ُS F H در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
"علیرضا:
با توجه به اینکه آقای محسن چاوشی ترانه ای بر اساس این شعر خونده اند که به زودی منتشر میشه و باعث خواهد شد که بازدید از این شعر به سرعت بالا بره"
آقا عالی نوشتی
باهات موافقم
این نشون می ده که یک خواننده چقدر می تونه در ترویج فرهنگ موثر باشه
امیدوارم آقای چاوشی این راهو ادامه بده و منو امثال من هم مطالعات ادبی مونو بیشتر کنیم.
آرش در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
Hamishe bidar در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
ربتی: ربطی
Hamishe bidar در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
جناب ایران نژاد
حق با شماست
منفی در منفی = مثبت
ولی معنی آن از آنکه فرمودید بسیار فراتر است:
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
یعنی هیچ هنری وجود ندارد که در وجود تو موجود نباشد.
و آن "غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است" البته ربتی به هنر حضرت دوست ندارد و فقط یک طور شکایت به نظر میرسد.
ولی به این نکته دقیق شما اشاره فرمودیدکه منفی در منفی = مثبت، یعنی معنی دومی در کار نیست.
با احترام فراوان!
ایران نژاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
جناب کورش،
من اندکی جبر از پدر این علم حضرت حکیم عمر خیام
اموخته ام ، ازیرا نیست که نیست صد در 100 مانای
مثبت دارد در بیت آخر می فر ماید:
مگر ناخشنودی حافظ سراپای وجودت آگنده از هنر است.
منفی در منفی = مثبت !
با پوزش از استادان
منصور قربانی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
بنظرمیرسد مولانا درباره گوهر حیات بخش عشق ،بامهارت خاصی صحبت میکند.میفرمایدآنچه مایه حیات وشادمانی است همانا عشق است که درغیاب آن تنها پلیدی وغم حاصل میگردد.واین گوهرحیات عقل مصلحت اندیش که نابودکننده است نمیباشد
Nia در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول:
با سپاس و با پوزش از جسارتم
چند اشتباه تایپی را که متوجه شدم می آورم شاید که مفید افتد
به نظر می آید بهتر است
گویم ارزان که باورم دارید ، به ، گویم ار زانکه باورم دارید ، در بیت 22
کردمش لابهای پنهانی ، به ، کردمش لابه های پنهانی ، در بیت 63
هرکرا زان شهر باده نوش کند ، به ، هرکه زان شهر باده نوش کند، در بیت 70
چون بهم صحبتش پیوستم ، به ، چون بهم صحبتیش پیوستم ، در بیت 90
تا رجوع افتدت به داده خوش ، به ، تا رجوع افتدت به داده خویش، در بیت 114
جامهای سیه چرا پوشند ، به ، جامه های سیه چرا پوشند ، در بیت 122
خیز ا بر تو راز بگشایم ، به ، خیز تا بر تو راز بگشایم ، در بیت 131
کرم افغان بسی و سود نداشت ، به ، کردم افغان بسی و سود نداشت ، در بیت 151
من در او مانده چون غریق در آن ، به ، من در او مانده چون غریق در آب ، در بیت 167
بوی هر گلی رسیده فرسنگی ، به ، بوی هر گل رسیده فرسنگی ، در بیت 191
بهرهٔابی ز مهربانی من ، به ، بهره یابی ز مهربانی من ، در بیت 256
قطرهای به تشنگی مگداز ، به ، قطرهای را به تشنگی مگداز ، در بیت 368
دل نهادم به بوسه چو شکر ، به ، دل نهادم به بوسه چون شکر ، در بیت 383
پیشکش کردن را این چنین خوانی ، به پیشکش کردن این چنین خوانی ، در بیت 457
سر زلف ز دست بگذارم ، به ، سر زلفت ز دست بگذارم ، در بیت 473
لابها کرد و هیچ سود نداشت ، به، لابه ها کرد و هیچ سود نداشت ، در بیت 488
تغییر کند
با درود به شما
نیا
میر امیر در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
سلام
مسلما شاعری چون رودکی خوب میدونسته که چی سروده...
علیرضا فرزانه در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۷:
بیت : معده چو کج گشت... دو بار تکرار شده که بر اساس نسخه مرحوم فروغی ، جایگاه این بیت، در انتهای حکایت میباشد. بنابراین ، آن بیت که پیش از " رنجوری را گفتند ... " آمده ، میبایست حذف شود.
مجید نیک در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۰:
با دل گفتم که ای دل از نادانی
محروم ز خدمت که یی میدانی
دل گفت مرا تخته غلط می خوانی
من لازم خدمتم تو سرگردانی
فیه ما فیه ص 73
سعید سلطانی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۳:
ما را میان بادیه باران گرفته است...
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
گستاخانه پرسش شما را در حد" بضاعت "خود پاسخ میدهم.
نیست که نیست میتواند دو گونه معنا شود:
هیچ سری نیست که فارغ از سر گیسوی تو یا سودای تو باشد،
هیچ سری ابدا در سودای سر گیسوی تو نیست،
حال جنابعالی تک تک این ردیف ها را باید به یکی از این دو معنی برگردانید. ولی به گمانم دست کم بیشتر ابیات معنای نخست را در بر دارند. (چنین نیست که نباشد).
در ضمن من نفهمیدم نیم بیت موردنظر چه منافاتی با اکتشافات هابل دارد.
هابل نیز یکی از راه های کشف سر گیسوی حضرت دوست است دیگر!
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه:
09216557471
abolfazl mortezapour در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
ان المسموم و ما اندی بتریاقا ولا واقا ادرکاسا وناولها الا یا ایها الساقی
سالها پیش یکی از اساتید ادبیات دانشگاه ب من گفتند ک این بیت از یزید ابن معاویه است
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه:
چون رفیقی وسوسهٔ بدخواه را
کی بدانی ثم وجه الله را
وقتیکه با وسوسه ها رفیقی و همسانی ..کی بدین حقیقت اگاه میشوی که همه جا تجلی ذات حق هست و تماشاگه راز
هر که را باشد ز سینه فتح باب
بیند او بر چرخ دل صد آفتاب
هرکسیکه باب معرفت حق تعالی در سینه اش باز باشد (فتح باب درینجا بمعنی گشودن در ارزو و نیاز است و مراد ان درینجا شهود و کشف الهی است و مرتبه ای از ادراک حقیقت که دران مرتبه درهای غیبی بروی دل و سینه سالک راه حق باز میشود ) هر ذره نور را در دل خود مانند افتابی میبیند ....
حق پدیدست از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران
حرف حق و مرد حق میان دیگران مشخص است و خود حضرت حق هم که عیانتر از انکه بشود دید ...... مثل عیان بودن ماه در جمع ستارگان
دو سر انگشت بر دو چشم نه
هیچ بینی از جهان انصاف ده
دو انگشتت رو روی چشمت بزار دیگه هیچ نمیبینی
گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
حالا نمیبینی دلیل برنبودن جهان نیست و اگر نمیبینی مشکل در وجود نفس اماره اس که چشمان مارا گرفته و بر روی حقیقت محض بسته است
تو ز چشم انگشت را بر دار هین
وانگهانی هرچه میخواهی ببین
تو انگشتت را از روی چشمانت بردار و بعد از ان هر چه دلت میخواهد تماشا کن.. یعنی حضور حضرت حق را دیدن منوط به برداشت حجاب نفس اماره اس ....
نوح را گفتند امت کو ثواب
گفت او زان سوی واستغشوا ثیاب
امت حضرت نوح به او گفتند پس ان پاداشی که وعده دادی کجاست ؟؟؟ و نوح گفت: پاداش الهی در انطرف حجاب غفلت و نادانی و دشمنی شماست ولی چاره چیست وقتیکه جامه ای از این دست بر سر خود کشیدید { اشاره به ایه 7سوره نوح است بدین مضمون : ومن هرگاه ایشان را فرا میخواندم تا تو ایشان را امرزی انگشتان خود را بر چشم مینهند و جامه برسر میکشیدند ...............
رو و سر در جامهها پیچیدهاید
لاجرم با دیده و نادیدهاید
سر و صورتتون رو در جامه غفلت پیچیده ایید پس ناگریز با وجود انسان بودن و با وجود حقیقت و اینکه ما دارای ابزار دیدن و شهود هستیم قادر به اینکار نیستیم
آدمی دیدست و باقی پوستست
دید آنست آن که دید دوستست
انسان در حقیقت دیده است و مابقی پوست است ........... و ان دیده دیده ایست که خدای (عز و جل) را ببیند ... با تفکر و با دریافت ببیند نه با چشم سر ...... یعنی حقیقت را دریافتن ....
ایران نژاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
مهرزاد، روش نفرمودید آقاتون !!!دقیقا چه میفرمایند!!!
خادمی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را:
وَخِم: وباآور، ناگوار. ناسالم
هَباء : غباری که همراه پرتو خورشید از روزنه ای پدیدار می شود
حَرَض: تباهی، گداختگی
................................................
از تو هم بجهد، تو دل بر وی مَنه
پیش از آن کو بجهد، از وی تو بِجِه
مهرزاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
آقامون نامجو هم میگه " اس در میان حان "
Yousef در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن:
در مصراع یازدهم باغ گلستان نام یکی از پارکهای قدیمی تبریز آمده که استاد با ظرافت بسیار زیبایی از آن یاد کرده است.
کوکب در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول: