گنجور

حاشیه‌ها

ر غلامی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸:

با سلام لطفا یاسمن به یاسمین اصلاح کنید
به دوجهان گل و یاسمین محمد

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۳:

4732

jorda در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

ای وای ک وقتی خوندمش از دنیا جدا شدم . بار چندمه دارم از روش میخونم . ممنون

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

در مصراع : "چون گریزم زانک بی تو زنده نیست"
با توجه به بیت بعدی به نظر می رسد که
چون گریزم، جان که بی تو زنده نیست
صحیح باشد

حقیر در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۵ - ذکر محمدبن واسع رحمة الله علیه:

با درود بر روان اقدس اهل معرفت
به نظرم این حدیث که ما رایت شیا الا....از حضرت مرتضی علی باشد نه این عارف عزیز.

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

این غزل در برنامه شاخه گل 381 توسط محمودی خوانساری خوانده شده

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
گویی به مثل پیرهن رنگرزان است
دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلزار
منوچهری

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

گفت که دریا بخوری گفتم که آری صنما

محمد ضیااحمدی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

این غزل نشان میدهد حافظ در زمان حاکم ظالم و ستم پیشه ای زندگی میکرده که پرده دار (نگهبان) بی دریغ همه را از بین می برده و او امیر مبارزالدین محمد است. این تاریک ترین شعر حافظ است که همه تصور میکنند شعر با نشاطی است . حافظ در این غزل دائم مینالد و شکایت ار اوضاع دارد..

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:

این غزل در برنامه شاخه گل 379 توسط محمودی خوانساری خوانده شده

... در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:

در زبان نمادین صوفیه (و نه فقط مولوی) زن نماد نفس و مرد نماد عقل هست. حتی در عربی هم کلمه «نفس» مونث هست. برای خود نفس هم نمادهای دیگه ای هست، مثل مار نفس یا اژدهای نفس. همونطور که در ادامه بخش عیادت پیامبر از بیمار (54) میگه «اژدها گشتست آن مار سیاه...» و در ادامه میگه با تعالی روح میشه بر این اژدهای نفس مسلط شد. «اژدها و مار اندر دست تو / شد عصا ای جان موسی مست تو»
مولوی با استفاده از این نماد میگه خلاف اون چیزی که نفس میگه عمل کن.
به هر حال در مورد نمادپردازی در ادبیات عرفانی حرف های زیادی زده شده و مقالات و کتابها نوشته شده و نمیشه با این مجال محدود کامل در موردش صحبت کرد.
نتیجه اینکه اینجا هم توجه به این نماد، مطلقا من رو به برداشت شما از متن نمیرسونه. لطفا یه مقدار به بافت متن مثنوی بیشتر دقت کنیم و بعد قضاوت کنیم.

ایران امروز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

در بیت دوم مراد از پسر ، فردی است مانند پسربچه که به بلوغ عقلی و معرفتی نرسیده است (در برابر پیر که در ادبیات عرفانی به کسی که به بلوغ عقلی و معرفتی رسیده است گفته می شود)و حافظ را متهم به بدمذهبی و نظربازی و … می کند و در این بیت حافظ به این فرد کنایه می زند که در مذهب اسلام که کوچکترین تهمت و افترا و سوء برداشت و سوءظن گناه است ، تو چه مذهبی داری که به راحتی این انگها را به من می زنی و خون مرا حلالتر از شیر مادر می دانی.

ایران امروز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

غزل بسیار زیبایی است که همه ما ایرانیان با آن خاطرات بسیاری دارند، در واقع این غزل و به خصوص مصرع اول آن در حکم ورودی بر ادبیات عرفانی عاشقانه فارسی است.
همچنین مصرغ دوم بیت اول غزل یعنی «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» به مفهومی بسیار مهم و ظریف در زمینه سیر و سلوک در آفاق و انفس اشاره دارد که بیان بی بدیل حضرت حافظ چنان است که تاثر آن را از هزار رساله بیش می نماید در جان عاشق ...

ساسان اسدپور در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:

امروز تصادفی یاد این تعبیر «ای جان زتن رفته» افتادم جست و جویی کردم دیدم از امیر خسرو دهلوی است:
ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آیی؟
وی سرو خرامان، به چمن باز کی آیی؟
زیبایی آهنگ در کلام حافظ در مقایسه با غزل امیر خسرو قابل توجه است از جمله دیگر اجیاهایی است که حافظ بر کار متقدمان داشته.
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
حافظ در جایی دیگر نیز از امیر خسرو دهلوی با تعبیر «طوطیان هند» یاد کرده است. در تحقیقی دیدم که امیر خود را طوطی هند می نامیده است.
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود

محمد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

نخیر آقا جان، عاشق عادت داشت سر به دیوار خانه معشوقه بکوبد و حافظ او را از این کار برحذر میدارد تا سرش نشکند.

نادر.. در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۸:

.. در نقش بی‌نقشی ببین هر نقش را صد رنگ و بو
در برگ بی‌برگی نگر هر شاخ را باغ ارم ..

نادر.. در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۴:

.. ای عشق، زیبای منی، هم من توام هم تو منی
هم سِیلی و هم خرمنی، هم شادیی هم درد و غم ..
هر نقش با نقشی دگر چون شیر بودی و شکر
گر واقفندی نقش‌ها که آمدند از یک قلم ..

حمید رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

م،س گرامی،
دوست خوبمان جناب حسین1 فرمودند:
کلاه سرتان نرود، زبان آوران بسیارند، و سپس شما ایشان را تنها مرد میدان خواندید.
من لحن خشم در این گفتگو احساس کرده بودم.
می فرمایید اشتباه گرفته ام،
فرمایشتان را می پذیرم.
با درود

محمدامین در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸:

سلام و درود
درگذشت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی را تسلیت می گویم.
حضرت حافظ این بیت را برایش هدیه نمودند:

نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری

۱
۳۵۶۰
۳۵۶۱
۳۵۶۲
۳۵۶۳
۳۵۶۴
۵۵۴۴