گنجور

حاشیه‌ها

علی در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:

دگر چه کس به بی وفایی او آید چون/
که بخت مرگ مرا وقت زندگانی بست

 

دانیال در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:

شعری واقعا زیباست مخصوصا بیتی که میگه :
هر که بیند که تو از باغ برون می‌آئی
گوید این حور چرا خیمه برون زد ز بهشت

 

محسن در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:

بیتهایی از این غزل زیبا را استاد تاج اصفهانی در گوشه اصفهان با همراهی تار استاد جلیل شهناز به زیبایی اجرا کرده که شنیدنش خالی از لطف نیست.

 

فرداد پوران در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

جناب وفایی عزیز ، این آلبومِ بسیار بسیار زیبا به آهنگسازی استاد اردشیر کامکار است

 

رضا در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

وقتی هنرمندی سعدی را با آواز شجریان بشنوید به عمق احساس این شعر بیشتر پی می برید

 

ناآشنا در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

گویا جناب دکتر فرید داور همان ناشناس هستند چون نوشتارشان همانند است
که بنده به طرز نوشتنشان معترضم
نا آشنا

 

ناآشنا در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

ناشناس جان
درود به شما
از نوشته ی شما کلافه شدم و هیچ دستگیرم نشد
دیگران نوشتند و استفاده کردم ، شما نوشتی و جز سردر گمی حاصل نشد ، نوشتار شما مغلوط و درهم است
اگر میخواهی که استفاده کنیم خواهش میکنم ساده تر و آسان تر بنویس وگرنه دیگر ترا نخواهم خواند
از بی سوادی خودم شرمنده ی شما هستم
نا آشنا

 

میلاد زائرمیری در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

حضرت حافظ به صورت ضمنی با آگاهی از اینکه دوستان فکر میکنند باید واژه “ساعد” به جای “دامن” برای خوش آهنگ تر شدن بیت و اشاره به ذکر “سبحان الله” قرار گیرد و خود ایشان نیز تصدیق میکنند! معذوریت خود را اعلام کرده اند. و رشته تسبیح گفتن حتی در واج آرایی هم گسسته شده است!

 

میلاد در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

حضرت حافظ به صورت ضمنی با آگاهی از اینکه دوستان فکر میکنند باید واژه "ساعد" به جای "دامن" برای خوش آهنگ تر شدن بیت و اشاره به ذکر "سبحان الله" قرار گیرد و خود ایشان نیز تصدیق میکنند! معذوریت خود را اعلام کرده اند. و رشته تسبیح گفتن حتی در واج آرایی هم گسسته شده است!

 

نفیس در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

بیت آخر مصرع آخر مصمون صحیح است یا مضمون؟؟؟؟؟

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

تفسیر غزل 152--317 حافظ از جنس اتش -به افتخار استاد کامل=کامل بودن در رشته ای از علم+بکار بردن ان علم در راه مردم و بشریت=استاد شجریان-بمانسبت بزرگداشت حافظ و بیتی از غزل 152 که خواندند ولی بدون تفسیر غزل 317 -152 کامل نمی شود لذا اول 317 را تفسیر می کنم -اگر همه ایرانیان را مثل شجریان حافظ بدنبال خود می کشید حالا ایران در راس علمی ترین ملل جهان بود به امید ان روز:
فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
در واقع اول غزل 317 اتفاق افتاده و بعد 152
برای درک این دو غزل ودیگر افکار حافظ باز باید بر گردم به اینکه وحدت وجود =انالحق=من راستی =خدا و اهورا را در انسان ببین-تا بله 7 عشق که انسان مینوی =خدایی بوده وبا او در بهشت=best-و در بله 8 اهورا از انسان بین این همه فرشته بیمان می گیرد که به کیتی برود و ماده شود و گیتی را تا بله 7 دوباره بسازد و به =اهورا =بله 7 عشق برگردد=ارامگاه کوروش روی 7 طبقه سنگ است-راستی فکر کردید ایا هخامنشیان نمی توانستند برای کوروش کاخ ارامگاهی بسازند و چرا ساده ساختند؟؟؟
در دوره تیموری خرافاتی فاش و بدون ترس و شاد از اتهام تکفیر و مرگ خود را فقط بنده علم کل و نور کل می داندو به زر اندوزی و حواله به ان دنیا که بدبختی این دنیا را تحمل کن تا در ان دنیا همه چیز بهت بدهند بشت با می زند
طایر=برنده =انسان مینوی-در بله 7 =غیر ماده -قدسم نه قدسی بودم -یعنی با اینکه مادی شدم و به کیتا امدم بدستور اهورا ولی هنوز هم قدسی ام چون اهورا فروهر را در هر انسانی به ودیعه نها ده-یعنی انسان مادی جزع اهورایی نورانی دارد وبا دین =دعنا راست به او بر می گردد و خدا می شود حال در این دامگه =گیتی افتاده تا 7 شهر عشق را با حادثه طی کند و به او بر گردد-برای همین هر چیزی در حرکت به جلو هست -مرگ نیست -جسد به اب 75 در صد و 25 در صد اتمها ی فعال تبدیل می شود و دوباره بهتر زاده می شود ودر طبیعت می چرخد
من=انسان ملک=فرشته بود در بهشت=نور و فقط نور و دربله 7 بودم -ادم انسان را به خراب اباد اورد=خور اباد=خورشید اباد =اتشکده کل اورد یعنی جهان نیست مگر اب و نور=بس بهشت هم اینجاست ولی در هم و اشفته و انسان باید دوباره یابی کند -مگر این همه کشفیات علمی چیزی جدید ایجاد میکند؟؟نه فقط درکش می کند-
سایه طوبی =درخت بهشتی و زنان زیبای بهشتی و حوض کوثر =منشاع تمام جویهای بهشتی را حافظ=انسان باید برای رسیدن به کوی او =ه=اهورا =نور کل از ذهن خود خارج کند=یا هو =یا اتش =صدای شعله اتش هو صدا می دهد
الف قامت=گفتار-بندار -کردار راست =حق=اهورا=راستی-انسان 5 قسمتی =تن-روح-جان-دین-فروهر=لوح دل-در روز ازل افرینش -فرستادن به گیتی استاد=اهورا=نور کل چیزی جز فروهر در بطن انسان ننها ده قسمت الودگی نابذیر انسان و جوینده او تا اهورا
کوکب=ستاره زایش انسان را که از مادر گیتی به بله 8 مادی امد منجمی نفهمید که انسان از طالع=برج زاده شده طلوع کننده از شرق=ظهور نور امده و به نور بر می گردد

حال امدم و حلقه بگوش در میخانه=علو و نور خانه= اتشکده =عشق شدم-تا برگشت به او=اهورا =طی هفت شهر عشق و کشف تمام مجهولات باید تحمل هر مصیبتی را هر لحظه بکنم
=
از مردمک چشمم بجای اشک خون جگرم می اید -این همه مبارزه بشر در طول تاریخ ولی سزاست=لازم است=خودش گفت فاش می گویم و دلشادم بس بکش تا به او برسی و انسان رها از خرافات شود-چرا که دل به عزیز ترین چیز مردم =جگر گوشه =فرزند انسان داده ای----
ای اهورا با زلف مشکی خود که مانع دید نرگس =نور کل توست چهره خونین اشک انسان را باک کن تا ترا ببیند -ورنه ممکن است انسانهای نا اگاه را از نیمه راه این سختی های رسیدن به علم کل بشیمان کند و افریده ها ت بر گردند وراه خرافه را بجای علم برای رسیدن به تو بر گزینند و روزی هزار بار صلوات بفرستند -وراه ازمایشگاهها را فراموش کنند
انسان در بهشت قرار بود از درخت -معرفت--و جاودانگی نخورد---یا از معرفت بخورد ولی از جاودانگی نخورد---ولی با اشاره شیطان=از جنس اتش حوا از درخت معرفت خورد و به ادم هم خوراند لذا معرفت یافت ولی جاودانگی نیافت واز بهشت بیرون شد و به دیر خور اب اباد امد--

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۴:

تشنه‌ی سوخته در چشمه‌ی روشن چو رسید تو مپندار که از پیل دمان اندیشد
ملحد گرسنه در خانه‌ی خالی برخوان عقل باور نکند کز رمضان اندیشد

 

لاله در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران:

از او گذشتم ،با وجود اینکه با ذره ذره وجودم دوستش داشته و خواهم داشت ، افسوس که او هرگز حکمتش را نمیداند ...
و در واپسین وداع برایم این شعر را نجوا کرد و دیگر هیچ و هیچ...
اما آیا در محبتی که در جان رسوخ کرده فراموشی را راهیست!!!؟؟

 

امین در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور:

«پیش و پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا»
اگر به دنبال معنی واژه ی «شعرا» در فرهنگ دهخدا بگردید، صحت این گفته را می یابید.
با تشکر.

 

امین در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور:

با سلام.
در بیت نهم:
«پیش و پسی بست صفت کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا»
در مصراع اول کلمه «صفت» غلط و کلمه «صف» درست است. چه بسا که محققی یزرگ همچون علی اکبر دهخدا در فرهنگ دهخدا بدین شکل نوشته است.

 

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۶:

پدر که جان عزیزش به لب رسید چه گفت؟
یکی نصیحت من گوش دار جان عزیز
به دوست گرچه عزیزست راز دل مگشای
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز
گوش دار و هوش دار

 

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:

هر که مشهور شد به بی‌ادبی
دگر از وی امید خیر مدار
آب کز سر گذشت در جیحون
چه بدستی، چه نیزه‌ای، چه هزار
مردمان گویند آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

 

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:

دیار عرب را به غلط مردمان دیدار عرب خوانند و گویند

 

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:

ترک کردیم خدمت و خلعت
نه دیار عرب نه شیر شتر

 

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵:

سنگ بی‌قیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

 

۱
۳۸۵۶
۳۸۵۷
۳۸۵۸
۳۸۵۹
۳۸۶۰
۵۰۹۷
sunny dark_mode