گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶:

درود بر دوستان
شاهنامه به تصحیح و توضیح دکتر جلال خالقی مطلق گویا از کامل ترین نمونه ها است ..

عبدالقدیر صالحی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

این شعر مولانا را یک از هنر مندان افغانستان به نام «شادکام» همراه با موسیقی سنتی افغانستان اجرا کرده

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:

سلام بر میثم عزیز و همه بزرگان، من فکر میکنم معنی بیت آخر چنین باشد:
تنها دو خط شعر در این جهان از من برجای ماند، اما عزیزم و جانم مرا بجایی برد که جهان با تمام بزرگیش برای من حقیر و کوچک شد
بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا
جایی که جهان آن جا بس مختصرم آمد

محمود حسین پوری در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

با سلام به همه دوستان
اجازه بدهید پیش از این که نظر خودم را در باره این غزل بسیار زیبای حافظ که تا کنون خوانندگان زیادی آن را به شیوه های گوناگون بیان کنم به یک سابقه آموزشی اشاره کنم. سال 1345 در یکی از شهرهای جنوب در پایه چهارم ریاضی مشغول مشغول به تحصیل بودم. دبیر ادبیات ما شخص نازنینی بود به نام آقای قیصری (که امیدوارم زنده باشند و به سلامت) . ایشان به دانش آموزان کلاس گفتند که: دانش آموزان می‌توانند به جای شعرهای کتاب درسی هر شعر دیگری را حفظ و در کلاس دکلمه نماید. من هم یک نسخه از کتاب دیوان حافظ را به شکل (نه جیبی و نه معمولی بلکه قطع کوچک کمتر از کف دست ، نمی‌دانم شاید 6×12 سانتی متر) خریده بودم. دیوان حافظ را ورق زدم و همین غزل نظرم را جلب کرد.
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و می در ساغر اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی به هم تازیم و بنیادش بر اندازیم
هنوز واژه پایانی از زبان من بیرون نیامده بود که دبیر ادبیات با اعتراض گفت که یعنی چه؟ یعنی من و ساقی به هم بپریم؟ و من ماندم که چه جواب بدهم. گفتم استاد نسخه‌ای که من دارم این جوری نوشته. و دبیر ما گفت که این نسخه را بیار و به من بده ، من آن را آتش می‌زنم!؟ و پول آن را به شما می‌دهم!!. سالها گذشت و من نسخه‌های دیگری از دیوان حافظ به دست آوردم. در یکی از نسخه های آن نوشته بود:
من و ساقی بر او تازیم و بنیادش براندازیم!!
این موضوع مرا بر آن داشت که نگاه دقیق‌تری به غزل حافظ بیندازم.
مصرع اول می‌گوید:
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
از این جا معلوم می شود یک جنگ تمام عیار بین غم و عاشقان در جریان است. و جناب غم قرار است که خون عاشقان بریزد.(و چقدر بد!؟ واقعا خون عشقان را باید ریخت؟چرا؟) در این میان عاشقان چه باید بکنند؟ دست روی دست بگذارند تا غم با لشکر خود به اینها حمله کند و خونشان را بریزد؟ خوب این احمقانه‌ترین کار است. تاریخ را که ورق بزنیم می‌بینیم که همیشه طرفهای یک جنگ همیشه به دنبال متحدان و پشیبانانی برای خود هستند تا در برابر حریف به پیروزی برسند. در این جا من و ساقی به هم سازیم و یا من و ساقی به هم تازیم (چرا؟) کار ساز نیست. باید من و ساقی با تمام قدرت به لشکریان غم بتازیم و بنیادش براندازیم!! اگر نه او بنیاد ما را براندازد!؟ و در پایان غزل حافظ بزرگ و نازنین باید بدین شکل باشد:
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی بر او تازیم و بنیادش براندازیم
یادمان باشد که من و ساقی می‌توانیم با هم بسازیم بدون این که در با لشکر غم درگیر شویم و او را شکست دهیم. و تازه اگر من و ساقی به هم تازیم که خیلی به نفع غم تمام می‌شود.

علی کاویان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:

در نسخه جناب فروغی :
... لمن یقول آمده است که به همان معنی که خانم مینا فرمودند ، اشاره دارد

کافه چی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

ای کاش ای کاش این شعر و بخونه کاش صدای شجریان و بشنوه اونوقت بفهمه چه غوغایی تو دلمه رفیق کاش بودی...

بهادر در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:

شاهد در اصطلاح به پسر زیبارویی گفته میشود که پیراهن او از وسط چاک خورده است. در زمان قدیم به دلیل حضور کمرنگ زنان در جامعه به ناچار به همجنس تمایلاتی وجود داشته است (متاسفانه)
خدا نکند یک ادیب خارجی بخواهد مثلا یکی از آثار ایرج میرزا رو ترجمه کند..متاسفانه چنین است که دوستان فرمودند

سید مجتبی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

با سلام .دوستانی که میفرمایند این شعر در مورد عشق زمینی سروده شده است این بیت را چگونه توجیه میکنند: مالک ملک وجود حاکم رد وقبول هرچه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست اگر در اشعار عاشقانه سعدی به مفهوم زمینی آن جستجو کنید تعبیری مانند این عبارت را نمی یابید.

علی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:

احتراز اشتباه است
اعتراض است*...

علی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

عجیب ترین و دلنشین ترین نکته ی این شعر واسه من اینه که هم عاشق از فراق می ناله هم معشوق!!!!!تا حالا غزل ندیده بودم اینطور!!!!اگه حماسه ی عاشقانه بود قابل هضم بود برام ولی این غزل انقدرررررر قوی این احساس دو طرفه رو بیان کرده که آدم از واکنش درمی ماند!!!!!
صدای همایون هم که...گفتن ندارد!

منصور در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده می‌شود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم می‌آید و از خجالت سر و ریش و قلم گم می‌کند و العاقل یکفیه الاشاره:

غیر (از) آن زنجیر زلف دلبرم
گر دو صد زنجیر آری بردرم (بگسلم)
خودباختگی در برابر نظر و قضاوت دیگران فقط به معنای بیرونی آن نیست، که آن هم بسیار مهم است. زمانی آزادی واقعی به دست می آید که قضاوت یا پیشنهاد اشتباه اکثریت، تأثیری بر مهربانی درون و تصمیم خردمندانه ما نگذارد. اما خود باختگی اصلی در درون ذهن ما اتفاق می¬افتد. وقتی تصمیم قاطع می¬گیری که به مدت ده دقیقه تنها از دم و بازدم آگاه بمانی یا هر تصمیم دیگر؛ مثلاً می خواهی یک ساعت فقط مطالعه کنی یا قدم بزنی، آنگاه مشخص می شود که چقدر نسبت به قضاوت¬های دیگران یا پارازیت افکار زائد خودمان خود باخته ¬ایم؟! در آن مدت هر چقدر که توجه و انرژی وجودی مان را به افکار و هیجان های منفی یا حتی مثبت ولی مداخله کننده و غیر ضروری در این لحظه، معطوف نماییم و با آنها سرگرم شویم، مشخص می¬شود که خود باختگی و نگرانی نسبت به خود کاذب هنوز قدرتمند است و عشق نسبت به معشوق اصلی یعنی "خود متعالی " هنوز عشق یکدله و خالصی نیست!
این مطلب همچنین در کانال تلگرام : پیوند به وبگاه بیرونی
هم آمده است.

علیرضا دیانی نژاد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

با سلام و احترامیکی از عزیزان نوشته است: "بیت آخر میگوید تا چند بزبان خود را ارادتمند علی میدانی و میگویی لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار / جوانمردی جزعلی نیست و شمشیری جزذوالفقار نباشد / بیا و مثل عطار در عمل خود را ایثار کن چنانکه علی علیه السلام نیز همین میفرمود و دیگران برخود مقدم میداشت ."
در حالی که عبارت "لا عَلَیَّ و لا لی" یا به شکل کامل آن: "انت لا عَلَیَّ و لا لی"
د زبان عربی بسیار کاربرد دارد و معنای آن این است که "شما نه بر من باش و نه با من" و به اصطلاح بی طرف باش. و در شعر عطار باید این گونه خوانده شود:
چند گویی لا عَلَیُّ و لا لِیا"
و آن الف به ضرورت شعری اضافه شده است و بنابر این معنی می شود:
خویشتن را چون عطار فدا ساز و تا می خواهی بگویی که به من ارتباطی ندارد و من نه ضد تو هستم و نه با تو؟

صوفی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

این شعر اشار مستقیم به تسلیم شخص به انسان کامل زمان خودش هست.ومنظور از بمیرید یعنی ازحجاب جسمانی دربیاییم و روح خود را تسلیم وی کنیم.مرگ اختیاری که عرفا وبزرگان ازش یاد میکنن.همین موت ومردنست

خواجوی کرمانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

ببخشید داستان 95 و 96 به حاشیه نویس دیگری مربوط است.

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات:

درود بر دوستان جان
سالها پیش موشّح کوتاهی نوشته بودم که بی مناسبت ندیدم به همراه تبریک از راه رسیدن عطر و بوی بهار، به دوستان عزیز تقدیم کنم:
شد فصل بهاران، گل آمده خندان
ابر از سر شادی، هر سو شده گریان
قمری و قناری در شور و نشاطند
بلبل ز سر شوق سرمست و غزلخوان
آواز پرستو، آهنگ تلاش است
طی گشته زمستان، شادی تو دهقان
یزدان ز سر لطف آراسته دنیا
زیبا و دل انگیز تا سر حد امکان
قانون طبیعت بنگر تو به دقت
تا فاش ببینی جان در بر جانان ..
امیدوارم سالی سرشار از نیکویی، معرفت، عشق و همه دوستی پشت سر گذاشته باشید و این همه توشه راهتان باشد برای بهروزی و حضوری کامل تر نزد محبوب...

خواجوی کرمانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

وفایی عزیز
می گویند عشق به در خانه همه میرود، سرک می کشد اگر کسی جواب داد می ماند و گرنه در نوبت می گذارد.
در باره خودستایی من در حاشیه دور ودرازشان نشانی از این خصلت ناپسند ندیدم
و بالاخره به نظرم هنوز در سال 95 هستیم یا من از قافله عقبم!؟

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۲:

جناب وفایی
" کیست " وزن را در هم می ریزد، ( ار چه جنابشان در بند وزن و قافیه نبوده اند! و العلم علمان را فراموش کرده)
کی است آن زاغ سرگین چش؟ کسی کو مبتلاگردد
..

عباس خوش عمل کاشانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹:

مصراع اول بیت مطلع چنین است:
از باغ جهان دیده ببستیم و گذشتیم....

محمد رضا حمزه در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:

سلام و عرض ادب
بنده گاه به گاه برای یاری حافظه در زمینه بعضی غزل های حضرت حافظ از جهان مجازی مدد می جویم از درگاه های بسیار مفید در این زمینه یکی هم اینجاست درگاه گنجور
علی ایحال پس از رجوع به غزل مورد نظر در پینوشت ها بسیار دیده ام که خصوصا در مذهب لسان الغیب بحث و فحص بین دوستان درمیگیرد و گاه یکدگر را به القاب نه چندان خوشایند نیز مورد لطف قرار میدهند !!!
نمیدانم تاریخ این مباحث کی است دیروز یه چندین سال قبل (الان ساعت شش و بیت و پنج دقیقه صبح جمعه بیست و هفتم اسفند ماه 1396 شمسی است )
برخود فرض دانستم نکته ای را خدمت همه بزرگوارن عرض کنم
اصولا بحث اختلاف رد و تکفیر شیعه توسط سنی و سنی بدان شکلی که در ذهن دوستان جاری و ساری است متعلق به دوره پس از صفویه است حکومت صفویه چون اساس جهان بینانه (ایدیولوژیک) خود را بر مبنای تشیع قرار داده بود دستگاه خاصی ایجاد کرد که تبعات بسیاری فرای مرز زمانی انقراض سلسله خودشان برای جامعه و فرهنگ ایرانی داشت که البته بحث کاملش در این مقال نمیگنجد اما در زمینه شیعه یا سنی بودن حضرت حافظ به طور خلاصه میتوان کفت
چون اختلاف بین اهل تسنن و تشیع در فرهنگ بسیط ایرانی تا قبل از صفویه به ان عمق و شدتی که امروزماا میبینیم و گاها در خود احساس میکنیم نبود و اصولا تشیع به ان شکلی که ما میشناسیم از دل تصوف اهل سنت که عموما توام با حب علی و خاندانش بود زاده شد درمورد بزرگان ادب و تصوف ایران همچون حافظ این سوال که ایشان شیعه بودند یا سنی چندان محلی از اعراب ندارد
این بزرگان اگر شیعه بوده اند هم اهل تسنن را از جهنمی و غافل نمیدانسته اند و بالعکس به طور مثال در دیوان حضرت حافظ قران قدیم دانسته شده پس ناچار حافظ باید سنی شافعی اشعری باشد که کلام الله را قدیم میدانند اما جای دیگر از مهدی موعود یا شحنه نجف صحبت شده پس باید شیعه دوازده امامی باشد!!!
برهمین منوال است شاهنامه فردوسی که در ان هم درمدح امیرالمومنین و الش شعر هست هم در مدح خلفای راشدین
و یاز حضرت مولانا که هم در مدح شاه مردان غزل دارد هم در وصف پارسایی و مواظبت بر مردم عمر در مثنوی داستان گفته
شاید تنها استاد غزل سعدی را بتوان گفت بر مذهب اهل تسنن تعصب داشته
لذا خواهشمندم سروران گرامی با عینک روزگار خودشان بر مذهب این بزرگان نظر نکنند
درود و بدرود
شاد باشید

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را ..

۱
۳۳۹۴
۳۳۹۵
۳۳۹۶
۳۳۹۷
۳۳۹۸
۵۴۷۴