گنجور

حاشیه‌ها

امپرور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:

چه ربطی به شبلی داشت این شعر بعدشم منصور حلاج که اصلاً آدم خوبی نبود منصور حلاج کافر بود امام خمینی هم چندین شعر در هجو منصور حلاج دارند

Seraj Hosseini در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

این بیت زیبا از این غزل خواجه شیراز جا افتاده، منبع حافظ به سعی سایه...درود و مهر فراوان
در کوی ِ ما شکسته دلی می خرند و بس ​​
بازار ِ خودفروشی از آن سوی ِ دیگر است ...

محمد رضا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش. معنی و مفهوم این بیت زیبا رو میشه بگید

نادر در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

بیت پنجم غزل جا افتاده:
تــا سـخـنـش بـشــنـود گـوش خـرد پـنـج گـشـت تا بـه رخـش بـنـگرد دیـده‌ی جـان چـار شـد

کاظم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

این دو بیت :"شکر فروش مصری حال مگس چه داند،
این دست شوق بر سر وان آستین فشانان
شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گرد شکر دهانان"
نهایت درد فراق و همچنین نهایت تواضع عاشق را در مقابل معشوق بیان میکند. همان طور که شکر فروش، حال مگسی را که از شدت اشتیاق به خاطر رسیدن به شهد شیرین چون شکر، دست بر سر میزند، درک نمیکند و با سر آستینش او را از شکر دور میکند، معشوق هم اشتیاق عاشق را درک نمیکند و او را از خود دور میاکند. شایسته است و سزاوار است که سعدی، معشوق تو را ار خود دور کند، چرا که در مقابل معشوق، همانند مگس در مقابل شکر هستی! (تواضع)

بهمن صباغ زاده در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:

آب رخ گل به ریخت لالهٔ رخسار تو
درستش بریخت است

شایگان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۶:

با درود و سپاس فراوان از زحمات ارزنده شما در پاسداشت شعر پارسی، به نظرم در بیت سوم به جای ” زتار” ، کلمه ” زنّار ” صحیح است.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:

پیوند به وبگاه بیرونی
محسن نامجو چند بیتی از این غزل را خوانده و به راستی خوب خوانده است.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:

وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری
زمانی کمند زلفت مرا میکشد(میکشاند)،دیگر زمان کمان ابرویت مرا میکشد(به کشتن میدهد)
در اینجا سعدی صنعت جناس را بکار گرفته و آن هم جناس ناقص.جناس ناقص آن باشد که دو واژه(دو رکن جناس) در نوشتن یکسان و در حرکت تفاوت داشته باشند:
مانند میکشد در نیم بیت دوم

اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:

سلام دوستان
بیایی و تامل صحیح هستن اگه نیک به معنای بیت و منظور حضرت سعدی بنگرید متوجه میشوید
و به نظرم با تندی استاد شجریان رو نقد کردن درست نیست ایشان خسرو اواز ایران هستن و بر کسی خدماتشان ب فرهنگ و ادب این مرز و بوم پوشیده نیست،کما اانکه تو کنسرتشون ب نظر بنده هم میگن تحمل ک ب احتمال زیاد اشتباهزبانی بود یعنی تو کنسرت زنده اومد دیگه نمیشد تصحیحش کنه و یه جایی دیگه تو یکی از کنسرت هاشون این بیت رو هم اشتباه خوندن ولی چون تو اون موقع جا برا تکرارش بود تصحیحش کرد ایشون گفتن،نه مرا طاقت قربت نه تورا خاطر غربت دل نهادم ب صبوری ک جز این چاره ندانم ولی بلافاصله تصحیح کرد ب این صورت، نه مرا طاقت غربت نه تورا خاطر قربت.....پس یادمون باشه استا کارشناس شعر نباشن از یک کارشناس هم کمتر نیست،یادمون باشه خیلی از نسخ این بیت حافظ رو اینجوری مینوشتن ولی استاد با فهم بالاشون تصحیح کرد،بیت حافظ؛کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز.....ولی استاد گفتن ک کشتی نشسته گان صحیحه چون کشتی شکسته شده باد موافق و مخالف براش فرقی نداره بلکه کشتی نشسته باد موافق میتونه از نشستن در گل نجاتش بده
با سپاس از شما و ارزوی طول عمر برای حضرت استاد 

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرد قفا
اگر پیر شوم و خمیده قامت چون چنگ
و پوستم کنده شود چون دف در این راه سخت
دست از تو برنخواهم داشت.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

لیکن اگر دور وصالی بود
صلح فراموش کند ماجرا
کند=کناد=خواهد کرد
صلح فراموش ساز ماجرا خواهد بود/فاعل
سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرد قفا
چون چنگ خمیده سر نتوانم بلند کرد ولو چون دف پوستم بر اثر ضرب خوردن ها کنده شود.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

لیکن اگر دور وصالی بود
صلح فراموش کند ماجرا
کند=کناد=خواهد کرد
صلح فراموش ساز ماجرا خواهد بود/فاعل
سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرد قفا
چون چنگ خمیده سر نتوانم بلند کرد ولو چون دف پوستم بر اثر ضرب خوردن ها کنده شود.
از جوانی تا پیری و مرگ با همه نامهربانی ها از تو دل نمیکنم
دف:ساز چنبری(دایره ای) با پوست نازک.با انگشت و کف دست نواخته میشود.
چنگ:در لغت به معنی خمیدگی است.ساز سیمی خمیده با چند هزار سال پیشینه که گفته میشود رامتین آن را ساخته است.
قصه دردم همه عالم گرفت
در که نگیرد نفس آشنا
داستان درد عاشقی من جهانگیر شده مگر میشود سخن آشنای عشق و عاشقی باشد و در کسی اثر نکند

منتقد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

سلام
پاسخ به آقای ثاقب که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛
بزرگوار!
شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!
با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا

منتقد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

سلام
پاسخ به خانم الهه که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛
بزرگوار!
شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!
با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا

آتنا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

با عرض سلام .
در مصراع (صلح فراموش کند ماجرا ) ایا صلح در نقش فاعله؟ میشه بیت رو معنی کنید؟
(سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرد قفا )
این بیت ب چه معنیه ؟
در مصراع (روز دگر میشنوم برملا) معشوق حرف های عاشقانه سعدی رو برملا میکنه؟
و مصراع (در که نگیرد نفس آشنا) یعنی چی؟
ممنون میشم جواب سوالهامو از دوستان بگیرم

محمد عسگری در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن:

ببخشید اصلاح می کنم
به نامردی مکن پستم بگیر ای آسمان دستم
که من تا بوده و هستم غلام شاه مردانم

محمد عسگری در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن:

شاه بیت این غزل جا افتاده لطفا اضافه کنید
به نامردی مکن پستم بگیر ای آسمان دستم
که من تا بودن و هستم غلام شاه مردانم

علی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - در نعت خلفای راشدین:

با درود چون کلمه خلیفه در شعر اومده باید توضیح داده بشه
خلیفه یعنی جایگزین که خود دو نوع است
الهی : یعنی ان جایگزینی که به امر الهی انتخاب شود که این مطلبی عقلی و درست است در قرآن کریم داریم { و قال موسی لاخیه هارون اخلاقی ...} لذا صحیح نیست بگوییم پیامبر برای امتش خلیفه تعیین نکرده در حالیکه حضرت موسی علیه السلام برای یک ماه خلیفه تعیین نمود
مردمی بله با این نگاه ان سه خلیفه اند اما نه خلیفه الهی چون بز مبنای اهل سنت هم حدیثی ندارند که پیامبر آنها را خلیفه دانسته باشند
والسلام علی من الطبع الهدی

رضا زندمنفرد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

در بیت نخست، چنین می نماید که تنها عشق را به عالم خیال، عالم الست، عالم ذر یا عالم بی صورت راه است چرا که از جنس همان عالم است. لذا اگر طفیل عشق باشی، به یمن دعوت عشق به آن عالم روحانی تو نیز می توانی همراه عشق به آنجا راه پیدا کنی و سفر زندگی خاکی تو، اینگونه معنا پیدا کند. (طفیل کسی است که خود به جایی دعوت نمی شود و به واسطه کس دیگری اذن ورود پیدا می کند.)
به گونه ای رمز آلود این بیت نخستین اشاراتی به ماجرای خلقت انسان نیز دارد که مورد اعتراض فرشتگان قرار گرفت و مولوی می گوید در پشت پرده ی آن مجلس پیرانی نیز بودند که به اعتراض فرشتگان لبخند می زدند و می گفتند اینان هنوز از راز خلقت انسان بی خبرند.
در دیگر ابیات نیز،حافظ رندانه می کوشد پیرامون این سخن نکاتی را بیان کند.
در بیت دوم تقابل و تضاد خواجه و بنده و در دیگر ابیات لغات متضاد هم به لحاظ لفظ و معنا، چون نخوری و بخوری و صباح و مسا و ... همه دال بر جمیع اضداد بودن دنیاست و انسان است که خود خلاصه ی دنیاست چرا که انسان هم جمیع اضداد است و خوی حیوانی دارد و خوی ملکی نیز در او است و تنها موجودی چون او می تواند به اختیار "ارادتی بنماید تا سعادتی ببرد". درگر ابیات علاوه بر طرح کلی ماجرای خلقت، هرکدام دریایی از معانی است.

۱
۳۲۸۴
۳۲۸۵
۳۲۸۶
۳۲۸۷
۳۲۸۸
۵۶۲۳