گنجور

حاشیه‌ها

جعفر سرخی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

lمتاسفانه در بیت اول غزل دوم شما اشتباه فاحشی صورت گرفته است که امیدوارم متوجه شده و تصحیح نمایید .
به جای ( مردم آسوده ) نوشته شده است ( مردم آزاده ) :
کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا .......جلوه ی مردم آسوده حرام است اینجا
=======================
با تشکر - جعفر سرخی

 

کامران در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

ای باد ای باد ای باد دیوانه گذشتی

 

سروش موسوی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۳ - در صفت عشق مجنون:

در بیت
لیلی چه سخن؟ پری فشی بود
مجنون چه حکایت؟ آتشی بود
به نظرم مصرع اول باید به شکل زیر تغییر کند:
لیلی چه سخن؟ پری‌وشی بود
در یکی از نسخ به این شکل دیدم. حتما نام مصحح را به زودی اطلاع می‌دهم.

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

یار آشنا = پیک عاشق ( باد صبا )
سزا = شایسته
حق گزار = بجای آورنده حق ، حق شناس
یک زمان = یک لحظه
چه ها = چه چیزها
شاه حُسن = شهریار سرزمین زیبایی
خوش می کنم = عطر آگین می کنم
دلق پوش = صوفی ، زاهد
دور = گردش
گنبد چرخ = روزگار، گردش فلک
ندا کردن = صدا زدن
محض خیر = خالص برای خوبی
عین صواب = کاملاً درست و خوب
دربند آن مباش = درفکر آن نباش
سمع = شنیدن
معنی بیت 1: هرکس بوی دلپذیر تو را از باد بهاری شنید از نسیم صبا که قاصد عشاق است، پیام دوست و محبوب را دریافت کرده است.
‌معنی بتی 3 : جان را با شراب مشکبوی، معطر می کنم زیرا از خرقه پوش زهد فروش جز بوی ناخوش ریا کاری و فریب به مشام نمی رسد.

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

عید = عید فطر
د رانتظار = چشم به راه
ساقی = ای ساقی!( منادا)
برگرفتن = برکندن
منت پاکان = دعای روزه داران
فیض = بهره مندی ، بخشش
ترسم = یقین دارم
کریم = بخشنده
پرده پوشی = چشم پوشی
قلب ما = سکه ناخالص دل ما
نقد کم عیار = عیار اندکی دارد
حشر = روز قیامت
ازدست رفت = فرصت تمام شد
معنی بیت 1: عید فطر است و پایان فصل گل و دوستان منتظر باده اند. حال ای ساقی ماه عید را به روی شاه رویت کن و باده بیار.
معنی بی 3: تعلق خاطر به دنیا نداشته باش و درحال مستی از فیض بخشی جام، داستان جمشید کامروا را سوال کن که سرانجام چگونه نا کام ازجهان رفت؟!

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

صَبوح = شراب بامدادی
مسنَد = تخت
خانقاه = تکیه و مکان صوفیان
پیر مغان = مرشد
وِرد = به زبان همیشگی
گَرَم = اگرمن
نوا = فریا د ، صدا
فارغ = آسوده
وصال = رسیدن به معشوق
آستان = درگاه
اجل = مرگ
ورنه = وگر نه
معنی بیت 1: من گوشه و زاویه میکده عرفان و عشق راخانقاه خود کرده ام و دعای دولت پیر و مرشد میخانه را که رهبر روحانی من است، هر بامداد برزبان می آورم.
معنی بیت 3: بحمدلله از پادشاه و گدا آسوده خاطرم چون پادشاه من، آن گدایی است که چاکر خاک درگاه محبوب است.
معنی بیت 4: مقصود از مسجد و میخانه وصل شماست و خداوند شاهد و گواه من است که من خیال و فکری جز این ندارم.

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

شُهره = مشهور عالَم
منم = این من می باشم ، من هستم
بد دیدن = نگاه حرام
نیالوده ام = آغشته نکرده ام
می پرستی = باده نوشی
نقش بر آب = کار بیهوده، کار بی ثبات
خود پرستیدن = غرور
ملامت = سرزنش
خوش باشیم = خرسندیم
طریقت = مسلَک، روش
کافری = کفر و ناسپاسی
پیر میکده = مرشد
راز پوشیدن = اسرار مردم را فاش نکردن
خط یار = سبزه چهره محبوب
مهر = عاشق شدن
گرد عارض = اطراف چهره و صورت
مراد = مقصود
به دست مردم چشم = بوسیله مردمک دیده
از رخ تو گل چیدن = از گلزار چهره محبوب بهره بردن
معنی بیت 6: من به لطف و مرحمت سرزلف تو اعتماد دارم و امیدوار هستم زیرا اگر جازه ای از جانب معشوق نباشد کوشش عاشق بیچاره برای وصال بیهوده است.
معنی بیت 7: می خواهم از این مجلس روی بر تابم و به میخانه بروم زیرا نصیحت این واعظان بی عمل را بهتر است که نشنوم.

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

دلا = ای دل
رفیق سفر بخت نیکخواهت بس = طالع نیک خواه، رفیق سفر تو باشد ، کافیست
پیک = قاصد
روضه شیراز = باغ شیراز
‌پیرمغان = مرشد
مَصطَبه = تختگاه، سکو
زَمام مراد = سررشته آرزو
مَالوف =‌جای انس و الفت
وِرد = دعا ، ذکر
سیر معنوی = سیر جانان
‌رهروان سفر کرده = سیاحان
ساغر = قَدَح می
صراحی = قدح می
جاه = مقام، منصب
معنی بیت 1: ای دل! همسفر تو یعنی طالع سازگارت بسنده است و باد ملایم باغ شیراز قاصد و رانمای تو برای بازگشت به وطن کافی است.
معنی بیت 4: بر پیشگاه سکو و صُفِه میخانه تکیه بزن جام می برگیر که همین اندازه خواسته و مقام از دنیا کسب کردن، برای تو کافی است.
معنی بیت 8 : عادت به منت دیگران نداشته باش زیرا در دو دنیا رضای خداوند و انعام پادشاه برایت کافی است.

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

خسروا = ای پادشاه
گوهر فلک = کنایه از قدرت و عظمت گوی گردون
در خم چوگان تو باد = دست خوش و سرگردان تو باشد.
طُغراکش = فرمان پادشاهی
طیره = خِفَت ، سبکی
طوبی = درختی در بهشت
خُلد = بهشت
ساحت = میدان
معنی بیت 1: پادشاها! حق تعالی به تو قدرت و عظمتی دهد که مافوق تصور باشد!
معنی بیت 2: گیسوی ملکه پیروزی عاشق پرچم و درفش توست و چشم پیروزی و گشایش جاودانی ، دلباخته تاخت و تازتو باد!
معنی بیت 3: ای که دبیری تیر و عطارد، نشانه توصیف عظمت تو می باشد پس عقل کل که مجمع خردهاست ، بنده و فرمان نویس تو باد!

 

ملیحه رجائی در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

اصلاح حاشیه :
کارگه کون و مکان = جهان هستی و عالم ماده
سِدرِه و طوبی = سِدرِه المنتهی و درخت بهشتی طوبی
جِنان = جَنت ، بهشت
پنج روز = کنایه از مدت کوتاه عمر
رقم = نشان کردن و نوشتن
این همه نیست = هیچ مهم نیست
صحبت = مصاحبت
خوش = خوب
لب = ساحل
نزار = لاغر و ضعیف
معنی بیت 3 : آسایش درسایه سدره المنتهی و درخت بهشتی طوبی را به بهای منت کشیدن قبول مکن ای سرو خوش خرام که اگر نیک فکر کنی خواهی دید ارزش ندارد.
معنی بیت 4: آسایش آن باشد که بی خون دل خوردن به دست آید و اگر چنین نباشد باغ بهشت را با کوشش سخت و طاقت فرسا بدست آوردن ارزش ندارد.
معنی بیت 7 : ای پارسا از نقش غیرت و بازی خداوندی ایمن مباش و مغرور عبادتت مباش بلکه بدان که از صومعه تا دیر مغان ر اهی نمی باشد ( تلمیح داستان شیخ صنعان )

 

دلیرپور در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:

مصرع آخر مشکل دارد به احتمال زیاد قافیه می بازی می باشد

 

حسین در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

عرض شود معنایی که رباعی به ذهن متبادر می کند به خیام نزدیک تراست تا ابوسعید . در نگاه ابوسعید به عنوان یک عارف ، سالک طریقت آگاه به اسرار مگو است اما مجاز به گفتن نیست ، سالکی که تا کوه قاف رفته است وآن چه نادیدنی است دیده است و خبردان خبرغیب شده است ، به اسرار اشرف دارد اگرچه یا نمی تواند زبان به سخن بگشاید به این معنا که زبان قاصر است و عاجز از انتقال یا آن که گفتن سر عاقبت سالک را منصور حلاج می کند . بهرتقدیر سالک واقف به پس پرده هست او خود چراغ راه ست برای دیگران ، اما درنگاه شکاک و نیست انگار خیامی پس پرده وجود ندارد و یا اگر هست از آن بسیار پرسش هست . مثلا در رباعی جامی است که عقل آفرین می زندش ، خیام نمی داند که این کوزه گر دهر چرا این جام لطیف را می شکند ، خیام پرسش گر است وچون برای پرسش ها جوابی نمی یابد ساحت دیگر را برای پس پرده قایل نیست . به گمان رباعی به جهان خیام نزدیک تراست .

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲ - تمهید:

خواهشمند است موارد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
فکرم ن هو سر فتراک بست
کو هنوز از نیستی بیرون نجست
در جهان خورشید نوزائیده ام
رسم و ئین فلک نادیده ام
قطره از سیلاب من بیگانه به
قلزم از شوب او دیوانه به
گرم رو از جستجوی نو شوم
روشناس رزوی نو شوم
قیمت جنس سخن بالا کنم
ب چشم خویش در کالاکنم
ذره از خاک بیابان رخت بست
تا شعاع فتاب رد بدست
شکوه شوب غم دوران بدم
از تهی پیمانگی نالان بةدم
این قدر نظاره ام بیتاب شد
بال و پر بشکست و خر خواب شد
روی خود بنمود پیر حق سرشت
کو بحرف پهلوی قر ن نوشت
در گره هنگامه داری چون سپند
محمل خود بر سر تش به بند
چون جرس خر ز هر جزو بدن
ناله ی خاموش را بیرون فکن
تش استی بزم عالم بر فروز
دیگران را هم ز سوز خود بسوز
شنای لذت گفتار شو
ای درای کاروان بیدار شو»
زین سخن تش به پیراهن شدم
مثل نی هنگامه بستن شدم
چون نوا از تار خود برخاستم
جنتی از بهر گوش راستم
عشق سوهان زد مرا ، دم شدم
عالم کیف و کم عالم شدم
من که این شب را چو مه راستم
گرد پای ملت بیضاستم
ملتی در باغ و راغ وازه اش
تش دلها سرود تازه اش
ذره کشت و فتاب انبار کرد
خرمن از صد رومی و عطار کرد
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل بذوق خرده ی مینا به بند
درست:
فکرم آن آهو سر فتراک بست
کو هنوز از نیستی بیرون نجست
در جهان خورشید نوزائیده ام
رسم و آئین فلک نادیده ام
قطره از سیلاب من بیگانه به
قلزم از آشوب او دیوانه به
گرم رو از جست و جوی نو شوم
روشناس آرزوی نو شوم
قیمت جنس سخن بالا کنم
آب چشم خویش در کالا کنم
ذره از خاک بیابان رخت بست
تا شعاع آفتاب آرد به دست
شکوه ی آشوب غم دوران بدم
از تهی پیمانگی نالان بدم
این قدر نظاره ام بیتاب شد
بال و پر بشکست و آخر خواب شد
روی خود بنمود پیر حق سرشت
کو بحرف پهلوی قرآن نوشت
در گره هنگامه داری چون سپند
محمل خود بر سر آتش ببند
چون جرس آخر ز هر جزو بدن
ناله ی خاموش را بیرون فکن
آتش استی بزم عالم بر فروز
دیگران را هم ز سوز خود بسوز
آشنای لذت گفتار شو
ای درای کاروان بیدار شو»
زین سخن آتش به پیراهن شدم
مثل نی هنگامه آبستن شدم
چون نوا از تار خود برخاستم
جنتی از بهر گوش آراستم
عشق سوهان زد مرا ، آدم شدم
عالم کیف و کم عالم شدم
من که این شب را چو مه آراستم
گرد پای ملت بیضاستم
ملتی در باغ و راغ آوازه اش
آتش دلها سرود تازه اش
ذره کشت و آفتاب انبار کرد
خرمن از صد رومی و عطار کرد
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل به ذوق خرده ی مینا ببند

 

نازبانو.ب در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

واقعا از بانیان این سایت نهایت تشکر را دارم و هر شب به این سایت سر میزنم و برای کل روز بعد شارژ میشوم / لطفا همه عاشقی را از وحشی یاد بگیرند

 

سعید در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود:

مولا علی (ع) : " آدمی نهفته در زیر زبان خویش است "

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۹ - فرنگی رمز رزاقی بداند:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
به شیطاننچنان روزی رساند
که یزدان اندرن حیران بماند
درست:
به شیطان آنچنان روزی رساند
که یزدان اندران حیران بماند
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۶ - بسوزد مومن از سوز و جودش:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
جلال کبریائی در قیاش
جمال بندگی اندر سجودش
درست:
جلال کبریائی در قیامش
جمال بندگی اندر سجودش

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۵ - نه هرکس خود گردهم خود گد از است:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
قبای لا اله خونین قبانی است
که بربالای نامردان درا راست
درست:
قبای لا اله خونین قبایی است
که بر بالای نامردان دراز است

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۳ - مسلمان را همین عرفان و ادراک:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
مسلمان را همین عرفان و ادراک
که در خود فاش بیندر مزلولاک
خدا اندر قیاس مانگنجد
شناسنرا که گوید ما عرفناک
درست:
مسلمان را همین عرفان و ادراک
که در خود فاش بیند رمز لولاک
خدا اندر قیاس ما نگنجد
شناس آن را که گوید: ما عرفناک

 

منصور محمدزاده در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۲ - مقام شوق بی صدق و یقین نیست:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
گر از صدق و یقین داری نصیبی
قدم بیباک نه کس در کین نیست
درست:
گر از صدق و یقین داری نصیبی
قدم بیباک نه کس در کمین نیست

 

۱
۵۰۳۸
۵۰۳۹
۵۰۴۰
۵۰۴۱
۵۰۴۲
۵۲۰۱