ بیهقی دیده ام.
امین کیخا در ۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱: