رضا اهور در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷:
یاهو...
به نظر میرسد که
این غزل را مولانا در دوری از شمس تبریزی سروده است.
رضا اهور در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵:
چون روح برآمد به سر منبر تذکیر
خود را سپس پرده گفتار مدارید
این درویش کمترین .گمان میکند که این بیت مخصوص خود مولانای جان میباشد. وی خویش را پس از سکوت ها و گوش کردن های طولانی دیگر اکنون لایق سخن گفتن میداند.
درود بر روان پاک والهی مولانا...
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:
درود
ظریفی می گفت نامحرم کسی است که جنس را حرام می کند.
حال در رویارویی با هر نعمتی، هر رازی، هر فرصتی نیک می توانیم از روی میزان ضایع کردن آن درصد محرم بودن خود را ارزیابی کنیم!
سیدهاشم حسینی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:
اینجانب با نظرخانم سوفیا موافقم "فعل" آید بنظرصحیح تراست.
مهناز ، س در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی:
آقا مرتضی
جواب شما را با داستانی میدهم.
برگرفته از روزنامه اطلاعات - * محمدرضا سهرابینژاد
امثال و حکم فارسی
اگر دانی که نان دادن صواب است
خودت میخور که «بغدادت خراب» است!
شاهد مثال ما در بیت فوقالذکر، عبارت «بغدادِ خراب» است یا بغدادش خراب است. کلمة بغداد را یک کلمه فارسی دانستهاند به معنی باغ داد و عدل یا «بغ داد» یعنی خدا داد. امروزه بغداد پایتخت کشور عـراق است با جمعیتی حـــدود 6 میلیون که در کنار دجله و فرات قرار دارد.
بغداد تا قبل از ظهور اسلام، نام و نشانی نداشت بلکه دهی کوچک، تابع شهر مدائن بود. وقتی منصور عباسی از آنجا عبور میکرد دستور داد تا شهر زیبای مدائن را خراب کنند و با مصالح آن شهری بسازند به نام بغداد. شاید وجه تسمیه بغداد معنی خداداد ـ مرکب از بغ و داد ـ همین باشد که با ویران کردن مدائن، مصالح مفت و مجانی برای ساخت آن شهر فراهم شد. یعنی مصالح اولیهاش را «خداداد».
بغداد در زمان حکومت خلفای عباسی، رونق زیادی پیدا کرد و قصرهای باشکوهی در آن بنا شد و البته با پول بیتالمال مسلمانان. در بغداد، مساجد و مدارس بزرگ و عظیمی چون نظامیه بغداد پدید آمد و مدرسه مستنصریهها در آن قد علم کرد. این وضع ادامه داشت تا هلاکوخان مغول با حملهای برقآسا بساط دولت و خلافت پانصدوبیستوپنج ساله عباسیان را برچید و قریب هشت هزار نفر از مردم بغداد را قتل عام و همه آثار علمی و فرهنگی و مذهبی را خراب کرد.
اوضاع چنان شد که قحطی و گرسنگی، چهره کریه خود را به مردم سایه پرور و خوشگذران بغداد نشان داد و یکباره بغداد زیبا و باشکوه و عظیم و مرکز سیاستگذاریها و عیشونوشها و مهد تمدن و فرهنگ، به ویرانهای بدل شد. بعدها مردم به علت شدت فقر و مسکنت و گرسنگی، تا سالهای متمادی، شکمهای سیر را به بغداد آباد و پررونق تشبیه میکردند و شکمهای خالی و گرسنه را به بغداد خراب و ویران. و اگر میخواستند به کنایه و تعریض، کسی را خیلی گرسنه و درمانده معرفی کنند میگفتند: «به دادش برسید که بغدادش خرابه!» یا در حال خرابی است.
این شهر همچنان سالها دست به دست میگشت. زمانی در تصرف ایران و گاهی در اشغال امپراتور عثمانی بود. در عصر صفوی، بر اثر مصالحهای که میان شاه صفی و سلطان مراد صورت گرفت، ایروان به تصرف ایران، و بغداد به اشغال عثمانی درآمد.
شاید این مثل، ساخته و پرداخته ایرانیان خوشذوق باشد که بعد از ویرانی بغداد، در زبان ما جاری و ساری گردید. همچنانکه حدود سی چهل سال پیش، وضع مالی هر کس که خوب بود، میگفتند وضعش کویته! به هرحال در این خصوص، نگارنده این رباعی را گفته است:
طمع ورزی، سرآغاز عذاب است
قناعت کن که قانع را ثواب است
مرو سوی خلیفه بهر امداد
که آن بیچاره «بغدادش خراب» است!
آقا مرتضای گرامی
امید که به کار آید
مانا باشید
مهتا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
شعر فوقالعاده است، روایت داستانی و شوخ طبعی جناب سعدی تحسینبر انگیز و نشاط آوره
گمنام-۱ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
بیا! حنابندان زمین است!
بیا ! ریحانها بر گردون شکفته است
بیا ! کنار من بنشین، حلوای قند
بیا ! دهان عشق میخندد، ماه بلند!، امیر بی گزند!
.........
بیا ! به تو می اندیشم، در خواب ، در بیداری
به تو می اندیشم در باران ، در آفتاب، در مستی ، در هشیاری،
به تو می اندیشم در تنهایی ، در سکوت، در خلوت شبانم دراز
در هیاهوی روز،
بیا!
به تو می اندیشیدم دیروز
به تو خواهم اندیشید، در فردا
به تو می اندیشم امروز.
نجیب در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
این شعر را با صدای احمد ظاهر گوش کنین و مزه در دری را بچشین...
nabavar در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
مهناز خانم
کامنت سرکار در مورد « به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد» عالی بود ، خیلی ظریف ، و چه بیت زیبایی.
{تیر مژگان تو چون زخم زند جان گیرم
هدیه اش عشق ، بنازم به پریشان حالی}
ممکن است باقی غزل را هم درج کنید
به قول شما
مانا باشید
محمد ملکشاهی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
سلام
مصرع دوم زین سر خیال پرست
با تشکر
مرتضی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی:
منظور از خرابی بغداد اشاره به داستانی داره یا نه؟
سجاد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
بنظر من بعد از غزل "برآمد باد صبح و بوی نوروز" به حق از زیبا ترین غزل های استاد سخن ، سعدی است.
سعدی شیرین سخن این همه شور از کجاست/ شاهد ما آیتیست این همه تفسیر او
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی/ باغ طبعت همه مرغان شکر گفتارند،
دفتر فکرت بشوی گفته سعدی بگوی/ دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار
تقدیم به همه کسانی که مفهوم عشق واقعی رو از زبان سعدی طلب میکنند.
گمنام-۱ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱:
به قول دکتر ترابی، زحمت افزا میشوم،
سلمی نام معشوقه ای !!! معروف در عرب جاهلیت بوده است ، زبانزد به زیبایی و دلربایی ، بعدها
در ادب فارسی و هم تازی هر معشوقه ای را سلمی گفته اند.( بی توجه به شمار عاشقان)
می گویند ( و بر گردن آنان که گفته و می گویند) یکی از هواداران سلمی گویا هاشم ابن عبد مناف بوده است، وی نیز بلند قامت ، خوش صورت و مشهور به
دست و دلبازی بوده است.
امیرحافظ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸:
حقیقتا این چند بیت که زبان حال سهراب هست دل آدم رو بدجوری اتیش میزنه(( کنون گر تو در آب ماهی شوی
و گر چون شب اندر سیاهی شوی
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببری ز روی زمین پاک مهر
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاکست بالین من
ازین نامداران گردنکشان
کسی هم برد سوی رستم نشان
که سهراب کشتست و افگنده خوار
ترا خواست کردن همی خواستار)) جدی درک یا تصور اینکه رستم چه حالی پیدا کرده بعد از شنیدن این حرفها غیرممکن
گمنام-۱ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
بابک گرامی،
من دو نکته می بینم؛
نخست مانای شوخی است، که در این بیت به گمان من دلبری و طنازی است. ( ونه گستاخی و بی شرمی)
دو دیگر ضمیر ملکی " شین " است که اینجا به جای "او ، سوم کس" نشسته است.( ضمیر مفعولی)
به شوخیش = به شوخی او را
بر من ببخشایید، و پیوسته شاد و تندرست بوید.
بابک چندم در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:
بابک گرامی،
بد نیست که تمایزی بین خود قایل شویم و یکی از ما شماره ای را پس از نام خود بیاوریم، مثلاً 1 یا 97 و یا...
آیا شما مایلی که اینکار را انجام دهی؟ و یا آنکه بنده گردن نهم؟
بی سواد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:
جناب محمد محمودی کبریا، و آقای بابک،
فرخ صباح آن که تو بروی نظر کنی
فرخنده روز آنکه تو بروی گذر کنی
صبح فرخ و روز فرخنده
همانگونه که جناب محمودی دیده اند به درستی
فیروز روز هم بابک جان بد آهنگ نیست اما چندان کاربرد نداشته و ندارد.
عیسی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۶۶:
کبیر کل رباعی رو حساب کردید؟ در اینصورت، اشتباهه. 6973
بابک در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:
محمدی نه، محمودی! بیسواد!!
اما بعد، به ارتباط بین "فیروز" و "روز" هم لطفاً عنایت کنید.
به نظر من، "فیروز روز" بسیار زیبا و آهنگین است.
nabavar در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸: