گنجور

حاشیه‌ها

مجتبی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:

بیت ماقبل آخر را گمان کنم استاد شجریان به شکل زیر خوانده است:تو که گفته ای تحمل نکنم جفای خوبان الخ.البته بعیداست درنسخه ها چنین باشد.

محمد حیدرنیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۱ - حکایت:

صحیح بیت پنجم بدین گونه است :
تو کی دانی که لیلی چون نکوی است ؟
کزو چشمت همین بر زلف و روی است .

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیه‌السلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد:

چه خوب که راه بهبود اوضاع جهان و سر و سامان دادن به وضعیت خودمان دو راه مجزا و متفاوت نیستند.
هر یک به دیگری منتهی میشود، تامین منافع راستین خودمان در گرو تامین منافع کل هستی و بهبود اوضاع جهان منوط به ارضاء نیازهای اجزاء آن است، وگرنه من که راستی برایم دشوار بود با دو دستورالعمل کار کنم و در هر موقعیتی بسنجم که حال منافع من کدام روش را اقتضاء می کند و منافع جهان کدام رویه را، در کشف همین یک نیز درمانده ام!

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیه‌السلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد:

یادم آمد آنها را که می خواستند جهان را مدیریت کنند!

با ادب در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

واقعا اینجوریه یا شما دوست دارید اینطور فکر کنید
"مولوی نه عالم دین است و نه عالم و متخصص علم کلام و قران"
مولوی میگوید :
بر هوا تأویل قرآن میکنی پست و کژ شد از تو معنی سنی
گر ز قرآن کس نبیند غیر قال این عجب نبود زاصحاب ضلال
در نـُبی فرمود کین قرآن زدل هادی بعضی و بعضی را مضل
زانک از قرآن بسی گمره شدند زین رسن قومی درون چَه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود مر ترا سودای سر بالا نبود
ای سگ طاعن تو عو عو میکنی طعن قرآن را برون شو میکنی
این نه آن شیرست کز وی جان بری یا زپنچه ی قهر او ایمان بری
تا قیامت میزند قرآن ندا ای گروهی جهل را گشته فدا
معنی قرآن زقرآن پرس و بس وز کسی کآتش زد او اندر هوس
پیش قر آن گشت قربانی و پست تا که عین روح او قرآن شدست
روغنی کو شد فدای گل به کـُل خواه روغن بوی کن خواهی تو گل
جمله قرآن شرح خبث نفس هاست بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست

کسرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » نای خروشان:

اجرای ساز و آواز این شعر در گلهای تازه 188 معرکست

کسرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۶:

عالیه

کسرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۳:

خیلی زیباست

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم:

می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علومم می رهاند زین فسول

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم:

می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علومم می رهاند زیئ فسول

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۱ - قصه عشق صوفی بر سفرهٔ تهی:

آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۲ - مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو:

دامن فضلش بکف کن کوروار
قبض اعمی این بود ای شهره یار

سردار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت:

خیلی زیباس خیییییییییییلی،واقعا

لولی وش مغموم در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:

تصنیف بسیار زیبا با سه تار پرویز مشکاتیان بزرگ و محمد موسوی تکرارنشدنی و آواز خسرو ایران استاد شجریان ماندگار.

امیر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ایمان ایله گئتدی:

دلما
یک نوع غذا است
که در فارسی دولمه میگن دیگه
که از برگ مو درست میشه

مجید سروش در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

من هم تصحیح بیت پنجم پوریا را نمی پسندم که نخفتن یا نخفته بودن در شبی به درازای سال وصف حال درستی است بویژه آنکه در فراق باشد نه در فراغ

علی نامیرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبهٔ ظالمان را:

گمان میکنم باید اینطور خواند:
«سرِّ خون و نطفه، حُسنِ آدمیست»
«نطفهٔ حسن» نادرست به نظر میرسد.

فرهاد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۳ - حکایت در معنی استیلای عشق بر عقل:

اوژن در پارسی میانه برابر با کشتن است. شیر مرد اوژن = شیر مرد کش

فرهاد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

المیرای گرامی، معنای شعر به گمان من این است:
1: خورشید از مشرق در حال طلوع کردن است، ای ساقی بامدادی از می دیشب جامی بده. مرسوم بوده است آنها که شب را به باده گساری میپرداخته اند، جامی نیز در بامداد می نوشیدند که خماریشان برطرف شود. به آن جام صبوحی میگفتند.
2:با مستی عقلم را برای لختی بدزد، تا چند این افکار من در اختیار دانش باشد و هوشم را ببر تا غم زمانه نخورم.
3: معنی بیت سوم مشخص است. اما منظور این است هنگامی که مست شوم سنگ فتنه بر سرم و تیر طعنه در جانم اثر نخواهد کرد
4: اگر شراب را به بهای جانت بفروشند بخر که در پیش آدم دانا خاک شرابخانه از آب حیات بهتر است. یعنی می را هم ارز آب حیات دانسته است.
5: در این بیت هم میگوید که آنچه که در کوزه شراب است همان آب حیات است که هم طعم آتش دارد (می سوزاننده شرابی قوی و گیراست)، و هم رنگ انار (یعنی رنگش قرمز است ... شراب قرمز)
5:عجیب نیست که صوفی شراب ناب نمینوشد، همانگونه که سیمرغ در آشیانه گنجشک جای نمیگیرد. در اینجا سعدی به گونه ای صوفی را تحقیر کرده که ظرفیت ندارد.
6: ما دیوانگان از بزرگی و ابهت قیامت نمیترسیم یعنی نگران نیستیم از آنکه شراب مینوشیم همانگونه که اسب چوبی شمشیر و تازیانه را تاب میاورد.
7: صوفی کنج خلوت را دوست دارد و سعدی طرف صحرا را و البته آنکه صاحب هنر است بر بی خنر خورده نمیگیرد. در اینجا باز هم سعدی صوفی را به بد سلیقگی (خلوت گزیدن) و بی هنری تحقیر میکند.

علیرضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

با سلام خدمت محمد گرامی، هذا در بیتی که فرمودید به " دموع" بر نمی گردد بلکه به "عین" مربوط میشود و معنی آن میشود این چشم من. ترجمه مصرعی که فرمودید اگر با استفهام خوانده شود " آیا اشکهای این چشم من برای ماعلامتی نیست؟" ، و اگر به صورت خبری خوانده شود" اشکهای این چشم من برای ما علامتی نیست" خواهد بود. که که هر کدام به نوعی میتواند صحیح باشد.

۱
۳۸۷۴
۳۸۷۵
۳۸۷۶
۳۸۷۷
۳۸۷۸
۵۵۴۸