گنجور

حاشیه‌ها

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

فارسی زبان اول من نیست، از شما ممنونم که به من نوشتن یاد میدهید. از اینها گذشته کی برد من آلمانی است و مثلا برای ز،ذ،ظ،ض فقط یک دکمه وجود دارد. اینطور اشتباهها پیش میآیند.
منظور من این بود که ادیسون برق را اختراع نکرده، نه اینکه فقط یک اختراع دارد. جناب حمید رضا من فکر میکنم حالا که شما نمیخواهید به پند این بنده خدا عمل کنید، بهتر است که من دیگر جواب شما را ندهم.

حمید رضا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

جناب همیشه بیدار،
معذرت را معضرت می نویسید، مطالعه را مطاله، و ادیسون را میگویید ”تنها لامپ” را اختراع کرده بود.
می خواهم کمی مثل شما بنویسم:
املاء فارسیِ خراب دارید و دقت در نوشتن ندارید، هر روز حاشیه می نوسید،
تحقیق نکرده میگویید ادیسون فقط یک اختراع داشته، ایراد می گیرید که چرا دیگران تحقیق نمی کنند. تازه با اطمینان از عرفان و اسلام هم می نویسید. (گفتم شاید چون درباره ادیسون تحقیق نکردید، درباره عرفان و اسلام هم تحقیقی نکرده اید و از خودتان چیزی سر هم می کنید و می نویسید)!
به شما قبلأ گفته بودم، در سن و سال من و احتمالأ شما، قرار است از ”مچ گیری” و ”پرت از موضوع گفتن” رشدی کرده باشیم.
آن جمله من که “ادیسون فردیست پست فطرت و…”، طعنه و همانند سازیی بود از یک استدلال دراماتیک و تندرو، و همه آن واژه های منفی و زشت، از آن متن کپی شده بود. شما که اهل تحقیق هستید، اول ببینید چه کسی کلوخ را انداخته، جمله ”او” را copy and paste کنید، و پاداش سنگ و «کمی توهین» را نثار ”آن” شخص کنید. (که البته امیدوارم نکنید)
باز نتوانستید جلوی خود را بگیرید و مرا ”حساس و ناتاب در شنیدن” خواندید. باور کنید جناب شما “اصلأ” مرا نمیشناسد. توهین های شما که هیچ، اگر بدترین ناسزاگویی به من و خانواده ام هم بشود، نه ذره ای به من بر میخورد، و نه خشمی مرا میگیرد، و هرگز پاسخ را با توهین نخواهم داد. گفته بودم که، تا زمانیکه شما بی احترامی به من و دیگران را ادامه دهید، من هم مقابله می کنم و از این کار نیز بسیار لذت می برم.
معذرت خواهی شما را در حالیکه هنوز مرا حساس و… می خوانید را نمیفهمم. به هر حال هرگز نیازی به معذرت خواهی از من نیست. همینکه اگر درباره خواهش من کمی بیاندیشید، من سپاسگزار خواهم بود.
نوشته تان درباره داماد خیام خواندنی بود. هنوز فرصت خواندن آخرین نوشته های تان را نکردم، ولی با نگاهی سطحی به نظر جالب میآیند.
فعلأ در فکر شاید تهیه متنی هستم که بروم سراغ جناب ناشناس که ”حقیقت” را یافته اند و در آرزوی” رنج کشیدن و مرگ من” هستند، تا با گفته های ایشان کمی حال کنم.

عباس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶:

در جواب ناشناس
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود
خاک چه دانست که او غمزه غمازه شود
اشاره به انسان دارد که از خاک و آب ( گل) آفریده شده و به مدد غمزه الهی گوینده شده و زیبائی و جلال پیدا می کند. اشاره دارد که این باور کردنی نیست

ولگرد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:

طبق تصحیح محمد علی فروغی مصراع دوم "سرمست بدم چو کردم این اوباشی" است.

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۳:

جمع آن : 8090

حمید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

سید محمد عزیز شما را جهت آشنایی بیشتر به موضوع قافیه ها به فصلنامه پژوهشهای ادبی شماره 6 زمستان 83
به موضوع موسیقی قافیه در شعر م سرشک محمدرضا شفعیی کدکنی ارجاع می دهم

منافی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

این شعر حافظ انسان را واقعا متأثّر می کند.

ولگرد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:

مصراع سوم بدین شکل است: "دُردست به از تخت فریدون صد بار".
دُرد (ته نشین شراب) صد مرتبه بهتر از تخت فریدون است.

مرتضی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

شرح این غزل حافظ را از حجه الاسلام رنجبر در برنامه سمت خدا شاهد بودم که الحق و الإنصاف شرحی زیبا بود .

سهراب فرهادی راد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:

جناب محبی در بیتی که اشاره کردید ایراد وزنی وجود نداره بلکه ایراد از خوانش هست
در رقص می آیند به صورت در رقصِ 'می' آیند
می به معنای شراب عرفانی هست
در رقص می آمدن یعنی به حالت مستی عرفانی رسیدن و رقص عارفانه(سماع) هست
پایدار باشید

آروان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

آهنگ فوقالعاده قلاش از محسن چاوشی تنها یک بیت از این شعر رو داره بیت های دیگر در غزل شماره ی 37 وجود دارند...دیوانه کنندس.

ساران در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۷:

درود فراوان به شما

کوروش ایرانی اصل در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

درود بر بزرگواران و اساتید....

آسمان بار امانت نتوانست کشید.....
قرعه کار به نام من دیوانه زدند.....
از تفسیر قصه ی خلقت و افسانه ی آفرینشِ، این بیت، ک مختصِ علم همان دوران است؛ اگر اجالتن بگذریم؛ منظور شاعر یحتمل اینست ک؛ جنسِ آسمان و دیگر اجسام و مقولات مشابه، آنچنان نبود و نیست ک انسان وار بتوانند امانت عشق رو پذیرا باشند... لاجرم، سنگینیِ بار این مسئولیت خطیر، ک اراده و انتخاب انسانی، در آن دخیل هستند، بر عهده ی آدمیان میباشد... تا اخلاقیات را در زندگی، برای سایر پدید آمدگان، جاری سازند...
سپاس از دوستان...
****************************

مجید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

پیرو حاشیه شماره 5 منظور از که همان کاه است که نفس را به آن تشبیه کرده اند که مانع صعود به قله معرفت حق تعالی است.البته کوه هم می توان در نظر گرفت چون مانع صعود است در هر صورت صحیح است.

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

جناب حمید رضا: اینکه گفتم روح ظریف سخره نبود. به نظر من شما که اینطور میینویسید
"ادیسون فردیست پست فطرت و مفلوک و گرفتار به شراب خواری و مایه ننگ، واز آنجایی که ما ملتی هستیم مسلمان، پس همه کارخانجات برق را ببندیم و هرگز از اختراعات این بی ناموس استفاده نکنیم!"
باید کمی "توهین" را هم قبول کنید (کلوخ انداز را پاداش سنگ است)، ولی شما تاب شنیدن نداشتید و همینکه گفتم یک حرف شما غلط بود، شاید ادعای دیگر شما هم اشتباه باشد، "حمله" نامیدید. من واقعاً فکرنمیکردم که شما اینطور حساس باشید!
اگر من سهواً یا عمداً به شما و دوستان شما (سمانه خانم، کوکب خانم و این بنده خدا که به خاموشی دعوت میکرد) توهین کردم معضرت میخواهم.

پوریا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۵:

عشق فتوی می دهد کز کعبه در بتخانه شو
یار دعوی می کند کز عاشقی دیوانه شو
عشق زحمت برنتابد، کاشنای خلوت است
چون تو با عشق آشنائی از همه بیگانه شو
گربه کویش باریابی، مرغ غم را دانه باش
گر وصال دوست خواهی، شمع را پروانه شو
تا مگر روزی حدیثت بگذرد در پیش او
چون نظامی در زبان هر کسی افسانه شو
نظامی گنجوی

پوریا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

سلام دوستان،مولوی و سعدی چند قرن بعد از نظامی اومدن ،نظامی چندتا غزل داره که مثل اون در دیوان این دوشاعر اومده،یعنی تقلید کردن؟مثل غزل«دیوانه دیوانه شو و یل همین غزل»
این غزل از نظامیست
بنمای رخ که دیدن گلزارم آرزوست
در من نگر که نرکس خونخوارم آرزوست
از بوستان وصل تو این طرفه تر که من
-خاری هم نیابم و گلزارم آرزوست
خاموش چند باشی ؟ آخر سخن بگوی !
کز اول در فشان تو گفتارم آرزوست
بر کش صلیب طره و در ده صلای کفر !
کز خرقه سیر گشتم و زنارم آرزوست
اندر خمار خانه و در کنج مصطبه
-کردن گرو سجاده و دستارم آرزوست
در صومعه ندیدم صدقی زصوفیان
بر سر سبو کشیدن خمارم آرزوست
دستی به دست ساقی و دستی به جام می
مستی کنان میانه بازارم آرزوست
در پاکشان عمامه و دستی به سر زنان
-رقصی چنین به صفه احرارم آرزوست
بر آستان مدرسه تا چند سر نهم ؟
دیوار دیر و معبد کفارم آرزوست
یاران همه به معنی عقرب صفت شدند
صحبت زدست ایشان با مارم آرزوست
از تلخی فراق تو جانم به لب رسید
یک بوسه زان دو لعل شکر بارم آرزوست
یک بوسه از لب تو که جان نظامی است
چون دست بوس شاه جهاندارم آرزوست

سهیلا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۸:

لطفا معنی این غزل زیبا رو بگذارید ممنونم از همه فرهیختگان

حسام در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۹ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

واقعا ترجمه افتضاحه . معلوم نیس مترجمو از کجا برداشتن اوردن حتی یه بچه دبستانی ترک زبان خیلی بهتر از این میتونه این شعرو ترجمه کنه واقعا متاسفم برا این سایت

ستار اسدی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹:

مصرع دوم بیت هشتم باید این طور نوشته بشه:
"صد" احتیاج هست

۱
۴۰۶۱
۴۰۶۲
۴۰۶۳
۴۰۶۴
۴۰۶۵
۵۶۲۲