امیر طلوعی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
زان یار دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی خوش بشنو این حکایت
خوش بشنو این: 37 نسخه (801، 811، 813، 818، 819، 821، 822، 823، 824، 825، 838- 817، 834، 843 و 24 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، فرزاد، ثروتیان, سایه، خرمشاهی- جاوید
بشنو تو این: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی
بشنو پس این: 1 نسخۀ بسیار متأخّر (898)
39 نسخه غزل 93 و بیت مطلع آن را دارند. از 11 نسخۀ کاملِ کهنِ مورّخ، 803 فاقد غزل است.
امیر طلوعی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:
دگر به صید حرم تیغ بر مکش زنهار!
وزآنچه با دل ما کردهای پشیمان باش
وز آنچه با دل ما: 31 نسخه (801، 803، 813، 819، 821، 822، 823، 824، 825، 843 و 21 نسخۀ دیگر از متأخّر، بسیار متأخّر و بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، فرزاد، ثروتیان، سایه، خرمشاهی- جاوید
وز آنکه با دل ما: 1 نسخه (807)
وز آنچه با دل من: 2 نسخه (818، 857)
وزان که با دل ما: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی
از آنچه با دل ما: 2 نسخه (855، 874)
ازان که با دل ما: 1 نسخه (864)
38 نسخه از جمله 11 نسخۀ کاملِ کهنِ مورّخ دارای غزل 268 و بیت فوق اند.
مهرداد در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:
منطور از ماه مطرب چیه دوستان ؟
شمس شیرازی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی
رفیعی راد در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:
سلام در پاسخ به جناب آقای منوچهر تلارمی :
در ادبیات دو جور لف و نشر داریم، یکی لف و نشر مرتب و دیگری لف و نشر مشوش، در این بیت که اشاره فرمودید سعدی از لف و نشر مشوش استفاده کرده و ضمیر نزدیک را به اسم دور و ضمیر دور را به اسم نزدیک نسبت داده.
اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
و غریب درسته چون قریب یعنی نزدیکی
نه مرا طاقت غربت نه تورا خاطر قربت ، دل نهادم ب صبوری ک جز این چاره ندانم
اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
سلام دوستان ، روفیا جان کاملا درسته بهشت دوم یعنی وا نهادن هنوزم لر زبانان از جمله حقیر از این واژه استفاده میکنیم
سپاس از همه عزیزان
محدث در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۰:
من اسپ نمی خواهم...رخ بر رخ من بر نه...
بسیار زیبا...
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
جای بسی افسوس که حاشیه ها هیچ فیلتری ندارند
از بی فرهنگی این جماعت سودجو که با یک به به و چه چه ! زیر اشعار بزرگان به خیالشان وبسایت و آژانس هواپیمایی و موسسه ی کاریابی تبلیغ میکنند
الحق و الانصاف که هزارساله ره است از ما تا حد انسانی...
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
1-به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
2-هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
1=از بس با خودم فکر کردم و کلنجار رفتم مغزم آتش گرفته است.(دود از مخم بلند شد)
2=هنوز نادانم و تصور میکنم چاره ای دارم و درست میشود.
۷ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
1-وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
2-اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
1=یک زمانی در آبی که تا میانم(کمرم) بود دست و پا میزدم(دلم خوش بود عجب شناگری هستم)
2=اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب(عشق) را
به خیال خام گمان میکردم این دریا(دریای عشق) مانند همان دست و پا زدن است(با خود میپنداشتم به هر حال از پس آن برمیآیم)
به زبان امروزی: اما این دریای بیکران عشق و عاشقی کجا و آن جکوزی کجا)
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
کرمانشاهی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
بعضی می گویند می و شراب در شعر خیام و حافظ، می معرفت و عرفان است و منظور شراب انگوری نیست:
به نظر من نظر حافظ در این باره صریح و روشن است مهم این است که آزاری از تو به کسی نرسد حالا می خواهی می انگوری بخوری یا می معرفت بنوشی. دین فروشی و تزویر و دروغ بد است وگرنه آدم عرق خور بی آزار چه اشکالی دارد؟
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
نامور در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
خطاب به شایق عزیز اون غزل سعدی که فرمودین درباره پسران جوان است که اون ها هم مرد هستند .راجع به جنس زن نیست .
اتفاقا زن ستیزی در ادبیات فارسی فراوانه مثل این بیت از خود سعدی چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
یا از نظامی ندیده هیچ کس در هیچ برزن وفا در اسب و در شمشیر و در زن .اصلا همین به ار بردن واژه مرد به معنای برتری و صفاتی مثل شجاعت و قدرت و ...یک جور برتری جنسیتی و توهین به جنس زنه .من نمیدونم کجای ادبیات ما به زن بها دادن که این دومیش باشه.
پایدار باشید .
ایمان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
لطفا بیت هفتم رو معنی کنید. ماخولیا ؟؟
کمال داودوند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۵:
جمع این رباعی از 5749
ویزای کاری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
این اشعار هر سال که میگدره باز میشه تعبری قشنگ و جدید ازش برداشت
منوچهر تقوی بیات در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:
در این غزل حافظ می گوید؛ از باغ و بهار و خوشگذرانی و همنشینی با دوستان، چه چیز می تواند بهتر باشد؟ اکنون که همه ی این چیزها آماده است، ساقی کجاست؟ منتظر چیست و چرا بزم را برپا نمی کند؟ هر زمان خوش و بی درد سر را باید دریابیم و از آن بهره ور شویم، چون کسی نمی داند پایان کار چگونه می شود. او می گوید که آگاه باشید، رشته ی زندگی مانند یک تار مو است که به سادگی گسسته می شود، به خودت و خوشی خودت بیندیش و غم روزگار را نخور. آب زندگانی که در افسانه ها گفته اند همین جویبار و می خوشگوار است و باغی را که ارم نامیده اند، نیز چیزی جز همین کنار جوی و گل و سبزه، نیست. آن ها که شادمان و مست هستند و آنان که پرهیزکار و گوشه گیر هستند، از یک دست و مردمانی مانند ما هستند که هر یک شیوه ای را برگزیده اند، آیا اکنون ما چه باید بکنیم؟ آیا باید از آنان دنباله روی کنیم؟ یا خود راه خود را بربگزینیم؟ اختیار چیست؟
آنچه بر ما می گذرد بر همه کس نهان است و ستارگان از راز آنان چیزی نمی دانند. ای کسی که ادعای ستاره شناسی می کنی و راز زندگی را می خواهی پیشگویی کنی، خاموش باش! گفت و گوی تو درباره ی ستارگان که خود همچون پرده دار، راز هستی را پنهان می دارند، چه معنایی دارد؟ چرا کارهای مردمان باید گناه شمرده شود و چرا باید پروردگار آنان را ببخشد؟ لطف و رحمت پروردگار یعنی چه؟ این ها به چه معناست و چرا باید چنین باشد؟ زاهد یعنی آن کسی که پرهیزکار و گوشه گیر است، نوشابه ی چشمه ی کوثر را که در بهشت است می خواهد و اما حافظ جام شراب را برمی گزیند. اکنون باید دید که خدا چرا چنین می خواهد؟
دوست دانشمندم دکتر حسن حصوری این غزل را به شیوه ای زیبا به انگلیسی بر گردانده است. اگر آن ترجمه را به دست آورم با اجازه ی مترجم ، به دوستداران حافظ پیشکش خواهم کرد.
منوچهر تقوی بیات
شمس شیرازی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
روفیا،
می گفت؛ شیر تعزیه روستای ( ه) بی که رخت شیری از تن بدر کند، بر دوچر خه به بازی نقش در روستای(چ) می رفت.
تنی چند از فرنگان که در آن روزگار شمارشان کم شمار نبود، شگفت زده ، هراسان به پاسگاه ده رفتند و با اشاره به شیر پرچم و دوچرخه سرکار استوار داستان را در میان نهادند
استوار خندید و با همان زبان به آنان فهماند ؛
" شیر گاه از علم تک میشود ، بر دو چرخه می نشیند تا به یاری حسین بشتابد"
بیچاره ندانست که شیرش سفری بود.
و العهده علی الراوی
آتنا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
میشه این بیت رو معنی کنید لطفا؟
بیژن در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان: