امیرحسین در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
در بیت اول "جانا هزاران آفرین" درست است
و همچنین "آورده بیرون از عدم"
کمال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:
ج.آ: 8501
برابچهابراتوآخرسالی دعای خیر دارم.
دانیال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
با سلام و عرض تشکر از سایت بسیار خوب و عالیتون
و درودی بر بازدید کنندگان سایت
و اما نظر بنده ی حقیر
من چند جای این سایت حاشیه نوشته ام و بار ها گفته ام سن من در حدی نیست که اظهار نظر کنم «پانزده،شانزده سال بیشتر ندارم»
اما عاشق ادبیات فارسی و اشعارش هستم طی این چند صباح عمرم از تمامی شعرا -شعرایی که نامشان به گوشم خورده- حتی اگر شده یک بیت هم خوانده ام اما اشعار حضرت وحشی بافقی واقعاااااا عالی و بی مانند هستند....
عروض و وزن اشعار خیلی به زبان گفتاری ما نزدیک هستند و واژگان ساده ای هم درشان به کار رفته است...
من زمانی که اشعار وحشی بافقی را میخوانم چشمانم پر از اشک می شود شاید یکی از این دلایل همین ساده سخن گویی وی بوده است.
حضرت وحشی آنچنان آزرده بوده اند که جگر خواننده را کباب می کند.
از همان اول شروع به تعریف کردن داستان خود و معشوقه اش می کند:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید...
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم..
وخودش ادامه می دهد:
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی..؟؟؟
ایشون واقعا زبر دست بوده اند که این چنین سوزناک و آهنگین درد و دل کرده اند...
از نظر من این ترکیب و ترکیب بعدی با هم مرتبط هستند و اما نکته ی جالب برای من این است با اینکه ایشان بسیار دل آزرده و آزرده دل بوده اند
ولی بسیار با طعن با معشوقه سخن گفته اند مانند:
ای گل تازه که بویی ز فا نیست ترا
و....
وبسیار از وی شکایت ها کرده است:
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد...
جان من سنگدلی دل به تو دادن غلط است....
اما آنچنان عاشق معشوقه بوده است
که گویی دلشان رضا به آزردگی ایشان نبوده و وی را نصیحت ها می کند و دل نگران وی است پس خطاب به او می گوید:
من اگر کشته شوم باعث بدنامی تست.....
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد...
یار این طایفه خانه برانداز مباش....
سخن به درازا کشید اما حیفم می آید برایتان نگویم...
چه جگر سوز تر است ابیاتی که شرح حال خود میکند:
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...
مدتی شد که در آزارم و میدانی تو...
درد من کشتهٔ شمشیر بلا می داند...
از برای خاطر اغیار خوارم می کنی و...
چه شکایات و چه تهدید ها که نکرده است...
دوست دارم بگویم اما هنوز هم سخن ها دارم...
مصرع:
ای پسر چند به کام دگرانت بینم
شاید ذهن خیلی ها از جمله خودم رو مشغول کرده که این حقیر متوجه شدم در زمان گذشته شاهد بازی مرسوم بوده و با کتاب«شاهد بازی در ادبیات فارسی»به قلم دکتر شمیسا توسط همین سایت آشنا شدم مطالب پراکنده ی دیگری هم در این رابطه خواندم اما از آن جا که این بنده ی حقیر خود نیز چند شعر بی عروض و وزن و قافیه سروده ام به نتایج جالبی رسیدم:
زمانی که ما در چیزی غرق شویم آن زمان است که به رو می آییم مانند زمانی که در آب غرق شویم پس از جان به جان آفرین تسلیم نمودن به روی آب شناور می شویم
این بنده ی حقیر تا کنون در دریای عشق غرق نشده ام تا ببینم میتوانم واژه ها را بر روی احساساتم شناور کنم یا نه اما فکر نکنم عشقی زمینی بتواند این چنین احساس را شعله ور کند
گمان نکنم عشق زمینی بتواند آنچنان پر حرارت باشد که آنقدر حرارت به واژه ها بدهد که من پس از سال ها خواندنش هنوز حرارتش را لمس و احساس کنم و اشک بریزم
نمی دانم اما در داستان لیلی و مجنون هم داریم با اینکه مجنون می توانست با لیلی باشد اما دوباره سر به صحرا گذاشت فکر کنم آن لحظه هم این جمله را گفته است که حضرت نظامی از قلم انداخته اند:
اگر لیلی این چنین است خدای لیلی چگونه است؟؟
عاشق خدای لیلی باشم بهتر است...
شاید این ها نیز عاشق خدای لیلی ها بوده اند و آن را در چهره های لیلی رویان و... دیده اند
آن جا که در مخمس شیخ بهایی می خوانیم:
عارف صفت وصف تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید...
یعنی از نظر من استفاده از معشوقه در اشعار به دلیل قابل لمس بودن آن است و صنم و نگار و بت و پسر زرین کمر -نه اینکه نبوده اند-بهانه ،نشانه و تصویری برای رؤیت با چشم بصر بوده اند....
شعر گویی هنری است فرا زمینی پس نیرویی می خواهد فرا تر از زمین و زمینیان
عشق آسمانی چه قدرتمند نیرویی می تواند باشد....
بسیار سخن ها دارم هر چند که بسیار سخن ها گفته ام
امیدوارم پس از خواندن بگویید ارزشش را داشت و لذت ببرید
سخن از حد گذشت به بزرگواری خود ببخشید
دانیال.ب /اهواز/نهم-دو/دبیرستان نمونه دولتی امام جعفر صادق«علیه السلام»D.B
علی افشاری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴:
بسیار متاسفم برای آنان که بخود اجازه میدهند اثر حکیم بزرگ توس و ایران را سانسور کنند.کم یا زیاد کردن هر شعر مانند این است که در تابلوی نقاشی کسی به سلیقه خودت دست ببری و آنرا مثلا اصلاح کنی!!!!! دوستان داستانهای شاهنامه را در کتابهای بدون سانسور آن بخوانید
حسین در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:
آقا پارسا
در دیزی بازه ، حیای گربه کجا رفته
این قصیده در کل 3 بار تکرار شده بود
شما دیگر چرا تکرار کردی
امید که مقصود خود نمایی نبوده باشد
افشین در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
حرز و ظن صحیح است؛ حزر اشتباه است.
.... در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
ممنونم از راهنمایی های تمامی دوستان مخصوصا بانو روفیا و بانو سمانه
تمثیل سلطان و نگهبان از همه نیکوتر بود
مظفر طاهری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
در مورد بیت دوم :
ارغوان جا م عقیقی به سمن خواهد دار چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشد
ارغوان نماد معشوق است و سمن چون سفید ورنگ پریده است نماد عاشق و جام دادن به معنای احترام گذاشتن و تکریم کردن.
در مصرع دوم هم چشم نرگس نماد معشوق است و شقایق چون دل سوخته است نماد عاشق .اما شاهکار و شگرد حافظ در واژه نگران است که ایهام دارد نگران به معنای نظاره گر و نگران به معنای تشویش و دل شوره.
در باره این شاه بیت از روزنه های دیگری هم می توان نگاه کرد و صحبت نمود اما مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
بابک چندم در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
آقا ناصر،
بنده مخلص را سرمست و مسرور فرمودی،
این سه بیت که گویا از دقیقی، فردوسی، و سعدیست و بر تنی چند از ظروف عهد تیموری نقش بسته، پشت و پناه سرکار و دیگر رهروان راه راستی و درستی باد:
جهانت به کام و فلک یار باد
جهان آفرینت نگه دار باد
بکام تو بادا همه کار تو
خداوند بادا نگه دار تو
بکام تو بادا سپهر بلند
ز چشم بدانت مبادا گزند
پیر مغان در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
جناب ناشناس افکار پوچی در سر میپرورانید لطفا مقام حضرت خافظ رو در حد یک عیاش و میخوار پایین نیاورید استفاده از این کلملت و لغات حافظ در شعر صرف کنایه است از استاتید گرداننده سایت توقع نداشتم که اجازه دهند به مقام حضرت حافظ این چنین توهین شود و اجازه انتشار همچین پیفامی رو بدهند.
نیما در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:
با سلام خدمت دوستان فرهیخته عزیز، حقیر بهره ای از دانش ادبیان ندارم، و رشته تحصیلی ام چیز دیگریست اما آیا قوت طبع از متکلم مجوی برای این نیست که مستمع فهم سخن نمی کند، به عبارتی مفهوم مخالف مستمع بر سر ذوق آورد صاحب سخن را، زیرا سعدی دارد راجع به خودش صحبت میکند و به نظر حقیر متکلم اینجا به معنی گوینده است.سعدی میگوید چون مخاطب فهم سخن نمی کند معارف الهی از درونم نمی جوشد ، او تشنه نیست که به به او آب بدهم.
ثمینه در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
جناب پیروی.
اگر شما مقداری و فقط مقداری مطالعه درباره حافظ و سبک شناسیش داشتید متوجه میشدید که حافظ در میان اهل علم و ادب به فیلسوف مشهوره و دارای سبک ویژه و هنرنمایی های قویه.همچنین اگر مطالعاتی در مورد تاریخ ادبیات عصر حافظ داشتید به راحتی متوجه میشدید حافظ مقلد نیست و تنها از راه و روش استادش،خواجو، کمک گرفته برای شعر گفتن.
راه فردی مبتکر مانند حافظ کاملا از راه افراد مقلدی مثل معزی جداست. امیدوارم میزان مطالعاتتون رو افزایش بدید.
محسن شفیعی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۶:
در بیت پنجم اگر به دامن همت غبار نشیند
صورت صحیح ننشیند است
مطابق چاپ محمد قهرمان
مرتضی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
بیت پنجم رو همونطور که بزرگاه گفتند، سماع حالت عرفانی مد نظر بوده، لیکن برای مصرع دوم میتوان اینگونه گفت که درست است که با پای خودم به این دنیا می آیم لینکن روی دوش دیگران آن را ترک میکنم....
روفیا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
علو جان یکی خان
بی خیال!
من ادعایی درباره اطلاعات ادبیاتی ام هرگز نداشته و ندارم و هر طور شده به سفارش دوستان که به امید خدا تنها از سر دلسوزیست گوش می سپارم و تا بدانجا که ظرفیت های زندگی ام اجازه میدهند دانش خود را افزون میکنم،
من خوشحالم که عده ای تا این حد دلواپس سطح دانش من هستند،
و موجبات ارتقای فرهنگ و دانش من می شوند.
کمال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:
ج.آ: 6910
بهمن اسفندیار در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:
من نیز با مسعود موافقت رای دارم، از کل ابیات اینگونه برمی آید که شریعت راهگشا نیست و نبوده و بیت یازدهم وصله ایست ناجور وناشیانه که یحتمل زمانی دیگر افزوده شده است. سپاس
عارف در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد:
بیت آخر ممکن است مقصود از محال ، محل ها یا مکان ها باشد، در مقابل لامکان که همان خود واقعی و روحانی است.
عارف در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۷:
شعر فوق العاده ایست، مخصوصا بیت نهم، پر از معناست.
منوچهر در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶: