گنجور

حاشیه‌ها

سعید فاضلی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

با درود و سلام
شایسته است مصرع چهارم هم سؤالی باشد . وجود علامت ؟ در انتهای آن منظور و مقصود حضرت سعدی را بیشتر نمایان می کند.

عبدکریمی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:

در باره بیت اول توضیح این نکته لازم است که با توجه به آداب صوفیان دلق ازرق ارجح بر دلق سیاه بوده است ضمن این که معنی ایهامی همیشه مورد نظر بوده است برای توضیح بیشتر خاطر حضرات را به آداب الصوفیه متوجه می سازم

حمید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۲:

لطفا تصحیح بفرمایید
زمینی خود که باشد با غبارش>> باغ و بارش
ممنون

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی هرمزد دوازده سال بود:

گرامی محمد
شاید ، همی کرد با بار و برگش عتیب باشد
عتیب ، ممال عتاب است ، کلماتی از عربی را به فارسی بر گردانده اند ، مانند: جهاز > جحیز ، سلاح > سلیح .
بپوشید رستم سلیح نبرد
همی از جهان آفرین یاد کرد
فردوسی
ولی به همان مانای عتاب است
مانا باشی

کسری یک در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

با سلام
این بیت را که خواندید:
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
بعد این مطلب را بخوانید و فکر کنید:
حنانه ( نام ستونی است که از چوب بود و حضرت رسول پشت بدان تکیه داده خطبه میخواندند و چون منبر مقرر شد و بر منبر برآمدند و خطبه خواندند، از آن ستون ناله برآمد مانند طفلی که از مادر جدا شود. )لغت‌نامه دهخدا:
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزدهمچو ارباب عقول .
مولوی .
گرنبودی چشم دل حنانه را
چون بدیدی هجر آن فرزانه را.
مولوی .
ما که خواندیم و به گریه افتادیم که خوشا به سعادت آن ستون چوبی! برای همان چند لحظه در جوار پیامبر بودنش!

شهزاده احسان فتاح در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولی‌ّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ادبی:

سلام
احسان 30 ساله اهل افغانستان از آلمان در خدمت دوستان.
زمان کوچک بودم پدرم کست (نوار) های مذهبی زیاد داشت. مثلا ؛آغای مصباح؛ آغای مجاهد؛ آغای واعظ؛ آغای کافی ... و در یکی از این کست (نوار) ها که شاید 40 یا 50 سال پیش ضبت یا سبط شده بود این چنین زمزمه مینمود.
از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از فیض رب
بی ادب تنها نخود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
با احترام

علیرضا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۶:

آقا این شعر از کیه؟

کسری یک در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۹:

در این بیت:
ز تک چاه کسی را تو به صد سال برآری
ز ته چاه صحیح است: لطفا تصحیح کنید.

امیرعباس علیزاده در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲:

بیت دوم بدین گونه است:
نامه ی تلبیس نهفته مخوان/ جامه ی ناموس قصارت مکن.
بیت اول هم به نظر باید خانه ی «طامات» باشد، نه خانه ی «طاعات».

Omid Farian در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:

با درود.ا‌صل مطلب مفهوم این شعر است...انگشت مهم نیست دیگر...به ماهی که اشاره کرده باید نگریست....با احترام.

علی بی ستاره در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

صابر معصومی نوشته:
با سلام
بیت آخر در بعضی نسخه ها بدین شکل مسطور است:
ترک جان عزیز نتوان گفت که در سایت وزین و ارزشمند شما(بتوان) درج گردیده است.
بنظر من اگر بجای بتوان در بیت آخر نتوان نوشته شود آنوقت باید در مصرع دوم هم بجای نتوانیم، بتوانیم نوشته شود

محمد در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی هرمزد دوازده سال بود:

چرا بیت اول قافیه نداره

طاهره در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

در مورد نه خلاف عهد کردم... که یکی از دوستان توضیح خواسته بودن:
من عاشق تو هستم و فقط باید از تو حرف بزنم. حالا اگه از غیر تو حرف زدم خلاف عهد نکردم.همه اینا فقط بر سر زبان من هستن. ولی فقط تو در میان جان من هستی

طاهره در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

مده ای رفیق پندم، که به کار درنبندم
صحیح است. مده ای حکیم پندم، که نظر بر او فکندم مربوط به بیت دیگری از سعدی در غزلی دیگر است:
مده ای حکیم پندم، که نظر بر او فکندم
که ز خویشتن گریز است و ز دوست ناگزیرم!
در مورد عجبست اگر نسوزم.... فکر میکنم در نسخه مرحوم فروغی به این صورت هست:
عجبست اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
اما آقای شجریان نمیدونم از روی چه نسخه ای میخونن:
عجبست اگر نسوزم چو بر آتشم نشانی!
فکر میکنم صورت دوم بهتر است و بیشتر سوزانندگی عشق رو میرسونه. حالت اول میگه تعجبی نداره من بسوزم. حالت دوم میگه نه تنها تعجبی نداره بسوزم، بلکه اتفاقا اگه نسوزم باید تعجب کنی!

داودفحکیمی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

ماندند اهل دانش پیش معانی ما

محمد نصیری در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

سلام علیکم
تو نزادی و آن دیگر زادند
تو خدائی و آن دیگر بادند
به نظر میاد بیت بالا باید به صورت زیر اصلاح بشه:
تو نزادی و دیگران زادند
تو خدایی و دیگران بادند
چون بیت اولی وزن متناسب با شعر نداره
از زحماتتون ممنون

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

با سلام خدمت دوستان عزیز گنجورپارسی غزل بسیار زیبای است غزل فوق را در برنامه تماشاگه راز مجری آن بفارسی وترجمه به دوستان بنده تفسیر وباز گشای وجالب مو شکافی به بیان آورده است
واقعا سحری همه است وخدا ی هم دردل است.
در پناه خدا باشید.

nabavar در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹:

ببخشید ، نازنین بانو
کمی عجله اشتباه آورد
میگوید من ِ کُند رو را مانند باد صبا به هوای بوی زلفت در سلسله ی گیسو گرفتار میکنی ، یا به کار وا می داری
باز هم زنده باشی

nabavar در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹:

نازنین بانو
کاهل رُوی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار می‌کشی
حافظ شکسته نفسی میکند
که مثل باد صبا هستم ، کندرو و تنبل ،
تو من ِ تنبل و کُند رو را ، با بوی زلف خود در سلسله ی گیسو گرفتار میکنی ،
کاهل = تنبل
رو از مصدر رفتن
ماندگار باشی

۱
۳۴۲۸
۳۴۲۹
۳۴۳۰
۳۴۳۱
۳۴۳۲
۵۴۶۹