Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک:
درمنطقالطیرِ عطار میخوانیم:
شیخ سمعان پیرعهد خویش بود
در کمال از هرچ گویم بیش بود
واقعاً که این داستان آدم را به تنبه می آورد
قیس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک:
دین عشق={ از کعبه کلیسا نشینم کردی ※ آخر در کفر تو بی قرینم کردی ※ بعد از دوهزار سجده بر درگه دوست ※ آخر ای عشق چه بیگانه ز دینم کردی}= مبادا تنها به عقیده ای خاص پایبند بوده و عقاید دیگران را کفر بدانی ، که در این صورت زیان می بینی و بلکه علم به حقیقت مساله را از دست خواهی داد...، پس باطن خود را هیولا و ماده ی تمام صورت ها گردان ، از آن جهت که خدای تعالی برتر و والاتر از آن است که در انحصار عقیده ای خاص واقع شود. چه خود می فرماید: <> {فصوص الحکم؛ ابن عربی} <<رستگار باشد عزیزان}
دکتر اندیشه قدیریان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۵ - مکرر کردن برادران پند دادن بزرگین را و تاب ناآوردن او آن پند را و در رمیدن او ازیشان شیدا و بیخود رفتن و خود را در بارگاه پادشاه انداختن بیدستوری خواستن لیک از فرط عشق و محبت نه از گستاخی و لاابالی الی آخره:
در بیت 13، واژۀ «لیک»، «لک» تایپ شده و لازم الاصلاح است.
دکتر اندیشه قدیریان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم:
در بیت هشتم، «آسیایی» به صورت «آسیابی» تایپ شده که لازم الاصلاح است.
ناشناس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
بیدار گرامی
اول متر کن بعد پاره کن
باعجله قضاوت کردی
آن ناباور میگوید این غزل ربطی به آئمه ی اطهار ندارد
حافظ از می و مطرب می گوید نه از امام و معصوم
این غزل در ارتباط با ائمه گفته نشده
تو هم به جای تائید ناباور ، به او اعتراض میکنی
یک ببخشید به ناباور عزیزمان بدهکاری
رضا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان وزن این شعر به اشتباه درج شده وزنش مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن میباشد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
شمس شیرازی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۵ - جواب:
جناب ناشناس
خدا نکناد که من قصد ریشخند داشته باشم،اگر چنین برداشت کرده اید ببخشایید.
اما خوب است پیش از فرستادن دیدگاهتان یکبار دیگر بخوانید .
جسارت است اما اوقات ها جمع در جمع است.
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
جناب ناباور، شما شنیدید که آن خاندان طهارت خود از می میگویند، جانم؟
جناب امیر المومنین علیهالسلام فرمود:
ان لله تعالی شرابا لاولیائه، اذا شربوا سکروا، و اذا سکروا طربوا، و اذا طربوا طابوا، و اذا طابوا ذابوا، و اذا ذابوا طلبوا، و اذا طلبوا وجدوا، و اذا وجدوا و صلوا، و اذا وصلوا اتصلوا و اذا اتصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم.
همانا خدا را برای اولیایش شرابی است که چون بنوشند مست گردند، چون مست شوند، به وجد آیند، چون به وجد آیند پاک شوند، چون پاک شوند آب شوند (=ذوب شوند)، چون آب شوند طلب کنند، چون طلب کنند بیابند، چون بیابند برسند، چون رسیدند پیوند خوردند، و چون پیوند خورند دیگر جدایی و فرقی میان آنان و حبیبشان وجود ندارد.
با احترام!
امین در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸:
شما بعضی از قسمت های شعر را ستنسور کردید
مثل بیت 5 که میگوید:اگر این شراب خام است اگر این فقیه پخته
شما به جای فقیه نوشته اید حریف
تو بیت 6:بفتد ---> نوشته اید یه اشتباه نفتد
لطفا شعر رو درست کنید
بازم اشکالاتی داره.ولی بخام بگم یه صفحه میشه
با نسخه تصلی مطابقتش بدیر
Sepehr در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:
Ya Hagh
زهی خورشید در خورشید انوار
Man tasavor mikonam keh Salek bayad ba jamaat (anvar) salekan sama konad
Sepehr
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
جناب آقا رضای گرامی با عرض سلام! به نکاتی که شما در مورد گناه فرمودید اضافه میکنم: من در عجبم که این جناب چه طور استادانه انسان را از استفاده از علم ناقص منع کرده: از بیت 71 به بعد. من خودم بار اول که این قصه را در ترجمه آلمانی مثنوی خواندم باور نمیکردم که چنین ابیاتی از آن جناب باشد ولی هر با که به این قصه مینگرم نکته جدیدی در ان میبینم. این قصه آدم صادق را به مشاهده میرساند که گناه چقدر بد است. اگر فقط میگفت که گناه بد است بدون ان شوک٬ شاید اثرش خیلی کم بود. همین حالا روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که اگر مثلا بگوییم تند رانندگی نکنید یا سیگار نکشید فایده چندانی ندارد. برای همین در اوتوبانهای آلمان عکس تصادفهای وحشتناک گذاشته اند که آن عکس ناخودآگاه بر انسان تاُسیر میگذارد، و روی پاکتهای سیگار عکسها و سرنوشت سیگار کشیدن چاپ میشود. هر چقدر مثنوی را به زبان فارسی مطالعه میکنم که زبان مادری من نیست در آن نکاتی میبینم که اصلا قابل ترجمه نیستند. من واقعاّ متاُسفم که اینجا بعضی از دوستان از بعضی از ابیات مولانا انتقاد میکنند ولی باید دانست که ایشان اینها را خود نمیگوید: با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
قدر مولانا و ابیاتش را بدانید دوستان!
با احترام فراوان!
قیس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:
چقدر جامعه ی امروز ما، بخصوص نسل جوانمان به اینگونه مطالب ساده اما بسیار عمیق بانو روفیا نیازمند است...، زنده باشید بانو...، خوشا آنان که از این خم، پیاله ای و از این خوان نواله ای دارند.
a۱!۴ در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:
سلام
چه بند انفرادی دلوایی اکازیونه ای جُـن.
رضا تنها در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
نقل است حاج ملا هادی سبزواری از اول زمستان تا اول بهار به صورت خاص به تفسیر سه بیت اول مثنوی می پرداخته پس روا نباشد مولانای عزیز بی دلیل یا سر لهو این چنین قصه سرایی نماید انهم در سن نزدیک به هشتاد سالگی ان عارف واصل.
a۱!۴ در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
سلام به همه
حق کاملاً با مهدی عزیز هست. عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَار. علی با حقّ است و حق با علی. هر کجا علی باشد، حق هم آن جاست. حق به دور علی میگردد، نه این که علی به دنبال... می خواهید باور کنید می خواهید نکنید. ما مثل قوم سوره کهفیم- قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَولاً -و افتخار میکنیم که جانوران کثیفی امثال داعش دشمنان ما هستند.
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
رضا تنها در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
با سلام اساتید عزیز گوهری و سمش الحق دو ست داشتنی در صورت امکان در باب اعیان از نگاه حاج ملا هادی و جامی جمع را مستفیض نمایید . با تشکر
کسرا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴:
اصلاح میکنم... باری = برای
رضا تنها در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
بی نها یت زیبا و استادانه مولانای عزیز در قالب تمثیل حرص وآز وبیان نموده است واقعا که قصه همچون پیمانه ای است . این قصه حک خواهد شددر ذهن مابا استفاده از کلمات کلیدی خود .
Sepehr در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:
یا حق
فاضل
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست
مصطفی فرمود دنیا ساعتی ست
آزمودم، مرگ من در زندگی ست
چون رهی زین زندگی، پایندگی ست
قیس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۳ - اشارت به بت: