گنجور

حاشیه‌ها

سروش در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

بیت اول مصرع دوم
سخی . نهی دوباره در یک بیت میشه . سخن درست تره

سهیل در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹:

بیت اخر
نزد ما بیدل جواب مدعی با ید درست باشد
جواب و لب خامش
علاج و لب خاموش کدام مفهومی ندارد

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵:

جمع آن: 6689

سید محمد حسین هاشمی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:

در نسخه استاد خلیل خطیب رهبر «تائی» آمده است که به معنی یک نان میباشد. منظور از بتائی بساز این است که به سکتا نان قانع شو و سازگاری کن. یحتمل تائی بمنظور ایجاد واج آرایی در بیت نسبت به نانی فضیلت یافته است.

حسین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

برداشت من از این شعر، امیدوارم که دوستان اشتباهات بنده را اصلاح کنند
1-ای که با چشم ظاهر دیده نمیشوی با انکه جفا و وصال را از طریق امکانات یک انسان خاکی(مثلا دیده ظاهر بین)میسر نکردی تو را دوست دارم
2-تا لحظه مرگ هواخواه تو هستم
3-راه درست حقیقت و عشق ورزی را به من بیاموز تا در هنگامه روشنایی به وصال تو برسم(اشو زرتشت: ای اهورا در پرتو راستی راه درست پرستش و ستایش و رسیدن به خود را به ما بیاموز-گاتاها)
4-انقدر مشتاق تو هستم که حتی حاضرم به ایین دروغ یعنی کرپانها و کاوی ها و پیروان اهریمن به وصال تو برسم(از کفر به خدا برسم)
5-عاشق تو هستم رخ بنما ای تنها چاره که صبر و شکیبایی از دست رفت و طاقتی نمانده
6-اب دیده روان کرده ام تا تخم عشق تو را در دل بپرورم(اشوزرتشت:تنها را پرورش روان یاد خدا در خاموشیست-گاتاها)
7-هم زهر است و هم پادزهر-برای چیدن گل باید رنج خوار را به جان خرید-برای رسیدن به حسن و کمال میبایست حزن و عشق را در اغوش کشید-عشق با غم و اندوه لذت بخش و شوق افرینی همراه است که با وصال تا حدود زیادی از ان اشتیاق کاسته میشود حتی در عشق های انسانی هم اینچنین است
8-میگریم و مرادم ان است که از اب دیده تخم محبت در دلت بپرورم-دلت را نرم کنم-دلت بحالم بسوزد و رحم کنی و راه وصال هموار کنی
9-اگر وصال میسر کنی اشک شوق(گوهر-جواهر) در پایت میریزم (گوهر بپایت میریزم-قدردانی و شکر میکنم)
10-
-شراب: عامل مستی-از خود به در شدن-عامل اتلاف عقل مصلحت اندیش و حواس و رهایی از کالبد مادی(یکی از موانع وصل و عاشقی) به طور کلی منظور از شراب و می میتواند عشق الهی،عشق افریدگار بزرگ خردمند-عشق به کمال مطلق -حسن تمام باشد
شاهد: دل تنها گوهر وجود انسان که از عالم مینویی امده از موطن اصلی انسان که در جوار خداوند است و شاهد روی معشوق است
رندی: بیخیالی، بیتوجهی به مصلحت دنیای فانی، مستغرق بودن و ذوب در معشوق، مجنون شدن در هوای لیلی، انا الحق شدن و خود را به اراده حق سپردن به گونه ای که فعل تو به اراده حق است پس انا الحق
همه ی این حالات یعنی عشق به خداوند و مجذوب خداوند شدن، دلتنگی برای وطن مینویی، رسیدن به کمال ، چنگ به ریسمان حسن زدن
توسط حافظ ایجاد و وضع نشده بلکه سرنوشت محتوم انسان است، این سرنوشتی است که من برای تو فرو گذاشته و این کاریست که باید انجام دهی و گزیری از او نیست،
از شبنم عشق خاک آدم گل شد.
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند.
یک قطره خون چکید و نامش دل شد
پس گله نکن چرا که این عشق بیوصال است
چنانچه سهروردی فرمود میتوان به کمال رسید ولی نمیتوان به مرکز نور یا حضرت نورالانوار رسید
حداقل در کالبد انسان خاکی و با امکانات انسان مادی وصال میسر نیست
پاینده سرزمین و فرهنگ مقدس ایران زمین

قلندر پادشاه در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:

این ابیات بنا به اقوی و بر حسب فرم و فضا و نسخ موجوده از مرحوم طاهر کاشانی(متوفی قرن دهم ه) است که بنا به زیبایی و طراوت آن بعدها مورد توجه قرار گرفته و بر آن تضامینی نگاشته شده و می دانیم طاهره در بیت آخربرای ایجاد و درهم نریختن وزن شعر است وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی

س م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

بابک جان
در مشاعره ی تک بیتی بیت جواب با حرف آخر بیت قبلی شروع میشود
ولی در مشاعره ی موضوعی اینطور نیست

بابک ۲۵۰ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

سلام.یه سوال دارم درباره ی مشاعره.
توی مشاعره،بیت جدید حتما باید با آخرین حرف بیت قبلی شروع بشه یا با حروف همصدا با اون هم میشه؟؟
مثلا اگر بیت قبلی با ظ تموم بشه ،بیت بعدی میتونه با ز ،ذ یا ض هم شروع بشه یا نه؟؟

س ، م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

تصحیح
نه مانای مهلت باشد ، مهلة

س ، م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

گویا به مرنای مهلت باشد ، حمید خان
غم تو مهلتی ست که من تنها باشم

حمید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

ممکنه لطفا معنای واژه "مهله" رو ذکر کنید؟

آرمان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

اتفاقا از جناب سیف یه شعر دیگه هم در رابطه با ایران به جا مونده که گواه میهن دوستی موکدش هست؛
.
نزد عاشق گِل این خاک نمازی نبود
که نجس کرده ی پروزی و قباد و کسری است
.
و از آنجاییکه معاصر سعدی بوده و با سعدی مکاتبه داشته شعر رو به شیراز نزد سعدی فرستاده و چند دهه بعد حافظ شعر را دیده و در جواب اینطور سروده ؛
.
قدح به شرط ادب گیر، زانکه ترکیبش
ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
.
منبع: گلگشت در شعر و اندیشه حافظ / امین ریاحی

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

”شمس شیرازی پس آن چَشمی که می گفتی چه شد
قلب من از دیدن آن چَشم از جا کنده شد
گفتی از نامحرمان دوری گزینی جان من
باز هم پای مبارک سویشان لغزیده شد
آن جنابش حوزه ی قم را به یکجا خورده است
بارها از سوی آگاهان ما سنجیده شد
با عربها داد و استد ها فراوان می کند
شاید آنجا که عرب انداخت نی بالیده شد
رِندَکی گفتا چرا هی ناله بلغور می کنی
هر چه گشتم از زبانت فارسی نشنیده شد
اینکه در هر جمله ات الفاظ ها نا آشناست
چون که فارسی نیست جانم ، گرد غم پاشیده شد
لیک کو گوشی که اینها بشنود با گوش جان
هرچه گفتم ، سوره یس بر دو گوشش خوانده شد
نامیدم من ز درگاهش ، به امید خدا
من نبینم دُمب او بر پای تو پیچیده شد
یس به معنای یاسین , yes

کوکب در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

پویان عزیز
تعجب من از اشاره ی شماست به اهانت بنده به استاد شجریان
روضه خوانها مادر و پایه گزار برآمدن همچون شجریان هستند ، شجریان با تقلید از آنها بر آواز خوانی خود مفتخر است ، این تقلید را از ایشان بگیرید ، ببینید باقیمانده چیست
شجریان از میوه ی درختی بر میخورد که نهالش را همین روضه خوان ها کاشته اند
ادامه دهنده ی سینه به سینه ی دستگاه های
موسیقی ما در زمانی که ابزار ضبط وجود نداشت همین دکانداران دین بودند که هر کدام صدای خوشتر داشت و سوزناکتر ناله میکرد مشتری بیشتری نیز داشت . ما به جای آنکه از شجریان ممنون باشیم چه بهتر که از روضه خوان سپاسگزار باشیم که این میراث را ، اگرچه در پی نفع شخصی و نه برای نگهداشت فرهنگ ، برای ما ضبط کرد و امروز ما از آن بهره می بریم
آنجاکه نقدی کرده ام از نالیدن خواننده بود نه از صدا یا استادی ایشان ، مطرب آفریننده ی طرب و شادیست نه تولید کننده ی غم.
هاتف اصفهانی غزلی دارد به مطلع ،
چه شود به چهره‌ی زرد من، نظری برای خدا کنی
این ترانه را شجریان ، محمودی خوانساری و بسیاری دیگر خوانده اند
همه بسیار زیبا و استادانه نالیده اند ، جز دختر خانمی بنام سارا که به جای ناله ، از معشوق طلب کرده، زار نزده ، تمارض نکرده ، او مطرب است او شادی آفرین است ، همان که ایرج کرد
زمان کودکی ، در حرم یکی از امامان شاهد لابه و زاری شیعیان بودم ، عربی از راه رسید و چنان طلبکارانه ضریح را گرفت و تکان داد و بر سر امام با فریاد حاجت خواست که همه تحت تأثیر قرار گرفتند
آنجا فهمیدم تفاوت طلب کردن با التماس چیست
در چند سال اخیر نیز همین انتقادات سبب شده که استادشجریان نیز تغییری در روش خود بدهند
از نقد نهراسید که سازنده است.
در یوتیوب میتوانید تحت عنوان ” آوازخوانی دختر ایرانی آواز سارا را بشنوید
با درود به شما

مصطفی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۳ - ذکر حسن بصری رحمة الله علیه:

سلام، ببخشید ی جا میگه از شیر ام سلمه خورده وو از کوزه پیامبر نیز اون وقت یه جای دیگه میگه وقتی به دنیا اومد اون رو بردند پیش عمر تو کدوم کتاب تاریخی نوته شده حین بصری در زمان پیامبر به دنیا اومده تو کتابای نوشته شده از اهل تصوف هم نیومده بلکه تو کتب تاریخی اومده در زمان عمر به دنیا اومده پس چجوری از کوزه پیامبر خورده؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رامین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

پیش از هرچیز در هنگام خواندن اشعار مولانا و خصوصا دیوان شمس باید توجه داشت که فوران آتشفشان مولوی در دیوان شمس در یک قالب متفاوت از مثنوی رخ میدهد. مولانا در این اشعار طوفانی درهای تو در تو کمتر میگشاید و معمولا بر محور یک "حال" میچرخد و درّ و جواهر میریزد... تا هرکجا که بخواهد... واویلاییست تسلط او بر مفاهیم و اشارات و زبان... چطور این مرد تاب آورد الله اعلم...

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

با احترام به ساحت بلند ادب ایران زمین
جناب پیر خرابات!
حقیر ضمن احترام به تعابیر جنابتان عرض میکند که مطمئن باشید اگر منظور شاعر(آن هم حافظ) از زلف، پردهٔ سیاه خانهٔ کعبه بوده باشد، آنقدر توان و جسارت داشته که به زیبائی هرچه تمامتر پرده کعبه را به زلف تشبیه کند، تا کار اینگونه برای حقیر و جنابعالی دشوار نیفتد و مغالطه برانگیز نگردد.
داریم از این شاهکارها و تشبیهات بی نظیر. در داستان «لیلی و مجنون» جائیکه پدر، مجنون را برای شفاء گرفتن به خانه کعبه میبرد...
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
بر حلقهٔ زلف کعبه زد دست
میبینیم که حکیم نظامی با چه زیبائی و جسارتی پردهٔ کعبه را به زلف، آن هم زلف لیلی تشبیه کرده است تا توجه حقیر و جنابعالی را بدانچه که در ذهن و خیال مجنون در حال گذر است سوق دهد.که در این شاهکار عاشقانه بسیار از واژهٔ حلقه و زلف استفاده شده است.
حال دوست گرامی به نظر شما این کار از عهدهٔ حافظ که واژه هائی چون زلف و صبا را همیشه مانند موم در دست داشته، بر نمی آمده؟!
شما خود شاعر را مخاطب قرار داده اید اما «زلفت» «زلف تو» که باید متعلق به همان مخاطب باشد را به پردهٔ کعبه نسبت داده اید!
در ضمن دوست گرامی! پیرامون خانه کعبه که دیگر یمین و یساری ندارد.و اگر قرار باشد جنابعالی همانطور که فرموده اید از زیر پردهٔ کعبه گذر کنید، از هر طرف که بگذرید، یک سو زائرینند و سوی دیگر دیوار کعبه.
امیدوارم از عرایض حقیر دلگیر نشوید.

مجتبی خراسانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

بسم الله خیر الاسماء
ما خلقت الجن و الانس این بخوان/جز عبادت نیست مقصود از جهان
جز عبادت نیست: یعنی اعم از عبادت قلبی و جوارحی، لیعبدون را مفسرون به معنی لیعرفون گرفته اند و معلوم است که عمل مقصود اولی و غایت بالعرض است و وجوب توصلی دارد و معرفت عیانی وجوب اصالی دارد و حق الیقین غایت اخیره است والطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق و الخلایق یفنون فی اسمائه اللطیفه و القهریه و اسماوه تفنی فی ذاته
«الا الی الله تصیرُ الامور» و قول جلال الدین: گرچه مقصود از بشر علم و هدی است
بمنه و کرمه

مجتبی خراسانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را:

بسم الله الرحمن الرحیم
جل ربی لا اله الا هو له الحمد فی الاولی و الاخرة
ـ دلبر و مطلوب با ما حاضر است/در نثار رحمتش جان شاکرست
با ما حاضر است: چه ما با او حاضریم به خلاف جاهلان بی حضور.
نیست کامل در دو عالم آن که دریا عین اوست/عین دریا هر که شد می دان که مرد کامل است
ـ در دل ما لاله زار و گلشنی است/پیری و پژمردگی را راه نیست
پیری: روح مجرد است و نمو و ذبول و استقامت قامت و انحنا اوصاف جسم است بلکه مرگ نداریم و خاک و آتش ما را نمی خورد که اجتماع و افتراق و انقلاب و استحاله و غیرها اوصاف جسم است و می گیرند او را.
که به خاک اندر شد و گل خاک شد/نه او را که نمک اندر شد و گل پاک شد

شیوا الماسی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۲:

درود
لطفا خطوط اول تا سوم جملات تکراری حذف گردند
سپاس

۱
۴۰۶۷
۴۰۶۸
۴۰۶۹
۴۰۷۰
۴۰۷۱
۵۵۴۷