گنجور

حاشیه‌ها

جمشید پیمان در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

جمشید پیمان
درود، بسیاری بر این امر تاکید ورزیده اند که حافظ
در مصرع دوم از بیت نخست ، دچار خطا شده و تا به ( کجا) را با خراب در مصرع نخست، هم قافیه کرده است. من فکر می کنم حافظ در این انتخاب دچار لغزش و خطائی نشده و کاری نکرده است که مانندش در شعر فارسی نبوده است. در این رابطه : یک ـــ در هیچ نسخه ی قدیمی " تاب کجا "را به شکل " تا بـــــــه کجا " ننوشته اند و تلفظ حرف ب با کسره، هم درست بوده و هم کفایت می کرده است. دو ــ حرف ب را گاهی اوقات می شود به ضرورت بر سر یک واژه فرسی خالص مانند آتش یا اسمان یا ...با حذف کسره صرف کرد. به این دو مثال از فردوسی توجه فرمائید.
مورد نخست:
که داند به ایران که من زنده ام
به خاکم و یا بـــــــــــــــآتش افکنده ام.
ملاحظه می کنیم که فردوسی حرف ب را بر سر واژه آتش بدون حرکت آورده است
مورد دوم: باز هم از فردوسی:
دمنده سیه دیوشان پیش رو
همی بــــــآسمان برکشیدند غو
در اینجا نیز حرف ب بدون داشتن حرکت بر سر واژه آسمان نشسته است.
نتیجه: حافظ نیز به ضرورت و به احتمال قریب به یقین با علم به اینکه کار نادرستی نمی کند، در مصرع دوم از بیت نخست، حرف ب را بدون حرکت ، پیش از "کجا"، آورده است.
ممکن است چنین کاربردی از فصاحت کلام بکاهد ولی دلیل نادرست بودن آن نیست. و چون حافظ به فصاحت کلام در شعرش بسیار اهمینت می داده و در این کار سخت گیر هم بوده است، چه بسا که چنین تلفظی را به سبب رواجش و دور از ذهن و گوش مخاطب نبودنش ، به راحتی بکار برده است و . . .

میثم در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:

تصنیفی با این شعر با صدای علیرضا افتخاری در آلبوم "مهمان تو" به زیبایی اجرا شده....حتما گوش کنید

ناصر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
.
بانو سمانه گرامی
بنده یکی از ناشناسان هستم که چندی قبل نا دانسته ، جوگیر شده ، به ساحت پاک شما اهانتی روا داشتم ، که بعد از خواندن چند حاشیه ی سرکار ، مخصوصاً دوسه اظهار نظر آخری شما متوجه اشتباه خود شدم ، لذا وجدانم ناراحت است که چنین کردم
قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است
ابتدا از درگاه احدیت جل جلاله و سپس از سرکار طلب مغفرت دارم
و من الله توفیق

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - درخت بی بر:

در بیت ششم مصراع اول ازبن غلط است و از این درست است

عبوری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

شوخی:
شاید یعنی دلم می خواد تو انتخابات به تو رأی بده!
به قول ناصر فیض:
«چیزهای خوب می‌خواهد دلم»
:)

عبوری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

با تشکر از امید عزیز و سمانه ی گرامی
من همان طور که گفتم معنای این دست اشعار را نمی فهمم و نظراتم فاقد مایه ی کافی است.
اما از نظرات شما دو دوست محترم استفاده بردم و خوشحالم که هم وطنانی مثل شما دارم.
تشکر انبوه و سپاس فراوان.
علم و معرفتتان همواره در ازدیاد و افزایش.

شایسته در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

دل من رأی تو دارد یعنی چه ؟

محبوبه ذوالقدر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

با سلام این غزل هم گوش نواز بود و هم مفاهیم عالی عاشقانه و عارفانه داشت.

.... در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

هنوز نفهمیده ام که چرا حافظ، خلوت نشینی را به جرعه ای از آن باده فروخت. اصلا مگر عاقل، خلوتش را به می نابی می فروشد؟ همین عاقل نبودن حافظ کار دستش داد و باعث شد شاهدی به آتش بکشد پروانه شیدا را. اصولا مگر عشاق در دایره عشق، چگونه اند که عاقلان در آن سرگردانند؟
حافظ خودش از فرط استیصال و سرگردانی که موثَّر از حضور در دایره عشق بود، با همه بیگانه شد.
باز هم نمی دانم که عقل را چرا باید به عشق فروخت و خلوت پاکی را فدای می و شاهدان عهد شباب و مغبچگان و غیره کند. هرچه هم که عشق پاک و خدایی باشد، باز هم نمی ارزد به جوی عقل!

گودرزی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:

مصراع چهارم بایستی به این صورت:
از آن می‌ها که از جانم کَند غم

تصحیح شود.

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

ای انسان ، بدن تو با ارزش است ، مانند شب قدر که ثروت مادی و معنوی هدیه ی اوست
جان تو چون ماه در شب ، تاریکی ها را از میان بر میدارد
بیت دوم : تو چون دفتر ایزدی که سرنوشت ها در آن است
و مانند دریای بخششی که گمراهی ها و لغزش ها را پاک می کند
بیت سوم : تو چون سرنوشته ی پنهان ، نزد خداوندی ، که الهام می بخشی
و چون خزینه ی بخشش ، که لباس فاخر {انسانیت} اهدایی توست
بیت چهارم : شگفت انگیز خانه ی آبادی ، که پادشاهان {فرشتگان } بر آن معتکف اند
و شگفت { رقعه ، رق } ورق منتشر شده ای که شراب گوارای {عشق} مینوشانی
بیت پنجم : شاید هیچ کدام از بر شمرده ها نیستی و خارج از چون و چرایی
که اندیشه و خیال در چگونگی تو در مانده
بیت ششم : اما ، { چون می نگرم } افق های روشن یقین بر شک ها پیروز آمد
و خط بطلان بر آنچه گمان بود کشیده شد
بیت هفتم : تو چون یوسف ماه رخساری که نورت در دل ها { صد قید کثرت است }می تابد
که مردمان ، چون یعقوب دل در گرو تو دارند
بیت هشتم : انسان اگر طالب باشد و ٰعاشق ، با سرٰ زلفِ عشق دیگران را از گمراهی نجات می دهد
و با لطف و بخشش خود ، آنان را از سر گردانی می رهاند
بیت نهم : چون چاره ای نیست ، و باید از سر گردانی رها شد ، و از صفات آگاهانِ اسرار سود جست
چه بهتر که سکوت پیشه کنم که گفتار من گویای مقام والای تو نیست
با پوزش از زبان ِ قاصرم

حمید-م در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک:

نیما جان درست میگوید دارد به جای داد صحیح می باشد چون در لغت نامه دهخدا ذیل توضیح کلمه ارمایل اینگونه ثبت شده
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد
کز آباد ناید به دل بَرْش یاد.
چه خوبست در سایت نیز اصلاح شود

امید مددی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

درود و سپاس فراوان خدمت جناب عبوری بزرگوار. از اینکه زمان گذاشتید و توضیح مبسوط دادید بسیار سپاسگزارم.
به راستی که غزل عجیبی است و شرح و تفسیری از آن یافت نمی شود. به قول دوست صاحب نظری شاید از منسوبات به مولانا باشد. البته شاید. چون کلام بسیار سحرآمیز است و خیلی شبیه کلام خود مولاناست.
به هر تقدیر اجازه می خواهم برداشت خودم هم بنویسم به امید تصحیح اساتید و همینطور جنابعالی.
در جستجوی واژه ی مشارق به کتابی برخوردم به نام "مشارق انوار الیقین فی اسرار المومنین" از رجب بن محمد که به تقریب هم عصر مولانا بوده و موضوع کتاب در خصوص احوال امامان شیعه به ویژه امام اول است و در صحت و سقم آن تردید و نقد زیادی وارد شده.
از نظر من مخاطب شعر ذات احدیت است و کل ابیات مدح خداست.(شاید مخاطب شمس باشد اما بر همگان روشن است ارتباط شمس با حق)
بیت شش با ولی شروع میشود! یعنی شاعر می خواهد با ایجاد یک عطف، مطلبی متفاوت بیان کند.
مشارق اگر معنی شرق و جهت شرقی داشته باشه چون خودش جمع هست، بنابراین مشارقها همانطور که فرمودید غلط است. مگر اینکه مشارق خودش مفردی باشد که می تواند همان کتاب خاص یا فلسفه ای خاص باشد.
مولانا تا آخر بیت پنجم از صفات برتر می گوید اما بیت ششم به نظرم می تواند اینطور تعبیر شود:
ولی به آن همه "چون" که من اشاره کردم، متاسفانه تعبیرهای غلط و نابخردانه ای می زنند و بر این همه نشان زیبا که از تو هست با دید غلط نگاه می کنند.
یک نقد تند از فلسفه بافی و زهد و تفاسیر و ....
این هم نظر بنده ی حقیر

حمید-م در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک:

بیت پانزدهم در لغت نامه دهخدا بجای زنان (دمان )ثبت گردیده
دمان پیش خوالیگران تاختند
ز بالا بروی اندر انداختند
دمان در اینجا به معنی غضبناک و خروشان و خشمگین به نظر درست تر می آید چون کاری که در پیش دارند با طبع زنان نیز سازگار نیست .

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

واقعا چه نعمتی از این بالاتر که کمی از زحمات والدین جبران کنیم؟ به همه شما عزیزان برای این بهشت نقد تبریک میگویم.

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور:

در بیت:
«جست سقا کوزای کش آب نیست
وان دروگر خانه‌ای کش باب نیست»
«ه» کوزه جا افتاده است.

دوستدار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

جناب انو نیموس ( ابو نیموس؟؟)
می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند؟
چو مستعد نظر نیستی ، وصال مجوی!!!!
و به یاد بدار!
که طِریق عشق طریقی بسیار خطرناک است ،
مواظب باش .
طرف را به ده راه نمی دادند ، سراغ خانه کدخدا می گرفت ( منظور آقای کدخدا دوست روحانی نیست).

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:

شعر سید؟ رنگ و بوی اشعار ل-ی-ا-م رو میده. نکنه خودش باشه. حیف از تلف کردن استعداد تو مسیر تاریک.

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:

همیشه بیدار
تشکر از کامنت های شما.
ایشاء الله از دست ساقی کوثر توی بهشت سیراب بشی.

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:

من جواب می دم
"آیا من نوشتم ، او گفته از خدا کمک نخواه؟"
این چیه سید؟:
جالبه از خدا دستگیری نمی خواهد.

۱
۳۸۷۴
۳۸۷۵
۳۸۷۶
۳۸۷۷
۳۸۷۸
۵۴۶۸