گنجور

حاشیه‌ها

علی تاریویردیلو(رهگذر) در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۱:

چیز خاصی نمیتونم به این بیان شیوا اضافه کنم
فقط مطلبی رو در معنی شعر عرض میکنم که ممکنه برای دوستانی که از داستان مربوط به ان اطلاعی نداشته باشند اون قسمت شعر ,
گنگ به نظر بیاد,
واون هم مربوط به داستانی میشود که دو تا کیمیا گر یا به تعبیر امروزی شیمیدان ,
در موقعیتی قرار میگیرن که هرکدام باید معجون کشنده ای بسازد که ان دیگری انرا بخورد و نتواند پادزهری برای خنثی کردن ان زهر یا معجون تدارک ببیند,
به اندو فرصتی داده میشود تا معجون خود را اماده کنند,,
در فرصت داده شده تلاش یکی از انها مدام در حال کوبیدن در هاونگ مسی به گوش اندیگری میرسد ,,
تا اینکه زمان موعود فرامیرسد و کیمیا گری که در تمام وقت در حال کوبیدن در هاونگ مسی بود معجونش را به خورد اندیگری میدهد و او در جا جان میسپارد ,
درهنگام از اوپرسیده میشود , که مگر چه ساخته بودی که به این زودی اثر کرد و مهلت استفاده از پادزهری را به طرف نداد,,
کیمیا گر مابغی معجون را خودش مینوشد و میگوید این معجون جز اب گوارا چیزی نیست ,,
چیزی که رقیب مرا کشت تصور باطل او بود که از صدای کوبیدن من در هاونگ مسی خالی در ذهن خود پرورانده بود

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:

6645

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:

لحظه های نابی است، زمانی که در چشمانت حیران می شوم ...
ولی گاه در آن حال
شعرِ " بیزاری" می سُرایم !!
...
آن دَم که در چشمانت، تصویر من خودنمایی می کند ..

Azar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۳:

معنی این بیت چیست؟
آن کس که منم پابسته او
می‌گردد او گرد سر من
ممنون

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

این بیت یاد آور آن جمله معروف در فیلم پدرخوانده است :
I'm gonna make him an offer he can not refuse
و آن آفر بدین صورت بود که خانواده مافیایی دو انتخاب به فرد مورد نظر می دادند، یا خواسته شان را اجرا می کرد یا کشته می شد!
چه آفری چه کشکی؟
در حقیقت حق انتخابی وجود نداشت!
تجربه های اینچنینی داشته ام، بارها خود را در تنگناهایی دیدم که هرگز حق انتخابی نداشته ام و هر چه جان کندم تا گزینه های دیگر را پیش گیرم نتوانستم...
فقط نتوانستم...

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

دل رهاندن از این غزل ممکن نیست..
خود حکم سلسله ی زلف بتان است...

مهزیار در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱:

منظور از این سم سمند و آن رو حادثه عاشورا باشد یا نباشد حضرت سیدالشهدا مصداق بارز آینه ایست که جمال جانان را با زیباترین عشق بازی نشان داده است. صل الله علیک یا اباعبدالله

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

از روی تو سر نمی‌توان تافت
وز روی تو در نمی‌توان بست
به نظر در مصرع نخست "رای" بجای "روی" درست تر باشد:
از روی تو سر نمی‌توان تافت
در مصرع دوم میفرماید: به هر روی و سوی که مینگرم تو را در آستانه در میبینم

کیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:

سلام ؛)
میرزای گرامی...
هیچ گونه تفاوتی در خوانش این بیت
چه با "از این" چه با "زین" بوجود نمی آید.
چرا که همزه در این جا حذف میشود و به صورت
" شَر عَ زین " خوانده میشود.
موفق باشید..

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
***
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر را که یادتان هست؟
این روزها میگویند آدم ها در دریافت اطلاعات محیط سه نوع استراتژی دیداری و شنیداری و لمسی دارند!
به بعضی ها صدا بیشتر اثر می کند، برخی به تصویر حساسند و عده ای باید لمس کنند!
حافظ دردانه گویا به صداهای محیط حساس بوده است، آن دلبر پیرهن چاک نیز غزل میخوانده، بعدش هم آواهایی حزین در گوشش نجوا کرده است!
ای کاش می شنید پس از صدها سال هنوز طنین از بر کردن اشعارش در این گنبد دوار ماناست!!

امیر حسین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

برای این شعر استاد افتخاری هم اوازی خونده اند لطفا برای دوستاران قرار دهید

محمدامین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا:

سلام و درود
ازین حکایت شیرین سعدی برای برگردان سوره دخان بهره بردم.

نجمه در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

در میانه یک روز کاری سخت، چقدر لذت بردم از این غزل و نظرات همه دوستان
متشکرم

مبینا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

به نظر من 6 جهت که فرمودند 6 جهت جغرافیایی است که جسم انسان‌ در این محدوده سیر میکند.اما سیر و سلوک عرفانی و طی الارض و مقاربه و مکاشفه با بعد مکان درگیر نیست و به این جهات محدود نیست و از انجایی ک میگوید بارها؛ احتمال سلوک را بیشتر میکند، چون این سیر و سلوک ارامشی به انسان میدهد و در دفعات بعدی چنان اسان میشود که لذتش انسان را به تکرار وا میدارد و در چشم به هم زدنی انسان خود را در مقصود میبیند

امین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی:

لطفا راهنمایی بفرمایید این بیت چگونه تلفظ می شود و چه معنایی دارد؟
قمریک طوقدار گویی سر در زده‌ست
در شبه گون خاتمی، حلقهٔ او بی‌نگین

زهرا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:

در خلال مدتی که ورق سیاست کشورداری شاه شجاع برمی گردد، فاصله میان حافظ و شاه شجاع روز به روز بیشتر می شود و از آن زمان که برای حافظ پرونده سازی شده و شایعه دور شدن او از شیراز قوت می گیرد تا روزی که به تبعید تن در میدهد، او هیچوقت بی کار ننشسته و دائماً در صدد رفع و رجوع و سرودن اشعار و دادن پیام غیر مستقیم یعنی ارسال غزل های ایهام دار برای شاه شجاع و وزیر او است. این غزل یکی از تابلوهایی است که پس از اخذ تصمیم به رفتن به تبعید توسط حافظ سروده شده و درآن ویژگی های روحی حافظ موج می زند :
1- در مطلع غزل در حالی که شاعر مسلّط بر نفس خویش است ابتدا به ساکن و بدون اینکه پرخاش کند از شاه شجاع خداحافظی نموده و سابقه عهد مودّت گذشته را به خاطرش آورده از او می خواهد که حق این سابقه دوستی را ضایع نکند.
2- به دنبال بازگو کردن تصمیم خود به رفتن تبعید، از شاه تعریف می کند. این تعریف تملق نیست بلکه احتیاط است که تا امکان دارد از شدّت مخالفت شاه نسبت به خود و در غیاب خود بکاهد.
3- در بیت سوم مراتب ارادت و یکرنگی خود را بازگو و از شاه می خواهد که در این باره هرطور می خواهد او را آزمایش کند و بیهوده دوستی چون او را از دست ندهد.
4- بیت چهارم یادآوری وعده هایی است که قبلاً شاه شجاع به او داده بوده و بین آن دو درباره امور فیمابین مذاکراتی شده لیکن به ثمر نرسیده است.
5- در بیت پنجم حافظ هنوز امیدوار است که شاه شجاع صراحتاً درباره او و به نفع او پا به میدان بگذارد.
6- بیت ششم نه تنها شاه بیت همه سروده های حافظ است که بار شناسایی روحیه و اراده توانای حافظ را بر گرده و در متن خویش دارد. در چنین غزلی که حافظ با برداشت محتاطانه شروع به سخن گفتن با شاه می کند و می داند که دستش از هر نوع چاره جویی کوتاه است خود را نمی بازد و با اتّکاء به اراده، با شجاعت هرچه تمامتر می گوید من زیر بار مذلّت فلک هم نمی روم چه رسد به تو.
7- مفاد بیت مقطع دارای ایهام ضعیفی است که شاید منظور حافظ مخالفینی باشد که گرداگرد شاه را گرفته و مانع دیدار او و شاه می شده اند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

Alireza J در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۵ - در تحقیق رزق:

در خط چهارم
اگر اینجا نیست سوی شهر چنین شو
بجای کلمه چنین باید کلمه چین قرار گیرد
با تشکر

Alireza J در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۷ - در تحقیق عیسی و دجال:

در خط سوم
دو چشمت در حقسقت هست یعنی
بجای حقسقت باید حقیقت باشد
با تشکر

صباح عندلیب در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:

(یناذی لقد مرت من العمر لیله)
در حاشیه ارسالی بنده بصورت زیر تصحیح می گردد
(ینادی لقد مرت من العمر لیله)

صباح عندلیب در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:

باسلام به ددوستان،
من هم معتقدم که این شعر را ابوسعید الو الخیر سروده.اما نکته ای که میخواهم در علت نسبت این شعر توسط بعضی ها به عمر الخیام،بگویم : اینست که عمر الخیام عین این شعرا را (مطابقت النعل بالنعل ) بزبان عربی سروده :
اتدری لماذا یصبح الدیک صاءحا
یردد لحن النوح فی غره الفجر؟
یناذی لقد مرت من العمر لیله
وها انت لاتشعر بذاک ولاتدری
واین می تواندبقول معروف (توارد خواطر) باشد
یا عمر خیام باتوجه به اینکه 81 سال پس از وفاه ابوسعید ابو الخیر بدنیا آمده ، این شعرا بزبان عربی نرجمه کرده باشد.

۱
۳۴۷۰
۳۴۷۱
۳۴۷۲
۳۴۷۳
۳۴۷۴
۵۴۶۷