علی باقری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:
2-زبان ِ مرغان خواهی، طنین ِ چرخ شنو ؛
در ِ سلیمان جویی ، به صدر ِ خواجه شتاب .»
باز گردانی بیت : [همتم که همچون هاتفی مرا مورد خطاب قرار می دهد به من می گوید ] اگر می خواهی زبان مرغان را بفهمی گوش به آهنگ و صدا های فلک بسپار [زیرا فقط هدهد نیست که از سرزمین های دور و از عجایب روزگار خبر می دهد اگر گوش شنوا باشد و گوش هوش و فرد سخن نیوش پیدا کنیم ، چرخ هم راز و نیاز ها دارد و روزگار هم با ما سخن ها خواهد گفت] و اگر بارگاه و مسند حکومت حضرت سلیمان را می جویی به آستانه مسند وزارت خواجه[ رضی الدین ابونصرکه در شکوه و عظمت همچون در بار حضرت سلیمان است] بشتاب [ زیرا تنها بارگاه سلیمان نیست که شکوه و عظمت دارد ]
*زبان مرغان : ترکیب اضافی ، منطق الطیر : در قصص پیمبران آمده که سلیمان زبان مرغان می دانسته و در قرآن آمده است علمنا منطق الطیر ...(قرآن نمل/آیه 16 )(دهخدا)خاقانی شعر خود را منطق الطیر و منطق الطیور نامیده و به این مناسبت نیز به سلیمان اشاره کرده (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی)
*نکته : خاقانی یک قصیده به نام منطق الطیر دارد
*صدر : دست ، مسند وزارت ، بالای مجلس ، طرف بالا ، اعلای مقدم هر چیز و اول آن ، وزیر و رئیس ،سینه ،(لغت نامه دهخدا)
*خواجه : خواجه بزرگ , صدر اعظم , نخست وزیر ، سید ، آقا ، معظم ، دولتمند ، صاحب مکنت ، لقب گونه ای است که محض تکریم به ابتدای نام اشخاص اضافه می شده است درست مثل کلمه آقا که برای تکریم به اول نام اشخاص اضافه می شود یا کلمه ی خان که به ابتدای نام اشخاص اضافه می شد (لغت نامه ی دهخدا)
زیبایی های ادبی
در این بیت اجزای متناسب: زبان مرغان و سلیمان به داستانی و افسانه ای اشاره می کنند که حضرت سلیمان بنا به آن داستان یا افسانه زبان مرغان را می فهمیده است .
*آرایه ی مبالغه (تبلیغ ) : در بیت بالا آرایه ی مبالغه دیده می شود زیرا وزیر با سلیمان برابری می کند که امکان آن چه از نظر عقلی و عادی وجود دارد .
علی باقری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:
1 -مرا ز هاتف ِ همت رسد به گوش خِطاب :
« کزین رواق ، طنینی که می رود ، دریاب .
باز گردانی بیت : از طرف همتم که مثل هاتفی مرا فرا می خواند خطابی به گوشم می رسد و آن این است :« از جانب آسمان و افلاک آهنگ و آوازی پیوسته ساری و جاریست (جهد کن ) این نوا و آهنگ و طنین را بشنوی و درک نمایی .
• لغات : هاتف ، همت ، خطاب ، رواق ، طنین، رفتن ، دریافتن
• ترکیبات وعبارات: بگوش رسیدن ، هاتفِ همت ،
*به گوش آمدن یا رسیدن : شنیده شدن ، مسموع افتادن
*هاتف :(اسم فاعل)آواز دهنده ، آواز دهنده ای که خود او را نبینی می گویند ،فرشته ای است که از عالم غیب آواز دهد .
(درزبان عربی تلفن را به خاطراینکه فقط صدای طرف مقابل ازآن شنیده می شود وخودش دیده نمی شود هاتف می گویند .)
*همت : اراده، خواست ، بلندی نظر ، بلند طبعی(دهخدا).شجاعت و دلیری (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی ص1637)واژه ی همت 207 بار در دیوان خاقانی بسامد دارد .
*معنی اصطلاحی همت : (اصطلاح تصوف ) عبارت است از توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق ، برای حصول کمال در خود یا دیگری ، به نحوی که به غیر مقصود حقیقی ملتفت نشود (فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف جعفر سجادی )،نفوذ نا پیدای شیخ در مریدان . (دهخدا)
*هاتفِ همت : بانگ دهنده و آواز دهنده ی همت و کوشش و توجه معنوی و قلبی (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی)،اضافه تشبیهی ، همتی که از نظر فرا خواندن و دعوت کردن مثل هاتف است . به عبارتی دیگر «همت از نظر فراخواندن و دعوت کردن مثل هاتف است ».تشبیهی که وجه شبه و ادات تشبیه در آن حذف شده و فقط طرفین تشبیه باقی مانده .به عبارتی تشبیه اضافی: تشبیهی است که در آن یکی از طرفین اصلی تشبیه بر دیگری اضافه شده به عبارتی دیگر مضاف را به مضاف الیه تشبیه کرده اند مانند لب ِ لعل (لبی که از نظر سرخی مثل لعل است) و یا بر عکس مضاف الیه را بر مضاف تشبیه کرده باشند مثل لعل ِ لب ( لعلی که از نظر سرخی مثل لب است )(دستور زبان دکتر حسن انوری دکتر حسن احمد گیوی (ص128 ))
این نوع تشبیه را تشبیه بلیغ فشرده نیز می گویند . تشبیه بلیغ :تشبیهی است که در ساخت آن ادات تشبیه و وجه شبه شرکت نداشته باشند . در تشبیه بلیغ ادّعای عینیت دو سوی تشبیه و وا نهادن غیریت آن ها و هم ارز پنداشتن مشبه و مشبهٌ به از لحاظ وجه شبه بر مشبه رجحانی ندارد . در تشبیه بلیغ ، با حذف ادات ، ادعای عینیت به اوج می رسد و از آنجا که سخنور ، برای اثبات این عینیت راه مبالغه می پیماید ، این گونه تشبیه را «بلیغ » نامیده اند .و آن دو نوع است1- تشبیه بلیغ گسترده :در آن ترتیب منطقی دو سوی تشبیه در جمله به هم نمی خورد. مثل :زبان کلید درِ گنج ِصاحب هنر است ( زبان از نظر گشودن مشکلات مثل کلید درگنج صاحب هنر است 2- تشبیه بلیغ فشرده : تشبیه بلیغی است که گوینده با تصرف و اضافه کردن مشبهٌ به , به مشبه آن را در ساختار ترکیب اضافی عرضه می کند .مثل : بهارِ جوانی فرو ریزد از هم ( جوانی که از نظر شادابی مثل بهار است از هم فرو می ریزد )( نقش خیال دکتر عقدایی(صص 81و 82)
*خِطاب : (عربی) مصدر دیگر از مخاطبه سخن رویا رو، کلامی که مابین سامع و متکلم باشد ، عتاب سرزنش ،حکم الهی (دهخدا)
*رواق: سقف ، خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان، رواق چرخ : کنایه از سقف فلک ، سقف آسمان ، ایوانی که در مرتبه ی دوم عمارت ساخته باشند (لغت نامه ی دهخدا)
*نُه رواق : نه آسمان ، نه فلک رواق در اینجا کنایه از آسمان و فلک می باشد .
*طنین : بانگ ، آهنگ ، وزوز،طنینی که می رود :صدایی که به گوش می رسد (تاج المصادر ): آوازی که شنیده می شود. ،آهنگی که پیوسته سیلان دارد . (دهخدا)
*طنین چرخ : صدای لطیف و نرم چرخ و فلک . همیشه از غایت سرعت حرکت از فلک آواز لطیف و نرم می خیزد و آن را واصلان و کاملان حق بشنوند (جهت آگاهی بیشتر به یادنامه ی مولوی ، مرحوم علی اکبر دانا سرشت مراجعه شود) به گفته ی دکتر سجادی وی در آنجا عقاید هندوان را راجع به آواز افلاک از ماللهند بیرونی نقل کرده است . (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی ص 663)
*رفتن : روانه شدن ، روان گشتن ، رسیدن ، صادر شدن (دهخدا)
*دریافتن : مطلع شدن ، درک کردن ، متوجه شدن (دهخدا)
زیبایی های ادبی
*آرایه ی تلمیح : تلمیح در لغت به معنای نگاه کردن به چیزی و اشاره کردن به سوی چیزی است و در اصطلاح فن بدیع ، اشاره کردن به داستانی اساطیری ، قصه ، مثل ، آیه ، حدیث ، شعر، دانش ها ، باور های عامه است و نیز هر آنچه در فرهنگ قومی به عنوان یک مجموعه و کل شناخته شده باشد . و انواع مختلف دارد 1- تلمیح به آیات قرآنی 2- تلمیح به احادیث 3- تلمیح به باور های دینی 4- تلمیح به اساطیر (بدیع در شعر فارسی دکتر عقدایی صفحه ی 78)
در این بیت و بیت بعد طنین چرخ تلمیحی دارد به عقاید هندوان راجع به آواز افلاک که در ماللهند بیرونی نقل شده است.
علی باقری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:
ارتباط های پنهانی شاعر با حکام و فرمانروایان اطراف و اکناف شروان ، تمایل وی به وارستگی و درویشی که پیوسته انگیزه ی دوری و کناره گیری از دربار و درباریان را به ذهن وی القا می نمود ، دست یازیدن به سفرهای بی دستور شروانشاه ، قریحه ی عالی توأم با خود بینی وخویشتن ستایی های وی که زمینه ی دشمن تراشی ها را نسبت به وی هموار می کرد و کاسه ی تحمل رقیبان را لبریز تر می نمود . همگی دست در دست هم داده و بدبینی خاقان را نسبت به وی برانگیخته اند . چنانچه عواقب آن به زندان یک ساله ی شاعر خودستای درودگر زاده ی شروان منجر گردیده است . لذا شاعر برای فرو نشاندن فتنه ای که بر پا خواسته است دست به دامن وزیر شروانشاه نظام الملک شده و با قسم های پی در پی خواسته است خویشتن را از شعله ی های خانمانسوز حسادت رقیبان و حاسدان و خشم نابهنگام خاقان اکبر خلاصی بخشد . البته اندیشه ی سرودن این سوگند نامه قبلاً از ذهن وی خطور می کرده است، چنان که در یکی از ابیات سوگندنامه اشاره می نماید :
زمن حکیمی سوگندْ نامه ای در خواست ،
به نام ِ شاه ِ جهان، قبلهٔ اولوالْاَلباب.
بنابراین روزی شاعر و فرزانه ای از خاقانی درخواست نموده که به افتخار و سربلندی شاه جهان سوگند نامه ی بنویسد . گویی از آن موقع درودگر زاده ی شروان در پی فرصتی بوده است ، سوگند نامه ای بسراید که از شنیدن آن همان طور که کلاغ با شنیدن آواز زیبای پرندگان در حیرت و تعجب می ماند تمام شاعران و متکلمان جهان را در حیرت و تعجب فرو گذارد . تا اینکه روزی در مجلس و محضر شاه خبر چینان [به تهمت و دروغ]این گونه خبر چینی می کنند که: « فلانی (خاقانی )از اطاعت و فرمانبرداری پادشاه مقتدر و پادشاه اعظم (شروانشاه ) سرپیچی نموده و سر از چنبر اطاعت او خارج کرده است. او که قبلاً نسبت به پادشاه خالص و صادق بود دیگر تغییر رفتار داده و دیگرگون شده و آن رونق و ارزش خود را از دست داده است.. »گویی حاسدان و خبرچینان با گفتن چنین تهمت هایی فرصت سرودن چنین سوگند نامه ای را به وی ارزانی می دارند . بنابراین خاقانی دست به دامن وزیر شروانشاه، رضی الدین ابونصر نظام الملک می شود و ابتدا سوگند نامه ی خود را با مدح وی که حشمت و شجاعت وزیر را با حشمت سلیمان و شجاعت علی (ع) برابر می نهد و فلک را به خدمت وی می گمارد و حتی آوازهٔ مدح وی را به افلاک و رواق چرخ می رساند و دو دست بخشنده و قلم نافذ او را قبله ی اهل دین و دنیا می سازد آغاز می نماید .
قسمت اول قسم های سوگند نامه از بیت 17 با قسم های معتبر به مقدسات چنین آغاز می گردد: سوگند به عزت و ارجمندی خداوندی که بهترین گواهی دهنده و شاهد و ناظر اعمال ماست و قسم می خورم به حرمت و حقانیت حق و رسول اکرم(ص) ....در حقیقت شاعر با بیان این قسم ها به وزیر شروانشاه التماس می کند تا او را دریابد و از ورطه ی خشم پادشاه خلاصی بخشد. این قسم ها تا بیت 47 ادامه می یابد در ادامه ی بیت 47 می گوید: و اگر [خدای ناکرده ] از اطاعت یا فرمان پادشاه سرپیچی نموده و منحرف شده باشم جانم همانند سکه در زیر ضربه های شدید عذاب سرنگون باد و این همان جواب قسم های این بند از سوگند نامه می باشد .از بیت 54 بخش دیگری از قسم های سوگند نامه آغاز می گردد که شاعر در آن بیشتر به امور این جهانی و طبیعی قسم یاد می کند . این قسم ها تا بیت 68 ادامه می یابد شاعر در ادامه می گوید : «که امسال از جانب فلک بر من چنان ظلم هایی رسیده است که اگر فلک هم در مورد آن ظلم ها مورد باز خواست قرار گیرد ، از بابت باز پرسی آن خجل و شرمنده خواهد شد.» در ادامه از حاسدان خود گله و شکایت کرده و می گوید : «من آدم هایی پست فطرتی همانند این کرکسان مردار خوار ندیده ام که این چنین دشمن بزرگان و بلند طبعان باشند و از گوشت سیمرغ برای عقاب ،خوراک و طعام سازند .» وی زندان پادشاه را بر همنشینی چنان فردی ترجیح می دهد که گفته بود :" فلانی (خاقانی ) می خواهد از اطاعت پادشاه سر پیچی کرده و بگریزد تا پادشاه وی رابه این جرم مورد باز خواست قرار دهد ." خاقانی در ادامه ی ابیات می گوید: من کجا می توانم بگریزم هر کجا که بروم نفوذ پادشاه بزرگ را می بینم. بنابراین گریزگاهی ندارم .
از بیت 78 قسمت سوم قسم های سوگند نامه آغاز می گردد .وی در این بخش از سوگند نامه، به علت فشار های روانی که به دلیل تهمت های ناروا بر وی وارد می آید، یادی از گذشته های خود می کند تا شاید بدین طریق آرامش و تسکینی در وی بوجود آید و درد های وی را التیام بخشد . از دوران طفولیت دوران دبستان و دوران بازی های کودکانه، یادی از شغل بی دغدغه ی اجداد خود می کند. بالاخره به علت خشم، عنان اختیارش از دست می رود وسوگند های وی از مستراح گرفته و حتی نجس ترین چیزها مثل خون حیضِ هند را در برمی گیرد.این گونه قسم ها تا بیت 114 ادامه می یابد نا گاه در بیت 115 شاعر به خود می آید و خودش را مورد خطاب قرار داده و می گوید : این شیوه ی بیهوده گویی (سوگند های باطل) را ترک کن [دیگر نیازی به این گونه سوگندها نیست ] سوگند به جان پادشاه جهان (شروان شاه ) که من به هیچ وجه و به هیچ عنوان اهل گریز از درگاه پادشاه نیستم . در ادامه ضمن تجلیل و ستودن قصیده ی خود با شریطه ای بقای طول عمر شاه را خواسته و در بیت 122 می گوید : من برای بقای عمر شاه جهان و عزت و سربلندی او دعا کرده و طلب خیر می نمایم و اکنون همه ی امید من به خداوند است که شاه جهان نیز از تقصیرات من بگذرد . آیه ی إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَئَابِ را می خوانم . و با خواندن این آیه در حقیقت همه را به سوی او دعوت می کنم و خودم نیز به سوی او بازگشت نموده و اگرخطایی مرتکب شده ام در پیشگاه خداوند از کرده ی خود توبه می نمایم . بدین گونه این سوگند نامه ی بلند بالای وی و به قول دکتر کزازی شوخ و شنگ وی پایان می یابد .
علی باقری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:
مطالبی در خصوص سوگند نامه
معنی لغوی و اصطلاحی سوگند نامه
سوگند نامه در لغت: به معنی قسم نامه ، ورقه ای است که می نویسند و مضمون آن در ایران باستان در محاکمه های مبهم و پیچیده دو طرف دعوی را مورد آزمایش بنام ور قرار می دادند و هر کس در آزمایش موفق می شد، او را محق می دانستند . از جمله این آزمایش ها چنان که قبلاً اشاره شد دادن آب آمیخته به گوگرد بود .
سوگند نامه در اصطلاح ادبی : سوگند نامه فصل مستقلی در ادبیات فارسی است بدین معنی که شاعر به اشیایی که مقدس و دارای اهمیت و ارزش است، سوگند یاد می کند. تا در دل شنونده اثر مطلوب بگذارد و در پایان از این سوگند نامه نتیجه گیری کرده او را به اهمیت مقصود آگاه سازد.
به عبارتی دیگر سوگند نامه یا قسم نامه ، شعر یا نثری است که در آن شاعر یا نویسنده انواع سوگند را یاد کند و بیشتر غرضش از آوردن سوگند های گوناگون اثبات بی گناهی خویش از نسبت هایی باشد که مخالفان و بد اندیشان بدو داده اند . روی هم رفته سوگند را اقرار و اعترافی تعریف می کنند که شخص از روی شرف و ناموس خود می کند و یا خدا ، یا بزرگی را شاهد می گیرد (انوشه ، 1376 : ذیل سوگند نامه )
بیشتر سوگند نامه های منظوم در قالب قصیده است ، ولی سوگند نامه هایی در قالب غزل ، مثنوی ، و قطعه نیز سروده شده است . سرایندگانی که سوگند نامه دارند یا برخی اشعارشان آراسته به سوگند است فراوانند که می توان در میان آنها به نظامی ، فردوسی ، انوری ، خاقانی، شیخ بهایی ، رضی الدین آرتیمانی و ...اشاره نمود .
گمنام در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
جناب شمس،
داستان سه علت مشروحه زیر کمی گنگ است ، به سه دلیل زیر :
اول نسخه چاپ سنگی نیکلسو ن که همواره به آن استناد می فرمایید، وحی منزل نیست
دوم میشود برای بخشودن و هم ( بخشیدن ) رفت یا آمد، ( بخشای ریشه بخشودن است )
سوم در باب پسر کوچکشان سلطان ولد، گیرم پدر تو بود فا ضل، چند بیت نمونه ای که سرکار آورده ایدگواهی روشن است بر اینکه وی از فضل پدرحتا دختر بخشی به ارث بنبرده است.!!
حقیر نیز "نطقش زین سپس دیگر بخفت" !!
کسرا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:
اجرای ساز و آواز این شعر توسط هنرمندان گلها و با صدای استاد شجریان در برنامه شماره ی 413 یک شاخه گل
سیدمحمد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
دوستان درود
آیا در مصرع 15 : از قهر دور مانده و انکار خواسته
نباید به این صورت باشد : از قهر دور مانده و انکار خاسته
درین مانا که : نه قهری بوده و نه انکاری ؟
ممنونم نظرتان را بدانم
زنده باشید
حامد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
درود بر شما دوست عزیز
شفیعی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر:
ازمکافات عمل غافل مشو // گندم زگندم روید جوزجو. من عاشق مولانام شاید قرن ها باید بگذردتا شاعری اینچنین به دنیابیایدواقعااشعارش بامعناست مولانا روحت هرکجاهست شاد باد. . نردبان این جهان ماومنیست//عاقبت این نردبان افتادنیست. لاجرم هرکه بالاترنشست //استخوانش سخت تر خواهد شکست
رضا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:
این بیت جا افتاده:
سر خمش کردم که آمد خوان غیب
نک بتان با آب دستان میرسند
هادی ازادی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
برای درک اشعار پر بار عاشقانه و عرفانی حتما نوع کوچکی از عشق زمینی رو تجربه کنید به نتیجه بهتری میرسید ، کوچکترین مثال عشق زمینی خواستنهای دوران نوجوانیست. درود بر عاشقان
گمنام در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
آ سید ممد گرامی،
دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت؟؟
کز دست خوبرویان، بیرون شدن نیارد!
و
من از دست کمانداران ابرو
نمی یارم گذر کردن به هر سو!
سیدمحمد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
هفت و مصطفای گرامی
به نظر نمی رسد به معنای ” نیاورد “ باشد
درین صورت ” به “ اضافه می نماید
آنوقت می شود
که ذکر دوست نیارد هیچ گونه ملال
ولی اگر نیارد را به مانای تاب نیاوردن{نیارستن} بگیریم ، میتوان معنی کرد که تا یاد دوست در میان است تاب و توانی برای پرداختن به ناراحتی ها نمی ماند
زنده باشید
عیسی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
دقیقا. آنچه که شما گفتید رو هرگز نمیشه نقض کرد. احسنت.
حمید سامانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
دوستان نظرهای مختلفی نوشته اند
بزرگترین مشکل املا و نگارش صحیح و دانستن معنای درست کلمات است که قسمت بزرگی از نقدها را در بر میگیرد
همگی میدانیم که متأسفانه فرهنگ امانت شعر و پرهیز از تحریف در کار نیست به عمد و یا به میل و سلیقه خود و در موردی از نادانی اشعار شاعران تغییر پیدا میکنند و با اشتباه دست به دست میگردند با این وصف ابتدا بایستی خوب به معانی مختلف کلمات توجه کرد و معنای مجاز و صحیح را در نظر گرفت در این صورت تفهیم و تفسیر شعر به مراتب دقیقتر و لذت بخشتر میشود
با این همه انتظار میرود که دست اندرکاران تارنمای گنجور در نوشتن اشعار دقت بیشتری به خرج دهند که بازدید کنندگان مشتاق چیزی را به دلیل سهل انگاری دیگران اشتباه یاد نگیرند
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
در این مصراع خیره کشیست صحیح است نه خیره کشی است
همینطور در
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
دردیست صحیح است
دوستی ایراد غلطی گرفته است, در مصراع دوم بیت چهارم صد صحیح است نه سد
در بیت یکی به آخر مانده
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
عشق صحیح است و حرف "ی" اضافه است و احتیاج به مکث بعد از ره است
به این صورت گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
در بیت آخر
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
بوالعلا به معنای فرد احمق و نادان است و احتمالا اشاره به ابوالعلا معری که خانم فرزانه توضیح داده اند و مفهوم مصراع بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی ساده است و آشکار
مفهوم مصراع آخر چنین است که از ابوعلی سینای دانشمند بگویید و صحبت کنید که درس عبرتی برای افراد نادان باشد
درود بر تمامی دوستداران ادبیات فارسی
کمال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:
4624
نسیم رادمنش در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۸ - تفسیر کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً فَأَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ:
زیر این دکان تو مدفون دوکان.
دو کان کدام هاست؟
حامد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
بحری است غیر ساخته از موجهای خویش
ابری است عین قطره به بازار آمده
شکی نیست که همه علوم از یک چشمه منشعب میشه و هر کسی از دیدگاه خودش به حقیقت نگا میکنه یکی به نام فیزیک دیگری ادیبات یا حتی مکتب دینی
از نظر من این فضا سازی زیبا از حقیقت هستی در شعر عطار شبیه بحث فراکتال هست و کما اینکه هیچ دلیلی نداره که مرجع و میزان هر چیز رو علم امروز بشر دانست ای بسا نظر عطار به حقیقت نزیکتر باشه
محمدرضا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
شمس شکرریز تویی,مفخر تبریز تویی
لخلخه امیز تویی خواجه عطار مرا
علی باقری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه: