م ، س در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
حسین ، 1
بی نیاز ، صفت عارف است
مولوی نیازش را به پاداش آشکارا می گوید
امیدی موهوم به دوباره زادن در هراس پیوسته از مرگ نا گزیر..”
آفرین ، پریشان روزگار
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
حمتد رضا جان
فرق می کند ، بسیار
به گفتار ”پریشان “ ان امید و هراس را بردار ، خوبی هم محو می شود ، آزاده بدون بیم و بی تجارت نمی رنجد و نمی رنجاند،
مولوی چنین دم نزد
سیاوش در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:
با تشکر از جناب جاوید مدرس (رافض) از بابت ضبط نسخه ها. از آنجا که واژه ی دهن یکبار به عنوان قافیه در بیت پنجم آمده است، لذا مصححین و نسخه های متاخر و شاید حتی خود حافظ در ویرایش های بعدی به این نکته پی برده اند و (با فرض اینکه از ابتدا دهن بوده است) واژه ی کفن را جایگزین کرده اند. ناگفته پیداست که با این جایگزینی از زیبایی شعر کاسته نشده است.
حمید رضا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
اگر فردی حتی تلاش کند که کسی را نرنجاند و از کسی نرنجد، می توان این واقعیت را پذیرفت که او فردیست «خوب» در جامعه.
دیگر چه فرقی میکند که چه ابزاری را در این تلاش استفاده می کند؟
حتی اگر آن، امید به پاداش و یا به قولی تجارت با خدا باشد.
پریشان روزگار در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
حسین-1
گفتاوردی است از دوستی:
" آفرینش سرای باقی، حکایت پاداش و پادافره، یاد زندگی رفته است ، امیدی موهوم به دوباره زادن در هراس پیوسته از مرگ نا گزیر.."
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
نادر جان
لطفاً ، آزادگی در عمق را هم راهنما باشید . این بنده همیشه در قید همین نگاه سطحی بوده ام
با احترام
م،س در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
حسین 1
می بینم که تنها تو مرد میدانی
بتاز بر خرافات ، که خوش می تازی
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
کلاه سرتان نرود دوستان ،
زبان آوران بسیارند ،
آرزومند مرد میدانم
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
گر به صورت گدای این کوییم
به صفت بین که ما چه سلطانیم
چونک فردا شهیم در همه مصر
چه غم امروز اگر به زندانیم
تا در این صورتیم از کس ما
هم نرنجیم و هم نرنجانیم
می فرماید:غمی نداریم از بد روزگار ، زیرا روز دیگری به کام ما خواهد بود.
آری ، همه رنجها را می پذیرد به امید پاداشی
تجارت است ، عرفان کدام است ؟
چشمداشت به مزد و پاداش ، یا همان خیال واهی او را وا می دارد تا رنجها را تحمل کند .
کاسبی ، داد و ستد ، انتظار پاداش ،،،،
پریشان روزگار در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
جناب نادر...
ممکن است اندکی داستان رهایی نگاه از قید سطح را بشکافید، روشن فرمایید، راه چاره بنمایید؟؟
هانیه سلیمی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
در مورد مصرع"کدم ز تک صلصل فخار برآمد" با توجه به وزن شعر و اینکه اشاره به آیه 14 از سوره الرحمان است:"خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ" بنابراین "کادم" صحیح می باشد. به این معنی که "انسان را از گلی خشک، از گلی سیاه و بدبو آفریدیم"
«صَلْصَالٍ»: گِل خشکیدهای که با زدن تلنگری به صدا در میآید «فَخَّارِ»: سفال.
معنی صلصال در واژه یاب:
(این فرهنگ توسط آقای علیاکبر رستگار در اختیار واژهیاب قرار گرفته است.)
گِل خشکیده که وقتی زیر پا می رود صدا می کند(اصل معنای صلصال عبارت است از صدایی که از هر چیز خشکی چون میخ و امثال آن به گوش برسد ، و اگر گل خشکیده را هم صلصال گفتهاند که در قرآن هم آمده من صلصال کالفخار و من صلصال من حماء مسنون - از گل خشکیدهای از لایهای متعفن بدین جهت است که وقتی روی آن راه میروند صدا میکند .
هانیه سلیمی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۰:
بنا به تصحیح استاد شفیعی کدکنی در کتاب گزیده ء غزلیات شمس، چاپ قدیم،1365 صفحه 524 غزل 426، مصرع اول به این صورت است: " آورد خبر شکرسِتانی"/ علاوه بر آن ستایی و کاروانی هم قافیه نیستند، بنابراین شکی نیست که شکرستایی- چنانچه در این نسخه ء گنجور آمده- اشتباه است. لطفا اصلاح بفرمایید. با سپاس از زحمات شما
عباس در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت سیمرغ » حکایت سیمرغ:
عع
پس بقیش کوووووو؟
احمد در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲:
سلام با تشکر از سایت خوب و زحماتتون
بیت چهارم یه جا خوندم
تا باز کجا کشته شود انکه تو را کشت؟
که به نظرم وزنش بهتر و روونتره
فریدون در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
اول دیدم که عدهای محسن چاووشی را بزرگترین مرد موسیقی تاریخ ایران خواندهاند، خواستم بگویم که موسیقی ـی که بزرگمردش این آقا باشد همان بهتر نباشد. مگر امثال شجریانها، ناظریها مردهاند! در همان پاپ هم از قدیمالایام افرادی بسیار لایقتر از جناب چاووشی برای این لقب داشتهایم. بنده با این که مشکلی با شخص چاووشی ندارم ولی از رفتار طرفداران این خواننده کمی خسته شدهام. زیر شاهبیتی از حضرت مولانا چطور دلتان میآید اسم امثال این آدم را بیاورید. هزاران چاووشی رفت و آمد و ما هنوز داریم مولانا میخوانیم.
امیدوارم که روزی هنر مدرن ما بتواند زنجیری محکم با ادبیات و هنر تاریخی خودمان تشکیل دهد، دوست دارم که هنرمندان بیشتری مثل جناب نامجو ریسک کنند و موسیقی متداول غربی را بیشتر "ایرانی" تحویلمان دهند. تلفیقهای با کیفیت کماند.
نادر.. در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۵:
گفتم کشتی تو مرا
گفت من از تو بترم ..
آمیتریس در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
شهریاررومی خواننده عزیزمون این آهنگ را برای اولین بار در پاریس بسیار زیبااااااااا اجراکرده.من عاشق این شعرم.بسیار عاشقانه است
نادر.. در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
روفیای عزیز
این گونه معماها بر اساس سطح نگرش ما به هستی بوجود می آیند.. تا زمانی که نگاه ما رها از قید سطح گردد ..
زمانی که شاهد گردیم: همه چیز خداست.. غیر خدا چیزی نیست..
قرار است به این مقام - وحدت - برسیم..
شاید در ابتدا شگفت به نظر آید..
رهایی نیاز دارد..
عرشیان در ۸ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران:
نظر جناب ارغون کاملا صحیح میباشد زیرا در بخش 40 دقیقا به این اسامی اشاره شده .
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷: