گنجور

حاشیه‌ها

هما در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:

وزن این مصراع چرا اینجوریه؟!!!
بزد نیزهٔ او به دو نیم کرد

شاهرخ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - نیاز:

«از مشربت زلال لبست کام دل برآر» در وسط مصرح، باید کلمه «لبت» باشه ، «لبست» اشتباهه ظاهرا!

مهرداد در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:

علیرضا جان دلستان وزن رو خراب میکنه این همون دستان هستش.
و فکر می کنم مخفف داستان هم نیست.
.
در قدیم به سیم ساز وتر و به پرده دستان می گفتند.
.
من فکر میکنم منظورشون همونطور که علی آقا گفتند
به منظور نغمه و سرود آهنگ هستش

عبدالرضا یوسفی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:

سلام. سلامی چو بوی خوش آشنایی
توضیحات جامع جناب آقای سید علی ساقی در بیان شرح معانی این غزل که روانی و لطافت لفظی کمتری نسبت به اغلب اشعار حافظ دارد و خصوصا بیت مثالی که از سایر غزایات خواجه آورده اند کمک کننده و سزاواز قدردانی است.
شعر حافظ همه بیت الزل معرفت است...

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

تصویر سازی اعجاب انگیز از عشق بازی با زلف!
در نهایت هم اقرار به عجز در بیان تمام و کمال این شیدایی!
فوق العاده بود...

Jafar Jafarzadeh در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد از کسری:

"بپرسید دانش که را سودمند"
چیده شده :
"برسید دانش ..."

Jafar Jafarzadeh در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد از کسری:

درود
"سزاوار تخت است..."
چیده شده است:
"سزوار تخت است ..."

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

ناشناخته بزرگوار
بیت زیبایی بود.
به هر حال خوشحال شدم از هم کلامی با شما.
موفق باشید!

حسین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک:

در بیت 8 « آوری » قید تأکید است و به معنی یقیناً و به طور حتم به کار رفته است .

رهگذر در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - قصیده:

در بیت آخر که می‌فرماید:
به قطره قطره حرامت عذابت خواهد بود
به ذره ذره حلالت شمار خواهد بود
دو نکته باید عرض کنم:
نکته‌ی اول: کلمه‌ی «عذابت» به لحاظ وزن و معنی درست نیست و باید «عذاب» باشد.
نکته‌ی دوم: این بیت، اشاره به حدیث نبوی مشهور دارد که می‌فرماید: «فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب» یعنی دنیا و مال و منال دنیا در عالم بعدی، از دو حال خارج نیست، یا از حلال است که باید حساب آن پس داده شود و یا از حرام است که عذاب الهی را در پی خواهد داشت.

علا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۵۱ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:

عشقیست صحیح میباشد.

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۶:

شهادت حضرت زهرا (س) به دوستان تسلیت میگویم،
کانال تلگرام بنده این (khayatikamal@) لطفاً این کانال رابادوستان
به اشتراک بگذارید و جمع این رباعی از: 4947

پانید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۴ - قصهٔ آن زن کی طفل او بر سر ناودان غیژید و خطر افتادن بود و از علی کرم‌الله وجهه چاره جست:

در تصحیح نیکلسون انتشارات امیر کبیر این ابیات به این گونه امده اند (اشتباه نگارش):
جرعهٔ می را خدا آن می‌دهد
که بدو مست از دو عالم "می‌رهد".
هر دو سوزنده چو "دوزخ" ضد نور
هر دو چون دوزخ ز نور دل نفور.
ور بهر "دو" مایلی انگیخته
نفس و عقلی هر دوان آمیخته.
بعد از بیت زیر هم این بیت امده است که در این جا نیامده:
زانک دوزخ گوید ای مؤمن تو زود
برگذر که نورت آتش را ربود
"بگذر ای مومن که نورت می کشد
آتشم را چونکه دامن می کشد".
با سپاس.

نوروز فولادی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در تعریف علم و شان آن:

لوشینا به چه معناست. در فرهنگ نامه ها پیدا نکردم

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

سلیمان در دین یهود پادشاه است نه پیامبر خدا .
شنیده ام که جناب فروزانفر گفته اند: دین اسلام قبای پیغمبری را بر تن سلیمان زینت کرده است .
برداشتی بود از درس های زنده یاد دکتر محمد جعفر محجوب .

سید احمد مجاب در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

تن پلید است بخواهم انداخت
وان دم پاک به جان خواهم زد

لیدا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:

شهریار شیرین سخن فخر آذربایجان
شهریار تورک میلتینین وارلیقیده

بابک چندم در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

اردشیر جان،
بستگی دارد که بیت را چگونه بخوانیم، با یک فعل و یا دو.
من در اینجا "گزم" را فعل گرفتم یعنی یک فعل در هر مصرع، ولی پس از بازبینی دیدم که شیخ در برخی از ابیات در همین شعر فقط از یک فعل استفاده کرده، و آنزمان "شود" در مصرع نخست فعل تمامی بیت می شود و گفتار شما و دوستمان (...) درست می نماید.
ضمن آنکه دستارِ پنجاه گز یا پنجاه متری که دوستمان بیان کردند، نشان از جاه و مقام و منزلت را می رساند و همخوانی بیشتری دارد با معنی مورد نظر.
سپاس از شما و جناب ...
باری،
این پاکزدایی از بغض و کینه اهمیت زیادی در عرفان ایرانی و همچنین یُگا یا عرفان هندویان دارد، که تا چنان نکنی در راه قدم نتوانی گذاشت.
مولوی نیز آنرا چنین آورده:
"رو سینه را چون سینها هفت آب شوی از کینها (سینه ها و کینه ها)
وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو"
نکته دیگر آنکه آنچه که شیخ در اینجا به روشنی و سهل و روان بیان کرده، این بیت حافظ را برای ما روشن می کند و شرح می دهد:
"جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"
در این شعر:
فقیهان طریق جدل ساختند
لم و لا اسلّم در انداختند
گشادند برِ هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز
تو گفتی خروسان شاطر به جنگ
فتادند در هم به منقار و چنگ
یکی بی خود از خشمناکی چو مست
یکی بر زمین می زند هر دو دست
فتادند در عقده ای پیچ پیچ
که در حل آن ره نبردند هیچ
سرت شاد

آرش تبرستانی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها:

عقل جزوی عشق را منکر بود
گرچه بنماید که صاحب‌سر بود
زیرک و داناست اما نیست نیست
تا فرشته لا نشد آهرمنیست
او بقول و فعل یار ما بود
چون بحکم حال آیی لا بود
هوش مادی با اینکه در نظر بلندمرتبه می آید منکر عالم معناست بافراست است اما از منیت خالی نشده و همین دلیل نابینایی آن است چون حتی اگر فرشته هم از نفس نگذرد شیطانی است با اینکه در کارهای روزمره هوش مادی بسیار به کار می آید ولی غافل نشو که در عالم حال هیچ است

عاشق در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:

جانم فدای تو

۱
۳۴۳۵
۳۴۳۶
۳۴۳۷
۳۴۳۸
۳۴۳۹
۵۴۶۷