گنجور

حاشیه‌ها

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:

چقدر این غزل زیبا و پر معنیست! یکی از بهترین شعرهای نوروزی.
این غزل را برای یکی از برنامه های نوروزی رادیو کالج پارک خواندم که میتوانید اینجا گوش کنید:


پیوند به وبگاه بیرونی

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

عه!
ببخشید حاشیه قبلی درج نشد!
نه خنده کرد و نه گریید بل به خنده گریست
به روز آخر هر سال چون دلم نگریست
کسی شناسد حال مرا به آخر سال
که یار او ز سفر آمده‌ست و او سفریست
درین که سال نو آمد نشان زندگی است
درین که سال کهن شد نشان رهسپریست
پس این پیام نشان‌دار خنده‌یی‌ست ز مرگ
پس این کلام ز دیو است و در دهان پریست
ازآن همیشه چو هنگام این پیام رسد
مرا دلیست پر از عیش و رنج و زین دو بریست
چگونه‌ام؟ نتوان گفت، وین کسی داند
که زارزار بخندید و قاه‌قاه گریست
بمرد دلبر و جان من است و من ماندم
ولیک گاهی خالی شدن بعینه پریست
چه بود اگر به مثل او بماند و من رفتم
گذشتن از غم دنیا نه عادت بشریست
دوام هستی مولود آرزوی بقاست
چو اصل این سپری شد اساس آن سپریست
بهانه‌هاست برین زیستن که مسخره است
بنای عمر جهان بر پی بهانه‌گریست
هنوز خانه خراب است و کودکان خردند
هنوز بار به جای است و وقت باربریست
هنوز آن یک ناگفته است و این نشده
هنوز این یک ننوشته است و آن نظریست
طلاق گفتن عمر و فنای فکر بزرگ
بر این یتیم که دنیاست ظلم بی‌پدریست
کسی که این همه بذر هنر نکشته برفت
کشندهٔ هنر از چشم مردم هنریست
بلاست روشن تیره‌ست مهر منکسف است
گهی به پرده نشستن بتر ز پرده‌دریست
بهانه‌هاست به ماندن مرا چو خلق و از آن
یکی که مردن من مردن کلام دریست
بسا سخن که شناسم به لطف چون پریان
کز آن ز فرط لطافت جهان به بی‌خبریست
هنوز مریم اندیشه را به سحر سروش
به دلربایی بکری امید باروریست
طلوع جان من از پشت وزن و قافیه‌ها
طلوع صبح نشابور و بامداد هریست
درین خیال کجم وآن زمان به خویش آیم
که گونه ام ز دو سو غرق بوسهٔ دو پریست2
زنم به شادی گوید بیا که سفرهٔ عید
چنانکه خواسته‌یی پربنفشهٔ طبریست
(مهدی حمیدی شیرازی)

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

خودم این بیت را دوست تر می دارم :
درین که سال نو آمد نشان زندگی است
درین که سال کهن شد نشان رهسپریست

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

سپاسگزارم مهری جان
همینطور است که میفرمایید،
این گلستان با حضور همه گلهایش زیباتر و رنگارنگ تر است،
همه...
این شعر تامل برانگیز را به همه دوستان تقدیم میکنم :
نه خنده کرد و نه گریید بل به خنده گریست
به روز آخر هر سال چون دلم نگریست
کسی شناسد حال مرا به آخر سال
که یار او ز سفر آمده‌ست و او سفریست
درین که سال نو آمد نشان زندگی است
درین که سال کهن شد نشان رهسپریست
پس این پیام نشان‌دار خنده‌یی‌ست ز مرگ
پس این کلام ز دیو است و در دهان پریست
ازآن همیشه چو هنگام این پیام رسد
مرا دلیست پر از عیش و رنج و زین دو بریست
چگونه‌ام؟ نتوان گفت، وین کسی داند
که زارزار بخندید و قاه‌قاه گریست
بمرد دلبر و جان من است و من ماندم
ولیک گاهی خالی شدن بعینه پریست
چه بود اگر به مثل او بماند و من رفتم
گذشتن از غم دنیا نه عادت بشریست
دوام هستی مولود آرزوی بقاست
چو اصل این سپری شد اساس آن سپریست
بهانه‌هاست برین زیستن که مسخره است
بنای عمر جهان بر پی بهانه‌گریست
هنوز خانه خراب است و کودکان خردند
هنوز بار به جای است و وقت باربریست
هنوز آن یک ناگفته است و این نشده
هنوز این یک ننوشته است و آن نظریست
طلاق گفتن عمر و فنای فکر بزرگ
بر این یتیم که دنیاست ظلم بی‌پدریست
کسی که این همه بذر هنر نکشته برفت
کشندهٔ هنر از چشم مردم هنریست
بلاست روشن تیره‌ست مهر منکسف است
گهی به پرده نشستن بتر ز پرده‌دریست
بهانه‌هاست به ماندن مرا چو خلق و از آن
یکی که مردن من مردن کلام دریست
بسا سخن که شناسم به لطف چون پریان
کز آن ز فرط لطافت جهان به بی‌خبریست
هنوز مریم اندیشه را به سحر سروش
به دلربایی بکری امید باروریست
طلوع جان من از پشت وزن و قافیه‌ها
طلوع صبح نشابور و بامداد هریست
درین خیال کجم وآن زمان به خویش آیم
که گونه ام ز دو سو غرق بوسهٔ دو پریست2
زنم به شادی گوید بیا که سفرهٔ عید
چنانکه خواسته‌یی پربنفشهٔ طبریست

حمید رضا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

کمینه کلمه ای پارسی ست و وجود ه در انتهای آن با تای تأنیث عربی اشتباه نشود. از دیرباز، نویسندگان زن و مرد برای خفظ جناح و فروتنی از این کلمه برای وصف خویش استفاده می کردند.

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

انتقاد که سهل است سمانه جان برخی حتی به خود اجازه پرسش هم نمیدهند!

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

تصحیح میکنم موجب انبساط خاطرمان شده بود!

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

درود مهری جان
کجای است این قسمت کمک؟
یادم آمد روزی به کودکی گفتم مطلبی را در گنجور جستجو کند، به گمانم در اپلیکیشن گنجور بود، خوب در خاطرم نمانده، گنجور درباره تمایل به کمک مالی پرسشی کرده بود و کودک نیز پاسخ منفی را کلیک کرد، به یاد دارم کودک با خنده گفت پاسخ گنجور را بشنو :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
یادم می آید روحیه طنز پرداز طراح صفحه آنروز موجبات انبساط خاطرمان شده بود!

مهری در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

دوستان
خواهش می کنم سری به قسمت کمک گنجور بزنید تا از کمکهای دوستان علاقه مند آگاه شوید
در سال 94 دو والا همت و در سال 92 ، جناب امین کیخا کمکهای قابل تقدیری به سایت پر ارزش گنجور کرده اند
شما هم شرکت بفرمایید .
پیشرفتهای سایت ، بهره وری همه ی ماست

مهری در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

علیکم السلام و خوش آمدید ، استاد گوهری گرامی
سمانه جان استاد ، شکسته نفسی می فرمایند
تمام قصیده ی عطار را با دست مبارک تایپ کرده اند و رفرانس ها را هم
من تنها پراکنده ها را گرد آوردم تا زحمات ایشان نمایان تر جلوه کند
جای استاد دکتر امین کیخا ، دکتر ترابی هم خالی ست و آن شاعر جوان طنز پرداز ، تا بار دیگر حاشیه های گنجور ، گهر بار شود
نوروز را به همه ی عزیزان شاد باش می گویم

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

با اجازه ی ادبای گرامی
هیچ تقدسی و مقدسی نیست که ممنوع النقد باشد
تا انتقادی صورت نپذیرد گره ای گشاده نمی شود ،
درود بر منتقدین ، چه له و چه علیه.
بهارتان گلریز باد

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

جناب دکتر ترابی گرامی
درود بر شما
گردو و جوز و گوز و گردکان را با چهار مغز آورده اید؟
چهار مغز چیست ؟ کرمانی ست ؟ یا در پاریز شما هست و ما بی خبریم
تا به حال ما ترکیبی از گردو ، پسته ، بادام و فندق را چهار مغز می گفتیم ، به زائو ، بعد زایمان هم میدادند تا جان بگیرد.
این نوشتم که شاید شما هم از غیبت کبرا ، چون استاد گوهری ، به در آیید
دلمان برایتان تنگ است
نوروزتان پیروز

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:

سعدی در بیت اول رعایت روال غزل را نکرده ، شاید به عمد،
چون قافیه ها همخوانی ندارند

بابک چندم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

خدمت عزیزانی که اینرا نسیمی از نسیمات معدوی می پندارند عرض شود که صد شکر که شیخ آن نسیم دیگر را به میان نیاورد که آنزمان پشم و پیله (ریش) همه مان می ریخت.
گردو بر گنبد را هم دکتر ترابی اشاره ای کردند، که با گوز معلق شدن سر سازگاری دارد...
باری،
فرهنگ معین در باب "گوز بر گنبد افشاندن" آورده :
بکار بیهوده واداشتن
و از شاهنامه (گیو پس از هفت سال جستجوی کیخسرو با خود گوید):
یکی نامجوی و دگر شادروز
مرا بخت بر گنبد افشاند گوز
و در باب یوز،
در یکی دو نگاره عهد صفوی و مغولان هند (نوادگان تیمور) یوزپلنگی هویداست که قلاده ای بر گردن دارد و کنار یوزبان به انتظار شکار نشسته. در آن عهد یوز را دست آموز می کردند...

رضا بین ابادی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

سلام
دوستان در بیت آخر بیگانه نهادیم=بیگانه نهاد هستیم. شاعر در مصرع اول اعتراف به این موضوع داره که در تنها به فکر و خیال بسنده کرده و هیچ اقدام عملی انجام نداده و در مصرع بعد این را ناشی از گدا همتی (کم همتی ) و بیگانه نهاد بودن خودش میدونه

سروش در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

"گوز" احتمالا همان گردو باشد. چرا ک این کلمه دقیقا با همین تلفظ در میان برخی از کوردهای منطقه ی شمال خراسان رواج دارد.

. در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

تشکر برا صوت

میرزا مهدی خان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » در ابوعطا:

کلمه (تو) بعد از (یار من گلزار من تویی) اضافی است.
اولین اجرا برای ضبط این تصنیف بر روی صفحه گراماقون در سال 1307 شمسی توسط خانم “اشرف السلطنه” برای کمپانی کلمبیا، بر روی قالب شماره 21071 صورت گرفته است که با شماره 15014 منتشر می شود. چند روز بعد نیز ضبط مجددی از این تصنیف برای همان کمپانی توسط “جمال صفوی” صورت می گیرد که باشماره قالب 21097 و بر صفحهء شماره 15076 منتشر می شود

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:

ج.آ: 7969

شاهین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:

دوستان خوندن شعر بسیار مهمه. اگر بد بخونین از همون ابتدا دیگه به خوندن ادامه نمیدین. درضمن برای ایراد گرفتن از اشعار شاعر بزرگی مثل ایشون باید به درجه بالایی از معلومات و معنویات رسیده باشید پس لطفا از ابیات ایراد نگیرید. با تشکر

۱
۳۸۵۸
۳۸۵۹
۳۸۶۰
۳۸۶۱
۳۸۶۲
۵۴۷۱