گنجور

حاشیه‌ها

سراج در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

با سلام و بی کران درود و مهر،
در حافظ به سعی سایه و یک نسخه چاپی دیگر،بیت ششم مصرع اول اینطور آمده...
بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل شوکت پرس ...

جواد از مارچین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

این غزل را استاد تاج اصفهانی اجرا کردند

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

منظور وسعت اندیشه انسان است ،( فراخ اندیشی)

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

تا آنجا که میدانم ، در میمند در استان یزد هنوز کوزه گران زبر دست یافت می شوند، سفر به خیر

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

امیر گرامی
گوش هوش به پیغام اهل راز بدارید و چشم از یاوه سرایی های متعربان بر گیرید
در حاشیه همین ( به اصطلاح !) غزل، دکتر ترابی و ادب دوست راز گشوده اند، به درستی

حامد اشرفی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

کسی که تو را آفریده هیچ موقع در ملامت ها تنهایت نمی گذارد
در آن دنیا تصویر تو تصویر نیت و ذات توست
و او بگزارد چندین معشوق زیبا برای تو

،،، در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:

آن روز مبادا که تو یک بارِ دگر
جناب ناشناس فکر کنم "که" درست باشد چون میفرمایند 'رفتی به سفر' و چه کاری خوبی انجام دادی
و اون روز نیاد که تو یکبار دیگر باشی

،،، در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

به به...

امین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

سلام و با عرض ادب.
می‌خواستم بدانم آیا ممکن است دو بیت اول و دوم مخصوصا بیت دوم را معنی بفرمایید.
با تشکر

وحید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۹:

در بیت چهارم، ناموس شوخ چشمان... به چه معنی است؟

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:

مرا "از" توست هر دم تازه عشقی...

امیر در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

بیت سوم که محتوی زنای محارم درش هست. بیتی جعلی بوده که توسط متعصبین مذهبی جهت تخطئه شیخ عطار و آیین گذشته ایرانی در میان سایر ابیات جعل و گنجانده شده. اصولا در تمام تاریخ ادبی مکتوب ایران چنین ابتذالی به قلم درنیامده. و ممکن هم نبوده فرضا عطار چنین بسراید و در زمان خودش هیچ تبعات و اشارات مهلکی نداشته باشد. متاسفانه زودباوری و فقدان نگاه نقادانه در تصحیح نسخ که عمدتا دست برده و مخدوشند در میان ادیبان و تصحیح کنندگان ایرانی بیداد می کند. تمام داستان این است یک متعصب تازی پرست از فشار دشمنی و خصومت با گبر و آیینها و فرهنگ ایرانی بیتی با محتویات زنای محارم را در میان ابیات عطار این شاعر ادیب و باادب گنجانده و خصایص امیال خود را فرافکنی کرده.

پدرام در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

سلام؛
با استناد به نسخهء «سازمان انتشارات جاویدان» شعر فوق کاملا صحیح درج شده است ، ولی من در بعضی از نسخه ها بیت زیر را نیز دیده ام؛
ز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نی
که بسوخت بند بندم ، ز حرارت جدایی
* با تشکر

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

برداشت ظریف و زیبایی است دوست عزیز..

محسن سعیدزاده در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
با توجه به مفهومی که حافظ از زهد نشان میدهد,(ودرابیاتی ازغزلیات او با صفت :خشکی وبی انعطافی, وریا, خودبینی,بدخوئی,عجب..یاد میشود)ظاهرپرستی صفت یا آفت زهد است؛زاهد ظاهرپرست است,همه زهاد ظاهرپرستند واستثناندارد.اگر کسی زهد داشت وظاهرپرستی نداشت, او زاهد خوانده نمیشود.
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
کسی که به استواری راه خویش, باور دارد؛ ازراه به در نمیشود .زاهد چون فقیه برظاهر میتند واستواری ندارد ولذا کژمیرود.یکی از کژیهای او درشت گویئ درحق رندخراباتی است.سالک راه که به استقامت خود وراه خویش ایمان دارد این برخوردهارا خیر میبیند واهل شکایت نیست.حافظ دراینجا روایتی ازتفاوت زاهد وعارف ونوع برخورد این دو نگارش داده است .به قول خودش اهل گله ورنجش خاطر نیست:
(وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم—که درطریقت ماکافری است رنجیدن).
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
شطرنج رندان مهره شاه ندارد.معلوم نیست دربازی شطرنج رندان چه رخ دهد؟هرچه باشد ما مهره پیاده را میرانیم.(بیدک معرب :پیادک؛ باید به صورت حالی وصفتی خوانده شود ونه اسمی وبه صورت نکره عرب!)کنایه ازاینکه :ماازبازی روزگار خوفی نداریم.چیزی برای باختن دردست ما نیست.چیزی شبیه این بیت یانزدیک به این مضمون: (درویش رانباشد برگ سرای سلطان—مائیم وکهنه دلقی کاتش درآن توان زد)
چیست این سقف بلند ساده ی بسیارنقش
زین معما, هیچ دانا در جهان آگاه نیست
سقف آسمان سرنوشت وبخت وتقدیر و..ساده وبلند است, اما پرنقش ونگار ورمزآلود هم هست ؛واین خود معمائی است که کسی نتوانسته رازش رابگشاید.زیر این سقف فقط تسلیم وسکوت:( دردایره قسمت ما نقطه تسلیم ایم – لطف؟آنچه تو اندیشی؛ حکم؟ آنچه تو فرمائی؛)چون هیچ نمیدانیم,حق اعترا ض وشکایت هم نداریم .شکایت باید ازروی علم عرضه شود.
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
خطاب به خدا (واززبان خودفروشان ودورنگها وظاهرپرستان)میپرسدکه: توآیااز سر استغنا واز روی قدرت,نسبت به درد ورنج مردم نظر نمیکنی؟برای تو که قدرت مطلق داری وابدا نیازمند خلق خود نیستی,اصلا درد وآه وناله مفهومی دارد, آیا؟این همه زخم هست وکسی را حتی مجال آهی نیست!آیاازدل مردم خبرداری؟
صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست
این بیت در توضیح بیت پیشین است .ازفرط بی اعتنائی که ازروی قدرت واستغنا ی او هست,انگار که نمیداند برما چه میگذرد؟
ما که همیشه گفتیم "حسبی الله" ولی درعمل نشانی از این ادعا ندیدیم!
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
درگاه خدا,حاجب ندارد؛دربان ندارد؛کبرونازی برای ورود به درگاه او دیده نمیشود.هرکس بخواهد بدان درگاه میرود, وهرکس هرچه دلش خواست میگوید وکسی اورا مانع نمیشود.
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
اما هرکسی برمبنای فکر وعمل خودش ؛خویش را محروم میکند؛ولذا نمیتواند بدان درگاه روکند .چراکه رفتن به آنجا یکرنگی میخواهد وخودفروشان دورنگ وصدرنگ, وزاهد ظاهر پرست وپر شکایت ازدرگاه او محروم اند.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنابراین علت را باید درخویش بجوییم ونه درخدا.سایه اوبرسر همه ما هست؛قامت ناساز ما مردم اما لایق بهره مندی نیست.حافظ,انگار آنهمه پرسش را اززبان خودفروشان مطرح کرده بود وجوابش را نیز بیان کرد.
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
مردم بنده خدا نیستند؛بنده شیخ و...هستند واین بندگی خلق را,عبادت خدا میپندارند.مشکل این است.با این همه که علت درخود این زاهدان وعابدان و.. هست, ازخدا گله دارند!
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست
مشرب حافظ ونوع نگرش او اما, چون که عالی ومتعالی است,برصدر نشسته است.چرا که دربند مال وجاه نبوده است. وزندانیان مال وجاه اما درذیل این دایره(بل که بیرون ازآن) قرارگرفته اند ورفعت معنوی نصیب آنان نشده ودرذلت روحی اند .

آبگینه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

در تصحیح استاد فروزانفر در بیت نهم آمده: "عشقی"ست چون زمرد...

ابوالفضل در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

میخواستم از دوستان إدیبم کمک بگیرم امروز که کوزه یافت می نشود عشق و عاشقی را در کجا و چه چیز دنبال کتیم و الهام بگیریم؟

siavash jf در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:

در غزل های شماره 45 و 306 هم سعدی همچین مضمونی درمورد پسر بکار برده

صمیم در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

من هم دقیقا با شما هم نظرم جناب سلطانزاده

صمیم در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

به به

۱
۳۳۹۶
۳۳۹۷
۳۳۹۸
۳۳۹۹
۳۴۰۰
۵۵۴۶