همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
موعظه
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
حقیر فقط یک معنی از این کلمه میشناسد (آن هم معنی زشتی است)؛ مگر معنی دیگری هم دارد یا شاید اشتباه املایی است؟
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
با درود خدمت بانو روفیا گرامی: به نظر حقیر بیشتر اشعار مولانا بیشتر جنبه مؤعضه دارند و ندیدم که ایشان ادعای علمی بودن یا استدلالی بودن اشعار خود را بکند. البته چون بیشتر مردم با استدلال بهتر به معنی میرسند ایشان خیلی از اشعار را استدلالی نوشتند و گر نه بیشتر اشعار ایشان پند و مؤعضه هستند. این حرف در مورد قرآن مجید هم صادق است.
این حرف که
ذکر هندستان کند پیل از طلب
پس مصور گردد آن ذکرش به شب
و مثالی که شما مرقوم فرمودید:
"پس در خواب دیدن چیزی ضرورتا بدین معنا نیست که شما قبلا در آن مکان بوده اید!"
با هم نمیتوانند همخوانی داشته باشند ولی هدف ایشان این نیست که ما این استدلال را قبول کنیم یا نه. ایشان میخواهد بگوید:
اذکروا الله کار هر اوباش نیست
ارجعی بر پای هر قلاش نیست
لیک تو آیس مشو هم پیل باش
ور نه پیلی در پی تبدیل باش
کیمیاسازان گردون را ببین
بشنو از میناگران هر دم طنین
نقشبندانند در جو فلک
کارسازانند بهر لی و لک
گر نبینی خلق مشکین جیب را
بنگر ای شبکور این آسیب را
هر دم آسیبست بر ادراک تو
نبت نو نو رسته بین از خاک تو
زین بد ابراهیم ادهم دیده خواب
بسط هندستان دل را بیحجاب
لاجرم زنجیرها را بر درید
مملکت بر هم زد و شد ناپدید
آن نشان دید هندستان بود
که جهد از خواب و دیوانه شود
به نظر حقیر حرف شما که میشود فرض کرد که کسی خواب جایی را ببیند که هیچ وقت در آنجا نبوده، ولی بر عکس آن هم میشود تصور کرد: وقتی که من خواب ببینم و فرض کنم که خواب دیدم چون زادگاه من آنجاست و به پندهای مولانا عمل کنم در هر دو صورت (چه این استدلال درست یا غلط باشد) ضرری نکرده ام.
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
من نمی دانم س، م گرامی
آن معنا که من حدس می زنم هم خنده دار است!
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
همیشه بیدار گرامی
تمثیل نوعی استدلال است و حتما باید مشابهت بین دو چیز مبنای منطقی داشته باشد.
در اشعاری که شما در واپسین حاشیه آورده آید مولانا تنها یک سری ادعا فارغ از استدلال را مطرح می کند.
خواننده می تواند این ادعاها را بپذیرد یا نپذیرد.
مولانا هم برای ادعاهایش دلیل نیاورده است!
ولی در مقایسه فیل و انسان دارد از دریچه علم، منطق، استدلال و reasoning وارد می شود.
آیا من باید استدلالی که درست نیست را بپذیرم و بگویم این جا استدلال کار نمیکند؟؟
در صورت امکان تعریف واژه های استدلال و تمثیل را جستجو کنید و نظرتان را اعلام بفرمایید.
من خود نیز همواره از جستجو گران معنا بوده ام و ارادتی خاص خدمت حضرت مولانا دارم. هیچگاه نتوانستم در حاشیه ای به بیش از دو یا سه بیت او بپردازم چرا که اسرار بسیاری در ابیاتش می یابم. ولی اینجا در اصل معنا مشکلاتی می بینم.
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
پیل باید تا چو خسپد او ستان
خواب بیند خطهٔ هندوستان
خر نبیند هیچ هندستان به خواب
خر ز هندستان نکردست اغتراب
روفیا جان: حقیر اگر به چشم علمی و استدلالی به این ابیات بنگرم باید اول بپرسم که او از کجا میداند که حیوانها خواب میبینند و اگر هم این درست است از کجا میداند که فیل خواب از هندوستان می بیند.
حقیر بر این باور هستم که با خواندن این ابیات باید کمی از علم و استدلال رها شد و معنی را درک کرد.
از دید غیر علمی همه اینها تمثیل هستند که معنی را به ما بفهمانند:
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
لآله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می رویم
قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
کشتی نوحیم در طوفان روح
لاجرم بیدست و بیپا می رویم
همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا می رویم
راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم
هین ز همراهان و منزل یاد کن
پس بدانک هر دمی ما می رویم
خواندهای انا الیه راجعون
تا بدانی که کجاها می رویم
اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا می رویم
همت عالی است در سرهای ما
از علی تا رب اعلا می رویم
رو ز خرمنگاه ما ای کورموش
گر نه کوری بین که بینا می رویم
ای سخن خاموش کن با ما میا
بین که ما از رشک بیما می رویم
ای که هستی ما ره را مبند
ما به کوه قاف و عنقا می رویم
و این به نظر حقیر ازنظر علمی و طبیعی هم درست است. به نظر شما چرا حتی انسانهای لامذهب و آتیست هم رعایت اخلاق و انسانیت را میکنند؟ چه دلیلی میتوان آورد به جز اینکه اصول انسانیت در تک تک Hardware ما نهاده شده است؟ مگر انسانهایی که خود را گرفتار شهوات و هوسها کرده اند و روح انسانی خود را کشته اند که در این صورت بدتر از حیوانها هستند.
اخلاق مال این دنیای خاکی نیست. حیوانها اخلاق ندارند.
س ، م در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
روفیا ی گرامی
شاید شما و دکتر کیخا درست تر فهمیده باشید
ولی من جور دیگر خیال می کردم
چون تو وردی ترک کردی در روش
را به مانای : چون تو دیگر بوی خوش گل ندادی ، تعبیر کرده بودم
وَرد ، خوانده بودم
تا نگیری این اشارت را بلاش ، را هم گمان میکنم لاش به معنای بی هوده و بی ارزش باشد
اگر اینطور است ” به لاش “ بنویسیم بهتر است
یعنی : هشدار که این اشارت را بی هوده نپنداری
تا ، نیز میتواند به هشدار تعبیر شود
مولانا لغت لاش را در پیر چنگی نیز به کار برده
گشت آواز لطیف جان فزاش
زشت و نزد کس نیرزیدی به لاش
لاش شاید لاشه باشد که ارزشی ندارد
با احترام
ایرج شمس در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل:
در بیت :
کسی کو نیست عاشق آدمی نیست
که او را با چنان دم همدمی نیست
درست است.
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
البته که همه جای مثنوی استدلال نیست!
نباید هم چنین باشد همیشه بیدار جان،
ولی اینجا دارد استدلال میکند،
مگر نه؟!
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
مولانا نظام کامل خلقت را می فهمد.
میگوید چون خطایی از تو سر زد قبض برایت میفرستد نظام هوشمند عالم!
وقتی عربده میکشی، وقتی سخن ناموزون میگویی، وقتی به حقوق کسان تجاوز می کنی...
دلت میگیرد، تا تو به خود آیی و پیش از آنکه دیر شود روحت را اصلاح کنی، زیر ابرویی بگیری، شانه ای به زلف آشفته بزنی...
چه جهان حساسی است! چون آینه به ما حقیقت را نشان می دهد تا دفعه بعد همینطور پریشان و آشفته و کهنه در جمع حاضر نشویم.
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
چون جفا آری فرستد گوشمال
تا ز نقصان وا روی سوی کمال
چون تو وردی ترک کردی در روش
بر تو قبضی آید از رنج و تبش
آن ادب کردن بود یعنی مکن
هیچ تحویلی از آن عهد کهن
پیش از آن کین قبض زنجیری شود
این که دلگیریست پاگیری شود
رنج معقولت شود محسوس و فاش
تا نگیری این اشارت را بلاش
دزد چون مال کسان را میبرد
قبض و دلتنگی دلش را میخلد
او همیگوید عجب این قبض چیست
قبض آن مظلوم کز شرت گریست
دو پرسش دارم:
چون تو وردی ترک کردی در روش یعنی چه؟
آیا یعنی وقتی به قول خودمان دعایت را گم کردی؟؟!
دیگر:
رنج معقولت شود محسوس و فاش
تا نگیری این اشارت را بلاش
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:
درود
معنای صومعه به فارسی " کازه" بیدرنگ مرا به یاد واژه "غزه" انداخت.
جستجویی در دهخدا معلوم کرد غزه با ت آخر به معنای منزلی است مر بنی حطامه را (منتهی الارب) !!
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
این شعر نوشته شده حقیر را به یاد شعر ملا هادی سبزواری انداخت که تمام قافیه ها را هم استفاده کرده است (شاید حاجی سبزوارری شعر فوق را دیده و شعر خود را از آن کپی کرده:
چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامه تقدیر نوشت
از حکم ازل نه رسته برناونه پیر
وز دام اجل نجسته زیباونه زشت
افشاند در این مزرعه هر کس تخمی
ناچار بباید دِرَوَد حاصِل کشت
امروز بپای خم می سر مستی
فرداست که بر تارک خم باشی خشت
یکچند اگر گسیخت پیوند ازل
در عاقبت انجام بآغاز سرشت
بردار دل ار چه مُلک دارا داری
کین دار فنا بباید از دست بهشت
برگشت باو هرچه از او گشت پدید
گر ز اهل کلیسیاست و از اهل کنشت
با دوستی پنج تن از کاخ سپنج
اسرار رواین پنج به از هشت بهشت
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
بانو روفیای گرامی: همانطور که گفتم علم حضوری نه فقط در مورد self consciousness است بلکه اثبات خداوند و بهشت هم ممکن است.
تمام مثنوی و دیوان شمس 100٪ استدلالی و منطقی نیست. میفرماید:
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
ناشناس گرامی بیشترش از ویکیپدیا بود
شما من هر چی نوشتم پشتش یاد آوری کن د وست گرامی
ناشناس در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:
بادرود وسلام به حضرت خواجه حافظ و همه دوستاران او. مسئله مهم در فهم متون معرفتی این است که باید بین متکلم و مخاطب گونه ای از سنخیت وجود داشته باشد تا اراده متکلم قابل درک باشد . البته این سنخیت مقول به تشکیک است . هرچه سنخیت قویتر باشد امکان ارتباط و درک بیشتر میگردد. اشعار جناب خواجه ره سفرنامه و به تعبیری معراجنامه اوست وبه منزله شناسنامه این مرد الهی و این فرزند قران وولیده سحر محسوب میگردد. دیولن خواجه کتاب بزرگ وعمیق توحید اعظم است که در وجود ان مرد الهی حرف به حرف کلمه به کلمه سطر به سطر و صفحه به صفحه ان حک شده است .در هر حال کسانی از اینگونه متون بهره مند واقعی نه حالی و زود گذر میشوند که سنخیت علمی و عملی با ان محد عظیم الشان داشته باشند . اللهم الرزقنا
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
البته دوستان گرامی و جانی
این پرسش من انکاری نیست،
بنده وجود بهشت و جهنم را نه تایید و نه رد می کنم.
تنها خواستم بگویم این استدلال برای اثبات وجود بهشت کافی و منطقی نیست چون ما خواب بسیاری مکانها را میبینیم یا رویایشان را در سر می پرورانیم که تنها وصف آنها را شنیده ایم و هرگز در آنجا نبوده ایم.
ناشناس در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۹ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
س.م جان
من به جای شما بودم ان لفظ نازیبا را به ایشان نسبت نمی دادم. اگر ایشان حرف بدی زده اند شما چرا با بدی جوابش را می دهید؟ بهتر که بنویسید تعبیر خوبی نیاورده.
شاه نعمت الله هزاران هزار اطلاعات خوب و نکات زیبا آورده یا بدی ها و خوبی هایش را با هم ببینیم یا لااقل از بدی هایش مذمت کردیم خوبی هایش را هم تحسین کنیم.
نظرتان چیست دوست من؟
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:
همیشه بیدار گرامی
به گمانم مطلبی که بدان اشاره فرمودید درباره self consciousness است. یا همان علم حضوری،
به هستی اشاره می کند فارغ از مقوله چیستی،
من self consciousness دارم و حضور خود را فارغ از همه اجزاء حس میکنم ولی چنین حسی درباره بهشت ندارم،
به نظر می رسد تمام تصورات من درباره بهشت یا جهنم از اطلاعاتی که قبلا وارد ذهنم شده اند شکل گرفته اند.
س ، م در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹: