تابد فروغ مهر و مه از قطرههای اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
ماییم و سینهای که بود آشیان آه
ماییم و دیدهای که بود آشنای اشک
گوش مرا ز نغمهٔ شادی نصیب نیست
چون جویبار ساختهام با نوای اشک
از بس که تن ز آتش حسرت گداخته است
از دیده خون گرم فشانم به جای اشک
چون طفل هرزهپوی به هرسوی میدویم
اشک از قفای دلبر و من از قفای اشک
دیشب چراغ دیده من تا سپیده سوخت
آتش فتاد بیتو به ماتمسرای اشک
خوابآور است زمزمه جویبارها
در خواب رفته بخت من از هایهای اشک
بس کن رهی که تاب شنیدن نیاوریم
از بس که دردناک بود ماجرای اشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ غم و اندوه عمیق انسانی است که در زندگی خود تجربه کرده است. شاعر به زیبایی و خلوص اشک اشاره میکند و از فقدان شادی و روشنی در زندگی خود مینالد. اشک به عنوان نماد شکست و احساسات تلخ معرفی شده است و شاعر نسبت به حسرتها و دردهای ناشی از عشق و جدایی احساساتی عمیق دارد. در نهایت، او به میانهراهی رسیده که تحمل درد و رنج را ندارد و میخواهد از این وضعیت رهایی یابد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درخشش خورشید و ماه از قطرههای اشک باران صبحگاهی باشد، اشک هرگز زیبایی و صفا نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: جواهر به اندازه درخشش و پاکی مانند اشک نیست. کسی که روشنی دل دارد، کجاست که ارزش اشک را بداند؟
هوش مصنوعی: ما هستیم و دلی که محل آرامش نالههاست، ما هستیم و چشمی که با اشکها آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: من همواره غرق در غم و اندوه هستم و نتوانستهام از شادی و خوشحالی لذت ببرم؛ چون مانند جویباری که پر از اشک است، فقط صدای درد و غم را میشنوم.
هوش مصنوعی: از شدت حسرت و آرزوهایی که در من شعلهور شده، چنان دلم میسوزد که به جای اشک، خون از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: مانند کودکی که بیهدف به اطراف میدود، من هم به دنبال دلبرم میگریزم و اشکهایم را که از دل برمیخیزند، دنبال میکنم.
هوش مصنوعی: دیشب چشمانم به خاطر تو بیوقفه گریان بود و تا صبح روشناییاش را از دست داد. بیتو اندوه و سوزش دلم همچنان ادامه داشت.
هوش مصنوعی: نجوا و صدای ملایم جویبارها در خوابم به قدری دلکش است که باعث میشود خوابم عمیقتر شود، اما از طرفی، غم و اندوهی که در دل دارم به مانند اشکی که بر زمین میریزد، احساس تلخی را در وجودم ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: بس کن، زیرا دیگر توان شنیدن این داستان را نداریم. ماجرای اشک برای ما آنقدر دردناک بوده که تاب تحمل آن را از دست دادهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
داده است بس که سینه صافم جلای اشک
گردد به دیده آب مرا از صفای اشک
چون عقد گوهری که شود پاره رشته اش
ریزد مسلسل از مژه ام قطره های اشک
تا همچو تاک پای نهادم درین چمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.