گنجور

حاشیه‌ها

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸:

بیت پنجم و ابیات بعدش به همین ترتیب باد در آغاز غزل قرار گیرند
مطابق چاپ محمد قهرمان

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:

بیت چهارم سایه ای داشت که سرمایه آسایش بود
صحیح است
مطابق چاپ قهرمان

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

پوزش می خواهم :
آیه یازده:
ثمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ
مسجد طاعاتشان خود دوزخ است
پای بند مرغ بیگانه فخ است

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

که لءیمان در جفا صافی شوند
دون مایگان هنگامی که بر آنان جفا رود نفسشان صفا می یابد.
البته بنده در مورد صحت این ادعا تردید دارم.
چون وفا بینند خود جافی شوند
به عبارت خودمانی خوبی کردن به ایشان نیامده!
در مقابل وفا و حق دوستی را به کمال به جای آوردن، جفا پیشه میکنند،
اینجا یکی از ویژگیهای فرومایگان را شناختیم،
پاسخ وفا را با جفا می دهند،
مسجد طاعاتشان خود دوزخ است
چون اینجا سر به سجده بر نیاوردند و در برابر کردگار طاعت به جای نیاوردند یک سری به دوزخ فرستاده می شوند تا در آن جا مفهوم عبودیت و سر تسلیم فرود آوردن را دریابند،
پای بند مرغ بیگانه فخ است
فخ گوییا نوعی دام است، اما نمیدانم مراد مولانا از مرغ بیگانه چیست،
مرغی که از حقیقت آفرینش و هستی و عبودیت و بندگی بیگانه است؟!
یا چه؟؟
پای بند چنین مرغی دام است؟ چون خود تسلیم نشد به دامش می اندازند؟؟
شاید اشارتی است به سوره فصلت آیه

حُسام الدین در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰:

سلام بر مهربان
سنقر : مرغ ، پرنده ی شکاری و یا باز ، از پرندگان است .
ایبک : بت یا محبوب ، معشوق

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:

بیت آخر باید در مطلع غزل قرار گیرد
مطابق با چاپ محمد قهرمان

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۷:

درود
البته بنده گمان می کنم اینجا سعدی نه از پرهیز از زیاده گویی می گوید،
که سخن دیگران را قطع کردن و در هیاهو سخن گفتن را از بی خردی می داند.
ضمن اینکه این طوطیان شکر شکن شیرین گفتار خود از همه بیشتر حرف زده اند!
و اصلا چیزی برای دیگران باقی نگذاشته اند!!

رها صوفی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰:

سلام
سنقر و ابیک یعنی چی ؟

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

داوود گرامی
درود
بلی، همانطور که فرمودید متمم است و منظور شاعر این بوده است:
هر ورقش دفتریست بهر معرفت کردگار
لیک بنا به ضرورت شعری شاعر واژه بهر را حذف نموده است.

حسین در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

بابا افضل مرقی است

منتقد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰:

آن اجرا عالی ست...
در آن اجرا "چه" را "چو" می خوانند و در بیت آخر به جای "اجابتی"، کلمه ی "اجابتم" را می خوانند
که می تواند به دلیل اختلاف نسخ یا تغییر مصلحتی در موسیقی باشد.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۶:

بیت پنجم به همراه ابیات بعدش باید در مطلع قرار گیرند
مطابق چاپ محمد قهرمان

آتنا مقدم در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۸:

در مصرع «چشم به جای دیگر و ...»
آیا چشمم درست نیست؟

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴:

چهار بیت آخر باید در ابتدای غزل قرار گیرد
مطابق با چاپ محمد قهرمان

رضایی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:

سلام این شعر قطعه هست نه قصیده و شاعر آن انوری می باشد. می توانید صورت دقیق شعر را در کتاب مفلس کیمیا فروش، صفحه 190 ببینید.

علیرضا قراباغی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:

می تواند "ابری برآمد زُکنج" درست باشد. زیرا زُکنج، ظرفی سوراخ سوراخ است و "ابر زُکنج" می تواند به ریزش فراوان آب از ایر اشاره داشته باشد.
به کار بردن نام به جای صفت را در بیت های دیگری از شاهنامه هم داریم. برای نمونه:
سالار شیر در:
سران سپه مهنران دلیر
کشیدند صف پیش سالار شیر
و نیز مرد بیداد در:
رسید آنگهی تنگ در شاه روم
خروشید کای مرد بیداد شوم

علیرضا قراباغی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶:

درباره ی بیت زیر:
بیفشارْد شمشیر بر دستِ راست؛
به زورِ جهاندار، بر پای خاست.
یکی از استادان "دست راست" را به باورشناسی ایرانی و جهانی پیوند می دهد که سوی راست، سوی اهورایی است و چپ سوی اهریمنی. چند نمونه هم می آورد: در روز رستخیز، نامه ی نیکوکاران را به دست راست می دهند، زمانی که به جای تازه ای وارد می شویم می گویند با پای راست وارد شوید، به کسی که بامداد ترشرو باشد می گوییم از دنده ی چپ بلند شده!
ولی به گمانم نظر ایشان در این بیت درست نیست. به گمانم فردوسی می خواهد نشان دهد که رستم از شدت گرما و تشنگی، آنچنان خسته و از پا افتاده و سست شده بود که نمی توانست برخیزد و از شمشیر خود به شکل عصا استفاده کرد و آن را به زمین فشار داد و یا خدایی گفت و برخاست.
به گمانم بیت پس از این:
بشد بر پیِ میش و تیغش به چنگ؛
گرفته به دستِ دگر پالهنگ.
این تصویر را کامل می کند. وگرنه دلیلی نداشت با آن همه خستگی، شمشیر را در چنگ داشته باشد و راه برود. او که نمی خواست قوچ را بکشد. توان به کار بردن شمشیر در یک رویارویی احتمالی را هم نداشت. پس شمشیر را چرا در یک دست گرفته و در دست دیگر پالهنگ دارد؟
حتی گرفتن پالهنگ را هم حکیم توس با ظرافت همیشگی، هدفمند آورده است. رستم افسار رخش را نگرفته است، پالهنگ او را گرفته است! این دو یکی نیستند. پالهنگ می تواند هم برای کشیدن اسب، و هم برای کشیده شدن توسط اسب به کار رود.

علیرضا قراباغی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶:

درباره ی بیت زیر:
بیفشارْد شمشیر بر دستِ راست؛
به نامِ جهاندار، بر پای خاست.
یکی از استادان "دست راست" را به باورشناسی ایرانی و جهانی پیوند می دهد که سوی راست، سوی اهورایی است و چپ سوی اهریمنی. چند نمونه هم می آورد: در روز رستخیز، نامه ی نیکوکاران را به دست راست می دهند، زمانی که به جای تازه ای وارد می شویم می گویند با پای راست وارد شوید، به کسی که بامداد ترشرو باشد می گوییم از دنده ی چپ بلند شده!
ولی به گمانم آن نظر در این بیت درست نیست. به گمانم فردوسی می خواهد نشان دهد که رستم از شدت گرما و تشنگی، آنچنان خسته و از پا افتاده و سست شده بود که نمی توانست برخیزد و از شمشیر خود به شکل عصا استفاده کرد و آن را به زمین فشار داد و یا خدایی گفت و برخاست.
به گمانم بیت پس از این:
بشد بر پیِ میش و تیغش به چنگ؛
گرفته به دستِ دگر پالهنگ.
این تصویر را کامل می کند. وگرنه دلیلی نداشت با آن همه خستگی، شمشیر را در چنگ داشته باشد و راه برود. او که نمی خواست قوچ را بکشد. توان به کار بردن شمشیر در یک رویارویی احتمالی را هم نداشت. پس شمشیر را چرا در یک دست گرفته و در دست دیگر پالهنگ دارد؟
حتی گرفتن پالهنگ را هم حکیم توس با ظرافت همیشگی، هدفمند آورده است. رستم افسار رخش را نگرفته است، پالهنگ او را گرفته است! این دو یکی نیستند. پالهنگ می تواند هم برای کشیدن اسب، و هم برای کشیده شدن توسط اسب به کار رود.

هادی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۲:

(یکی راست گویم تو از من شنو )

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:

در آخر مصراع دوم را باید ما باشد
لطفا تصحیح کنید

۱
۳۹۱۷
۳۹۱۸
۳۹۱۹
۳۹۲۰
۳۹۲۱
۵۵۴۶