khayatikamal@ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۹:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9359
خرسند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۸ - طیره شدن قاضی از سیلی درویش و سرزنش کردن صوفی قاضی را:
این ندانی که پِیِ من چه کَنی
مرتضی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران:
خیلی از اشعار استاد رو خوندم و هر بار بیشتر شیفته ی قلم ایشون م
شدم رو حش شاد و یادش گرامی
فرخ مردان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:
در بیت آخرحافظ با سر به زمین خورده یا "طرفه حریف" بر سر او افتاده؟
بهنام در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
حالا چرا مثل نون باشه و مثلا مثل ت نیاشه؟
اردشیر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با درود فراوان. دوستان در بیت یکی مانده به آخر مصرع دوم " که بخت راست فضیلت نه زور بازو را"
متوجه نشدم که چرا سعدی فضیلت را به بخت نسبت داده؟ مگر در بخت و اقبال که تابع شانس و احتمال شمرده میشود میتوان فضیلتی جست؟
یا شاید مخلص معنی بخت را در اینجا درست متوجه نشدم؟
مچتبی مینوی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴:
در مصراع
خلق همه یکسره نهال خدایند
کلمه یکسره به اشتباه یسکره درج شده است.
محسن مهدوی ثابت در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:
آقای رئوفی درست گفته اند ولی باید چنین مینوشتند "تو را ظاهر چه نار آمد" یعنی از ظاهر تو چه آتشی بلند میشه ...
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
احمد آذرکمان گرامی
از quotation ی که از تایوت چینگ آوردید لذت بردم. چقدر نزدیک به این مفهوم در بخش 149 دفتر اول مثنوی به چشم می خورد :
آینهٔ هستی چه باشد نیستی
نیستی بر گر تو ابله نیستی
هستی اندر نیستی بتوان نمود
مالداران بر فقیر آرند جود
برای پر شدن نخست باید خالی بود!
خلا => ملا
می گویند بزرگترین درسی که شمس به مولانا داد همین درس خالی شدن بود، از آن همه معارف و علوم که هر آدمی را دچار توهم پری و تُخَمه شدن و محروم از یادگیری جهانی می کند که هر لحظه نو می شود!
این صمد هم چیزی شبیه ملاء است، نیروی سیالی که بر همه چیز و همه کس در همه مکان ها و زمان ها احاطه و اشراف دارد! حتی بر نی توپر!
هیچ چیز از بی نهایت بی شکی
چون نمی ماند کجا ماند یکی؟
Kiyarash در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
ای بابا گند زدید وسط حالمون خواستیم دوتا تفسیر از ابیات مشکلشو بخونیم
همش شد دعوا خونگی جمع کنید خودتونو از شعر فقط تعسب گرفتن از شاعرشو یاد گرفتید؟
حد اقل حرف نزنید که دوتا ادم با خرد روشون بشه بیان برا ما که چیزی از این اشعار نمیدونیم تفسیری بدن
ندا سروری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
ممنون بابت فایل صوتی، کل این فایلهارو کجا میتونم دانلود کنم؟
... در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۳ - صفت قتل حسینبن علی علیهالسّلام به اشارهٔ یزید علیه اللعنة:
شاید بشه این قسمت و قسمت بعدی از حدیقه حکیم سنایی رو از ناشناخته ترین و البته مختصرترین مقاتل حسین در قالب شعر دونست.
سنایی در قسمت های قبلی و بعدی این باب به شخصیت های مهم اسلام مثل خلفای راشدین و ابوحنیفه و شافعی هم اشاره میکنه. جالب اینکه سنایی یادی از مالک بن انس و احمد بن حنبل نمیکنه.
البته سنایی در همین باب و در قسمتی تحت عنوان فی مذمة اهل التعصب و... به شدت به تعصب فرقه ای اعتراض می کنه و میگه بوحنیفه و شافعی هر دو حق هستند و نفس خبیث انسان متعصب هست که باطله:
گر ترا بوحنیفه دیو نمود / او سوی دین به جز فرشته نبود
شافعی گر بر تو بولهبست / سوی من امین حق نسبست
هر دو حقند باطل از من و توست / باطل از خبث این دل من و تست
با احترام.
جنگل جاری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
حیرتی دارد دلم زین واعظان خیره رو
کانچه بر منبر همی گویند کمتر میکنند ( بیت 2)
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کین همه ناز از غلام ترک (اسیر) میکنند ( بیت 5)
بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بی نیازی خاک بر سر میکنند (بیت 8)
خانه خالی کن ز بت تا منزل جانان شود
کین هوسناکان دل و جان جای دیگر میکنند (بیت 10)
آسمند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
سلام٬ در مورد اختلاف نسخه ها دقت کنید (بشنو از نی یا بشنو این نی وغیره) که دانشمندان عالیمقام و گرانمایه در مورد سالها تحقیق کرده اند و مقارن ترین به صحیح را انتخاب کرده اند. ما و شما با فکر و کوتاه و عجولانه نباید مردم را به تشویش بیندازیم و گفتار الهامی مولانا را به ذوق خود زیر و رو بکنیم. لظفا در هر موردی که فکر میکنید نسخه دست داشته شما شاید اشتباه داشته باشد به نسخه های معتبر تصحیح شده توسط عالمان ادبیات دری و تصوف مراچعه بکنید.
دچارانه در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۱:
سعدی شعری با همین قافیه دارد و در آنجا از ضرب المثل بیت چهارم این شعر به گونه ای دیگر استفاده می کند:
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
گر از اندیشه تو گل گذرد گل باشی
ور بلبل بیقرار، بلبل باشی
تو جزئی وحق کل است ،اگر روزی چند
اندیشه کل پیشه کنی ، کل باشی
ظاهرا به نظر می رسد تناقضی میان این دو بیت و بیت :
کسی راه معروف کرخی بجست
که بنهاد معروفی از سر نخست
وجود دارد. اولی می گوید اگر چیزی را طلب کنی همان می شوی، دومی می گوید اگر چیزی را رها کنی بدان دست می یابی!
ولی چنین نیست، هر دو گویای این حقیقت اند که اگر سوداهای جزیی مانند سودای گل، سودای بلبل و سودای شهرت و ثروت و قدرت را رها کنی و تنها در جستجوی حقیقت کل باشی و سودای کل در سر بپرورانی به همان کل دست می یابی که همه مطلوب ها را در درون خود یکجا دارد!
اگر هم دست نیابی همین که خواهان مرتبه بالاتری هستی قدر و اندازه تو بالاتر است.
داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان بلند
کسرا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:
غزل فوق العاده زیباییست
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
دوست جان ها
درود
میگویند روزی کسی نامه ای برای اینشتاین به این آدرس فرستاد :
جهان، اینشتاین!
پستچی هم از آنجا که می دانست جهان تنها یک اینشتاین به خود دیده است آنرا صاف به در منزل او برد.
اینشتاین پس از دیدن آدرس گیرنده با شعف کودکانه ای نزد همسرش رفت و گفت ببین این پستچی ها چقدر باهوش اند که با این آدرس ناقص مرا پیدا کرده اند!
کسی راه معروف کرخی بجست
که بنهاد معروفی از سر نخست
کسانی که به شهرت به معنای واقعی کلمه رسیده اند اصلا ایده ای راجع به شهرت نداشته اند.اینشتاین اصلا نمی دانست چقدر مشهور است. اساسا به نظر می رسید این شهرت یا داشتن و نداشتن آن هیچ بخشی از ذهن او را اشغال نکرده بود!
چه بسا قدرت و ثروت نیز چونان شهرت باشند!
وقتی خودت را برایشان بگیری و به آنها دهن کجی کنی که من اصلا نیازی به شما ندارم، تازه به دست و پایت میفتند که نه تو را به خدا، بیا ما را بگیر!
راستی آدمی که تشنه قدرت نیست قدرتمند است،
و هم او که زبونانه به دنبال ثروت نمی دود ثروتمند!
بهزاد پاکروح در ۸ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:
نشانه گذاری (punctuation) نادرست می تواند معنی نوشته را عوض کند. نمونه آن در متن این شعر رخ داده است.
در این جا ویرگول (کاما) که پس از "گردد" گذاشته شده معنی را برعکس کرده است و یا باید آن را حذف کرد یا آن را به بعد از واژه ی "دجله" منتقل کرد.
"دجله، گردد خشک رودی" (چنان که باید نوشته می شد) یعنی دجله به رودی خشک تبدیل می شود
و "دجله گردد، خشک رودی" (چنان که در زمان نگارش این متن مشاهده شده است) یعنی رودی خشک به دجله تبدیل می شود (که در این جا منظور شاعر نبوده است.)
فرگل در ۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد: