گنجور

حاشیه‌ها

سکوت فریاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

با این که تمامی غزل های حافظ رو یک به یک می پرستم ولی اقراق می کنم که این غزل زیباترین غزل در زبان پارسی است.
کولاکی است در شعر پارسی.

 

سکوت فریاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

البته اگه کسی تفسیر دیگه ای از این بیت داره من بسیار مشتاقم که بشنوم:

 

سکوت فریاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
برای درک مفاهیم دل و می در اشعار حافظ به نظر من ابتدا باید تفاوت فلسفه و عرفان رو فهمید.
فلاسفه به دنبال این هستند که از مسیر عقل و خرد به وجود خداوند برسند. یعنی می خواهند با موازین عقلی وجود خدا رو اثبات می کنند.
اما عرفا به دنبال رسیدن به خدا از مسیر دل هستند. یعنی به دنبال دلیل عقلانی برای اثبات خدا نمی گردند و اصطلاحا دلی خدا رو درک می کنند.
به همین خاطر هست که اینجا می توان گفت که حضرت حافظ در اینجا گفته دل آیینه ی شاهیست یعنی دل آیینه ای است که شاه جهان (خدا) را نشان می دهد.
حالا چرا حافظ به می خوردن اینقدر علاقه داره؟ چون می عقل رو تعطیل می کنه. هوش رو از سر می بره و وجود انسان را سراسر دل می کنه. و انسان آماده ی سفر به سمت خدا می شه.
حالا در این بیت حافظ می گه که دل من مثل یک آیینه ی غبار گرفته است. تمنای این رو دارم که یک فرد روشن رای من رو راهنمایی کنه. با من صحبت کنه با من همنشینی کنه و این غبار رو از دل من پاک کنه و من رو به خدای خودم برسونه.

 

رامین کیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم:

چون بدیدم خلق را لعنت طلب ، باید به صورت « چون بدیدم خلق را رحمت طلب » باشد .

 

سیروس خزایی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:

شب مامن و ملجا بزرگان و حق شناسان بوده در شب است که رسول مکرم عروج می نماید شب است که حق شناسان و صرافان دین ذره ذره در ذات حق ذوب میشوند

 

زهرا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ناز ایله میسن:

چوخلار اینجیکدی کی سن اونلارا ناز ایله میسن !
(خیلی ها از تو ملولند که چرا به آنان ناز فروخته ای !)
منده اینجیـــک کی منیــم نازیمـی آز ایله میسن !
(منم ملولم از اینکه چرا ناز مرا کم کرده ای !)
ائتمیســــن نازی بو ویـــرانه کــــــؤنولده سلطــان
(ناز را در این دل ویرانه ی من پادشاه کرده ای)
ائـــــوین آبــــاد اولا درویشــــــه نیـــاز ایله میسن !
(خانه ات آباد باشد که به من درویش روی نیاز آورده ای)
هر باخیشدا چالیبـــان کیپریگی میضـراب کیمی
(در هر نگاهت با بر هم زدن مژگان مانند مضراب موسیقی)
بیر قولاق وئر بو سینیق قلبی نه ساز ایله میسن ؟!
(گوش بسپار کاین دل شکسته را چگونه با خود هماهنگ کرده ای ؟!)
باشدان آچ یایلیغی افشان ائله سـوسن سونبـول ...
(روسری را از سر بردار و موهایت را مانند سوسن و سنبل پریشان کن)
سن بیـــزیم بایراممیزسان قیشی یاز ایله میسن !
(تو عید مایی که زمستان ما را بهار کرده ای!)
سن گون اول قوی غمیمیز داغدا قار اولسون اریسین
(تو خورشید شو و بگذار غم ما در کوه تبدیل به برف شده و ذوب گردد)
منیم آنجــــاق ایشیمی ســـوز و گداز ایله میسن !
(بدین جهت کار مرا سوختن و گداختن کرده ای)
من بو معنـــــاده غــــزل یازمـــالی حالیـم یوخودی ...
(من در این عالم معنا حال نگاشتن غزل نداشتم)
سن جوجوق تک قوجـانی فیرفیره باز ایله میسن !
(تو این پیرمرد را مانند کودکان فرفره باز کرده ای!)
کاکلی باشـــــدا بــــوروب باغلامیسـان تاج کیمی
(کاکل موهایت را در سر پیچیده ای و بسان تاج بسته ای)
اول قیزیل ســاچدان اونا گوللی قوتاز ایله میسن !
(از آن موهای طلایی بر آن تاج ، نگین سرخی از گل ساخته ای)
سینه بیــــر دشت مغــــاندیر قوزی یان یانه یاتیب !
(سینه مانند دشت مغان است که در آن گوسفندان در جوار هم آرمیده اند!)
منیـــــم آغـــــلار گـــــؤزومی اوردا آراز ایله میسن !
(چشمان منتظر مرا در آنجا مانند رود ارس گریان کرده ای!)
بو گــــؤزللیک کی جــــاهاندا سنه وئرمیش تانری ...
(با این زیبایی که در دنیا خداوند به تو هدیه داده است)
هر قـــده ر نـــاز ائله سن ایله کی آز ایله میسن !
(هر اندازه که میخواهی ناز کن که خیلی کم ناز کرده ای!)
منی بــــو ســـــؤزیله آتـــدین آرالانــــــدین بیلیرم ...
(بخوبی میدانم که مرا با این سوز دل رها کردی و از میان گریختی)
آرانی بیــــــر پـارا نامـــــــردیله ســـاز ایله میسن !
(و میانه ات را با یک نامرد جور کرده ای !)
دستماز ایله دیگیـــــن چشمــه مسیحا قانی دیر !
(آب آن چشمه ای که در آن وضو ساختی از خون حضرت مسیح"ع" بود !)
بیلمیرم هـــــانسی کلیســـــاده نماز ایله میسن ؟!
(نمیدانم با این وضو در کدامین کلیسا به نماز ایستادی؟!)
گــــل ! منیم ایسته دیگیم کعبـه ییخیلماز اوجالار
(بیا ! این کعبه دوست داشتنی من هرگز ویران نشده و البته روز بروز اوج میگیرد)
باشدادا کژ گئـــــده سن دیبــــده تراز ایله میسن !!!
(اگر در ابتدا هم راه را کج رفته باشی مطمئن باش که در انتها وارد راه درست خواهی شد)
خط و خالینـــــدن آلیب مشقیمــــی قورآن یازارام
(از خط و خال چهره ات سرمشق گرفته و قرآن خواهم نگاشت)
بو حقیقـــــت له منی اهــــــل مجـــاز ایله میسن !
(با این حقیقت مرا اهل مجاز و خیال کرده ای)
منی دان اولدوزی سن یاخشی تانیرسان کی سحر
(ای ستاره ناهید تو مرا خیلی خوب میشناسی که هنگام سحر)
افقی خلــــــوت ائدیـــــب راز و نیــــــاز ایله میسن !!!
(افق را خلوت نموده و به راز و نیاز مشغول شده ای)
شهریارین داغیلیب داغدا داشا دادالانیب
(شهریارت آواره شده و گوشه عزلت گزیده)
ئوزن انصاف ایله محمودی ایاز ایله میسن
( خودت منصفانه نگاه کن محمود را ایاز کرده ای)

 

sina در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷:

چو بیشه تهی ماند از هر شیر
شغالان درآینده آنجا دلیر

 

شاهرخ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

حضرت حافظ در روزگار کودکی ناشی از جبر اجتماع حافظ قرآن می شود اما بعد ها به مسلمانی خود شک کرده و هر آنچیز به جز آفریدگار را منکر می شود.

 

بهرنگ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:

البته اگه منظور کل مصرع رو بگید ممنون میشم.

 

بهرنگ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:

درود به همگی
کسی میدونه منظور از «مکیدن» در مصرع زیر چیه؟
«نقطه هرجا غلط افتاد مکیدن ادب است»

 

بنده الله در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه:

سلام و درود به حق جویان...
دوستان و شیعیان واقعی ، اهل سنت هستن که بدون هیچ افراطی ،راه حضرت علی (رض) را ادامه میدهند ، نه اینکه فقط تنها در کلامشان باشد.
خوبه انسان برای انتخاب دینش تحقیق کنه...اما تحقیق این نیست که من که اهل سنت رسول الله(ص) هستم ، اهل تشیع را از کتابهای اهل سنت یا دیگر 100 فرقه اهل تشیع بررسی کنم....انسان باید همه ادیان را از دین خودشان تحقیق کند و عقاید آنها را از دین خودشان بداند بهتر است.....
چون در نوشته آقای محسن این معلوم میشود که هیچ اطلاعی از اهل سنت ندارد.....
اهل سنت عاشقان راستین اهل بیت و حضرت علی (رض) هستند...این که تقیه و دروغ نداره...

 

امین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳:

یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
یک دل بر ما به که دو صد دل بر ما

 

مهدیه در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

این شعر را استاد شجریان در آلبوم خصوصی "آذرستون" با تکنوازی نی "محمد موسوی" به زیبایی اجرا کرده اند.

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - رنج نخست:

هزار ره گرت از پا در افکنند، بایست
یعنی چه ؟

 

محمد جوادتوکلی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

جایی دگر مصرع مگرم چشم سیاه توبیاموزد کار رو به این صورت نوشته :مگر آن زلف سیاه توبیاموزد کار

 

بهزاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:

منظور من در استفاده از لفظ ترجمه برای بیت 2 هم بدین معناست که دوستان خودشان برای حافظ تصمیم گیری می نمایند و آن را به صورت صحیح تفسیر نمی کنند. برای فهم حافظ، ترجمه سطحی لغات و ایجاد ارتباط بین آنها کافی نمی باشد

 

بهزاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:

من نمی دانم بر چه اساسی در بیت 3 معشوق حافظ را خداوند در نطر می گیرند آیا کسی از دوستان از خود حافظ سوال نموده! آیا چون هرجا ازلی و ابدی دیدیم منظور خداست ؟ فکر نمی کنید که حافظ برای معشوق خود از مبالغه استفاده می کند و می گوید قبل از اینکه من به وجود بیایم عاشق تو (معشوق) بوده ام؟ چرا بیت 2 را در نظر نمی گیرید و ترجمه نکردید. یعنی در بیت 2 حافظ از خدا می خواهد که لطف نماید تا از آن لطفش خداوند به کامش برسد؟! یعنی حافظ صلاح خدا را از خود خدا بهتر می داند؟! خواهش می کنم تفاسیر و مغلطه های پوچ آخوندی را برای خود نگه دارید و بگذارید حافظ، حافظ بماند
از دوستمان عیسی خواهش دارم تا یکی از مناظرات کلامی حافظ در مسجد را برای ما نقل بفرماید تا سایر دوستان تصدیق نمایند که حافظ همواره در مسجد بوده و در حال مناظرات کلامی بوده است. اگر نیز این ادعای آخوند مسجد محل شماست به ایشان بفرمایید که در این بیت از تشبیه ابرو به محراب استفاده گردیده است و می گوید از آنجایی که من تمایل زیادی به خم ابروی تو دارم ( در آن اسیر شده ام)، گوشه نشینی اهل کلام را در قوس محراب شایسته می بینم(یعنی آنها را درک می کنم و کارشان را موجه می بینم).

 

فرشید شباهنگ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

سلام به همه ی دوستان.این غزل بسیار زیبا و کم نظیر رو که محسن نامجو با اجرای بی همتا وبی نظیرش اجرا کرده چند تا از بیت هاش از غزلیات حضرت حافظ هست

 

سیاوش بابکان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

جناب محمد رضا با توجه به رزاق بودن خدا در بیت هفتم و سرخوشی یار در بیت دهم و جام بر سر تاقچه در همان مصرع و حال وهوای کلی شعر از مهر ورزی معشوق و اشتیاق وی به عاشق،و .......... بی گمان دست خواجه بایداندر دامن ساقی بوده باشد و نه بر ساعد او

 

Milad.H در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

از این شعر با إجرائی متفاوت توسط همایون شجریان در تیتراژ فیلم سینمائی آرایش غلیظ استفاده شده است

 

۱
۴۱۰۷
۴۱۰۸
۴۱۰۹
۴۱۱۰
۴۱۱۱
۵۰۴۹
sunny dark_mode