گنجور

حاشیه‌ها

دکتر امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

به دوستگانی فردوسی بزرگ یک لغت این متن را وانهفت میکنم ( توضیح ) باشد که به کام دوستان خوش بیاید !
پرگار پایانش گار مانند اموزگار نیست بلکه ،پر یعنی پیرامون مانند پرشهر یعنی کنار شهر (به لری) و نیز گار از کرنیتن یعنی کشیدن و خراشاندن است در جای جای زبانهای و گویش های ایرانی این کرنیتن و کرنیدن به معنی خراشیدن و نیز کشیدن دیده می شود در تالشی در تبری در کردی برای نمونه در لری ته دیگ را بوکران می گویند یعنی انچه که برایش باید ته دیگ را خراشاند پس پر گار یعنی انچه که پیرامون را می کشد و می خراشاند
به بزرگی نزدیک است که بگویم این را بیشتر از کتاب دکتر ملایری که اخترفیزیکدان بزرگیمان است دید ه ام و از خودم نیست . زهی شکر پاره فارسی به کام دوستان .

نامی در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۱:

ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
عطار

نجفی در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

باسلام. به عقیده ی این حقیر تفسیر این بیت این است: به امید آنکه از جام تو جرعه ای هم نصیب ما شود بر درگاه وآستان تو روز وشبهایم سپری شد ودر نهایت بدان آرزو دست نیافتم. در حقیقت مناجاتی است بامعبود که ما همواره در انتظار رحمت و گشایش از طرف خداهستیم وکمتر به نتیجه ی مثبت دعایمان نایل میشویم البته به زعم خودمان . چه بسا درهمان لحظه دعایمان مستجاب میشود لیکن ما غافلیم.چونکه سعادتی که ما طلب داریم شاید مطلوب حال مانباشد وچه کسی بهتر از معبود خیر وصلاح مارا خواهان است. باتشکر

بوزکند در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

عالی جان زیبا نوشته اید اما اولین کسی هستید خواجه را شیخ بر می خوانید !

ماست در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

گوش نبریده کیست ، همه گنجشک ها می دانند ملخ در دام به نیرنگ نهاده شده ولی کار لولیوشان شنگول ، پریشان کردن و سر کیسه کردن است و البته گریغ !

چوپان در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳:

دلارا نام دختران تواند بود

پگاه در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳:

غنج یعنی غمزه ، خورجین هم می شود

پاژن در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳:

تیز تاو یعنی زود خشم زیبا بود .

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

غمزه غنج به فارسی می شود به لری هنوز کاربرد دارد
جناب منجیک شاعر دشنام سرای ، چیره زبانمان ، غنج را برای خورجین بکار برده است

رضا خرمیان در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴:

با عرض معذرت :
غزل 914 صحیح است، نه 913 لطفأ تصحیح بفرمایید.

محسن در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۷۵:

بنام حضرت دوست؛
آنچه موجب حیرت وسرگردانی نوع بشر شده، توجه به کثرت و غفلت از ذات حضرت احدیت است.
هرگاه از سایه ها رهایی یابیم آنگاه اصل جهان هستی که مبدا و مالک هم عالم امکان است نمایان می شود. که او همان اسم اعظم، الله جل جلاله است.

عالی در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

تا بحال دوستان اندر معنی و مفهوم ابیات نظر داده اند ولی بنده کرامات شیخ را در دو فال دیدم که شرح آن را خدمتتان بیان می کنم. شب آخر ماه مبارک رمضان همه در گمان اینکه آیا فردا عید فطر است یا خیر بودیم که تفالی به دیوان حضرتش زدیم که این غزل آمد و همه را متحیر ساخت . بار دیگر همین امروز که بر حسب اتفاق با نیت اینکه شب قدر حقیقی امشب است یا خیر تفالی زدیم که غزل " آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است" آمد که همه در شگفت شدند.
سپاس و درود

رضا خرمیان در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴:

غزل 913
این غزل یکی از جالبترین مکالمات بین ابلیس وخدا هست
از زبان مولانا
بیت 24 : سماوات ، هست ، نه سموات.
کلیات شمس تبریزی بر اساس چاپ فروزانفر، به تصحیح کاظم برگ نیسی، صفحه 438.
بیت 30 : اگر بَد است . بجای اگر به دست ، صحیح است.
کلیات شمس تبریزی بر اساس چاپ فروزانفر، به تصحیح کاظم برگ نیسی، صفحه 438.

rahi در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۰۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل:

فقط میتونم بگم عالی بود فوق العاده بود به شوق اومدم وقتی این شعرو خوندم واقعا آدم چقدر باید با استعداد و با فکر و با ذوق و قریحه و احساس باشه تا بتونه یه همچین شعری بگه خدا رحمتت کنه خانم اعتصامی

ماهک در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۲:

رمح نیزه چوبی بلندیست که طریقه استفاده و انداختنش واقعا زیباست

رامک در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳:

تاو هم که هم تاب و قدرت میشود و هم درخشش از تاو تیز تاو را داریم که یعنی زود خشم و زیباست

رامک در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳:

ساو باج و خراج است ولی ساو به معنی خالص و ناب و سره هم داریم

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:

ارش جان البته بر منشی و خود خواهی ناخرسندی می اورد ولی در جای جای شعر سیف به سعدی زهازه گفته شده است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:

پیدایی یعنی وجود ، افرینش ، حضور

شکوه در ‫۱۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

تارا جان درود
به نظر
در آب و هوای فارس عجب سفله پرور است شاعر رندانه همه گناهان را گردن آب و هوا می اندازد تا مبادا شاه از گفته هایش دلگیر شود اما در این غزل به نکته جالبی بر خوردم از دکتر جلالیان در شرح جلالی و آن لولیست که کولیانی بوده اند دوره گرد که فروشندگی میکرده اند و البته دلربایی از جوانان و گوش میبریده اند و در میرفته اند!و به قول ایشان : کسی نمیداند چگونه سر شاعر جوان را کلاه گذاشته و در رفته اند که از باد صبا هم سراعشان را میگیرد..

۱
۴۹۴۸
۴۹۴۹
۴۹۵۰
۴۹۵۱
۴۹۵۲
۵۶۲۸