گنجور

حاشیه‌ها

کمال در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۸:

ج.آ:5831

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

ناشناس گرامی
در بخش دیالیز در حالیکه بدن نیمه جان مادر با صورت تکیده و پر از چروکش تمام خاطرات زندگی را پیش رویم به تصویر می کشد حقیقتی که بسادگی حاوی عشق بود برایتان نوشتم.
شما اینهمه عشق لابلای سطور را ندیدید؟
فقط انشاء را دیدید؟؟!
راستی مرا شگفت زده می کنید!

حسین مطهری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱۳:

با سلام
ابوسعید در این شعر در نهایت ایجاز سه قانون و تئوری بنیادی را در هزار سال پیش معرفی کرده است.
قانون بقای جرم و انرژی
تئوری کوانتوم
نسبیت عام

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

شما هم خوب بخوانید لطفا!
بنده عرض کردم هر کسی ممکن است درد مند باشد،
هر کسی ممکن است نزد خدای گرامی باشد!
سمانه بانو یا تردامن!

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

مرگ خوبه ولی برای همسایه!
آیا خود سمانه این قانون احترام به عیال الله رو رعایت کرده؟
ده ها بار به این و اون با لحن نرم یا تند، طعنه زده و حرف بی خود گفته و اونها رو گزیده.
مرگ خوبه! ولی برای همه.
انشا نوشتن رو تعطیل کنید لطفا.

حمید حسینی h۶۰۲۵@yahoo.com در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷:

اشعار ایشان خیلی به اشعار خیام نزدیک است و خواننده اگر سراینده شعر را نداند گمان به خیام میبرد. (من ادیب نیستم، مکانیک هستم، به این دلیل ممکن است نظرم سطحی و عامیانه باشد)
لذت بردم
روح هر دو شاعر شاد باشد.

حمید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:

این شعر خیلی زیباست و انسان را به تفکر وا می دارد

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

گمان می کنم که توانسته باشم بیت چهارم را بفهمم :
حافظ می گوید نشان اهل خدا یعنی نشان آنهایی که خدا را واقعاً باور و ایمان دارند اینست که عاشق باشند ! مفهوم عشق مهر ورزیدن به هر چیز و به هر کاری است که خروجی اش خیر باشد ! ویلیام هاروی انگلیسی گردش خون را کشف کرد چون عاشق بود و جلوه ای از آفرینش خدایی را به ما نشان داد پس حافظ می گوید آن نشان را با خود داشته باش که من ( متآسفانه آن را در مشایخ یعنی بزرگان و علمای شهر ) نمی بینم ! برای اینکه آنها از ژرفای وجود خویش عاشق نیستند

مژده در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:

سلام
در رسم الخط نسخ خطی قدیم کلماتی که به 'ه'ختم می شده اند وقتی با علامت جمع 'ها ' جمع بسته مبشده اند یکی از دو ه حذف میشده است مانند بادها :باده ها نامها : نامه ها

محسن معصومی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

در بیت نهم برخی ان متصل به کلمه شبان را نوعی بیان گاه و زمان در نظر گرفته اند اما به عقیده این حقیر مقصود بیان یک زمان مستمر و ادامه دار است و مشخصا در این کلمه علامت جمع است

محبوبه در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

خدا را صحیح است. یعنی از دور خدا را صدا میکرد.

عبوری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

مشارق ها از لحاظ ادبی غلط است چون مشارق خودش جمع است و جمع، جمع بسته نمی شود الا در ادبیات عرب که منتهی الجموع و جمع الجمع دارند و بعضا به زبان فارسی هم سرایت کرده مثل جواهرات.
اما مولوی در بند ادبیات نیست و به معنا کار دارد. مشارقها را هم اگر وقت می کرد چند بار دیگر جمع می بست.
از این جهت املاک، بیشتر از اینکه اشاره به پادشاهان باشد اشاره به فرشتگان-ملائک- است هر چند قوانین جمع بستن با این احتمال سر یاری ندارد، مفتعلن مفتعلن کشت مرا!
خطاب مولوی به تجلی اعظم است و در مصرع دوم بیت5، اشاره به صفت «الخاتم لما سبق» حقیقت محمدی دارد.
در بیت ششم که استمرار بحث بیت ششم است و معنایش صعب، از تجلی حقیقت محمدیه در عالم طبیعت و زمین سخن می گوید و بی چونی ها، همان حقیقت تجلی اعظم و اشراق نخست است که بر چون ها که عالم خاک باشد تابیده است. معنای مصرع بعدی این بیت را خیلی نمی فهمم.
از جمع آمدن بی چونی شاید بتوان، جلوه های همان حقیقت یا در نظر گرفتن آن حقیقت با خلفا و جانشیناش-یعنی امامان معصوم- را قصد کرد، که برخی ها به سبب سرایت دادن آثار بی چونی-یعنی اشراق صفات الهی بر حقیقت محمدیه- بر حقیقت منعکس شده در عالم خاک، به اشتباه افتاده باشند. ولی این معنا به دلم نمیچسبد. اگر نسخه بدلی برای مصرع دوم این بیت یافتید ممکن است معنای نزدیکتری بیابیم.
در ابتدای سوره ی طور، آیاتی هست که مولوی برخی عبارت های آن را در این غزل مورد اشاره قرار داده است. «وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ»
و در طور تجلی اعظم توسط یکی از خلفای حضرت محمد، که حضرت علی بوده باشد بر موسی، آشکار شده است.
مولوی شمس را نماد کنایی- و نه نماد حقیقی- حقیقت محمدیه و خلفایش می داند.
او به غیر از این غزل در صدها غزل دیگرش در پی بازشناساندن حقیقت محمدیه است و خودش هم می داند که آن حقیقت را جز خدا و صاحب حقیقت نمی شناسد، که «فمن ذا ینال معرفتنا، أو بیان درجتنا، أو یشهد کرامتنا، أو یدرک منزلتنا؟ حارت الألباب والعقول، وتاهت الأفهام فیما أقول، تصاغرت العظماء، وتقاصرت العلماء، وکلّت الشعراء، وخرست البلغاء، وألکنت الخطباء، وعجزت الفصحاء، وتواضعت الأرض والسماء عن وصف شأن الأولیاء،... جلّ مقام آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم عن وصف الواصفین، ونعت الناعتین، وأن یقاس بهم أحد من العالمین»
و به زبان های مختلف و از جمله در این غزلش اقرار می کند که عبارت و لفظ برای رساندن آن مقام کفایت نمی کند و ظرفی که مدعی در بر گرفتن بحر قلزم باشد را باید در هم شکست.
یعنی خاموش شد و سخن نگفت: خمش، که بس شکسته شد عبارت‌ها و عبرت‌ها(خمش/خاموش/خامش، تخلص مولوی است ولی در اینجا فعل امر است یعنی خاموش باش و زبان بر بند.)
از خوانندگان محترم درخواست بخشش دارم که وقتشان را با این دو نظر گرفتم.

عبوری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

من سواد تحلیل این دست اشعار را ندارم. به ویژه اگر بخواهیم با ادب قرآنی-ولایی مولانا آن را تفسیر کنیم زود مورد انکار قرار می گیرد و بسیاری از نظردهندگان محترم می گویند که در پی مصادره ی مولوی هستید و نباید او را-که ظاهر اشعارش دلالت بر بسیاری عرف های دنیوی دارد- در عالم معنا، حصر کرد. غافل از اینکه مولوی از جهانی دیگر است و نباید با نگاه زمینی او را تفسیر کنیم.
شعر می تواند اشاره به تجلی اعظم داشته باشد. تجلی اعظم و اشراق نخست، حقیقت محمدیه(ص) در در ادوار و اکوار پس از او دراطوار جانشینان حضرت که به عقیده ی ما امامان دوازده گانه اند، ظهور و تجلی و تحقق دارد.

کمال در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۷:

ج.آ : 7038

امید مددی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

املاک اینجا فکر میکنم به معنی پادشاهان است.
غزل بسیار سنگینی می نماید و تعجب می کنم چرا حاشیه ای نوشته نشده.
از اساتید تقاضا دارم شرحی بر بیت ششم بنگارند که هرچه دست و پا میزنم از درک آن عاجزتر می شوم.

م.ع. در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

حضرت شمس الدین در همین غزل پاسخ همه را داده اند که:
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
پس قضاوت درباره نگاشته های همدیگر را به حضرت ایشان واگذاریم

سید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:

تا دل به ناروای اراجیف بسته ایم
بر سفره ی دروغ چومهمان نشسته ایم
دیریست در میانه ی گلهای لاله زار
جان از صدا و همهمه ی زاغ ، خسته ایم
الماس عشق بر سر سندان سوگ وار
با پتک وهم و جهل چه رسوا شکسته ایم
مابا حدیث رنگ چنین بارور شدیم
عمری به شوره زار خرافات رُسته ایم

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:

انبیا و اولیای الهی نیز به مانند انسان‌های دیگر، نیاز به توسل پیدا می‌کردند و مواردی نیز از توسلات آنها در روایات، ذکر شده است.
به عنوان مثال امام صادق(ع) می‌فرمایند: یک یهودی به خدمت پیامبر آمد ... و خطاب به پیامبر گفت: شما برتر هستید یا حضرت موسی بن عمران که خداوند با او صحبت کرد، بر او تورات را نازل کرد، معجزه عصا را به او داد، دریا را بر او گشود و ... پیامبر در حالی که از بیان مستقیم برتری خود، اکراه داشت، فرمود: همانا حضرت آدم (ع) زمان که آن اشتباه را انجام داد این‌گونه توبه کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی». سپس خداوند او را بخشید. همانا نوح زمانی که سوار بر کشتی بود و ترسید که غرق شوند، فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ پس خداوند آنها را نجات داد و همانا ابراهیم زمانی که در آتش افتاد فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا، پس خداوند آتش را بر او سرد کرده و او به سلامت از آن‌جا رهایی یافت. و زمانی که موسی عصا را انداخت ... فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَمَّنْتَنِی خداوند فرمود: نترس ... ». این روایت به صراحت تمام نشان می‌دهد که توسل به معنای رایج در میان انبیای الاهی شایع بوده است.

الهه در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق:

با سلام وتشکر فراوان از زحمات شما.
به نظرم
یکی از تیشه تاج غم به سر داشت
اشاره به حال فرهاد پس از شنیدن خبر دروغین مرگ شیرین دارد
یکی پهلو دریده از پسر داشت
اشاره از حال خسرو دارد که به دست پسرش شیرویه (اگر اسمش رو اشتباه نکنم) کشته میشود.

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

ناصر خان مؤیدی گرامی
ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
می گوید : از آن ترسم که از شدت غم اشک از چشمانم سرازیر شود و این غم را بر ملا کند ، و غمی که به صورت رازی در دل من نهفته، مانند داستانی ، همگان از آن با خبر شوند
شاد زی

۱
۳۸۷۶
۳۸۷۷
۳۸۷۸
۳۸۷۹
۳۸۸۰
۵۴۶۹