hadi در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۲:
به به چه مستی، عجب حال و هوایی خوش به سعادت عارفان. خدایا ظرفیتمون زیاد کن
khayatikamal@ در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9106
کوروش در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳:
با عرض سلام و احترام خدمت همه عزیزان، به نظر بنده حقیر در مصرع زیر اشتباه تایپی، وجود دارد:
کز صفا دری شوی تو شاهوار
شاید اینگونه باشد: کز صفای در شوی تو شاهوار
ممنون میشم که بزرگواران و دوستان گنجور، در این مورد پاسخ دهند.
موید و پیروز باشید.
کوروش
محمد باقر عطاری در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:
در بیت آخر «لب معشوق» درست به نظر می رسد. نخست این که در بیشترنسخه ها «معشوق» آمده است. دو دیگر این که وزن شعر با معشوق جاافتاده تر است. سوم این که «لب ساقی» ممکن است شایسته ی بوسیدن نباشد مگر این که ساقی در سن و سال خاصی و از جنس خاصی باشد.
احمد در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
بوی خوش ربیع بر ایشان محرم است
با توجه به اینکه در روزگار سعدی اکثریت ایرانیان سنی مذهب بوده اند و ماه محرم به عنوان ماه عزا در آندوره وجود نداشته است پس منظور استاد سخن از محرم به معنای ماه عزا نیست بلکه با توجه به اینکه محرم یکی از چهار ماه حرام میباشد سعدی از آن به عنوان حرام بودن استفاده کرده .
مهرداد پارسا در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:
ای صاحب فتوی، ز تو پُرکارتریم
با این همه مستی، از تو هُشیارتریم
تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان،
انصاف بده: کدام خونخوارتریم؟
خیام
nabavar در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
خدا { قافیه } درین بیت و بیت آخر:
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
تکرار شده که در غزل معمول نیست
behrouz ghanbari در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۶:
علی در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
شنیدنی بود
سپاس از دوست عزیز جناب هفت
منصور قربانی در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
دراین غزل شاعر باین امراشاره دارد که در بزم عرفان که مستی از می معرفت حاصل میشود القاب وعناوین که ظاهری هستند بکنار میرود وهمه به امر محبوب برسرکاری هستند.
روفیا در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:
فارغ از اینکه این رباعی از خیام است یا نه به معنای این بیت از حافظ نزدیک است :
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
روفیا در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذری نیست که دامی ز بلا نیست
به کار بردن واژه افتادن از سوی حافظ برایم جالب بود.انگلیسی ها هم همین واژه افتادن را برای عاشق شدن به کار می برند:
To fall in love
!
گویی عشق دامی است که آدمی در آن می افتد!
سجاد شعبانی راد در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
با سلام.
توضیحاتی که جناب خلخالی راجع به بیت آخر دادند، توضیحات درستیست.
شاعر در مقام شگفتی از عاشقیِ مدام و همیشگی خود که از عنفوان جوانی تا روزهای پیری همراهش بوده، یاد میکند؛ و اینکه چطور با وجود پیری، همچنان عاشق است!
و میپرسد: مگر در زمان کودکی به همراه «شیر مادر»، عاشقی را هم به او خوراندهاند که در پوست و استخوان او جاری و عجین شده و هیچگونه «تغییری» در این حال عاشقی او ایجاد نشده و تا هنگام مرگ از او جدا نمیشود!
حمید در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹:
ز دنیا روی زی دین کردم ایراک
مرا بیدین جهان چه بود و زندان
برون کردهاست از ایران دیو دین را
ز بیدینی چنین ویران شد ایران
مرا، پورا، ز دین ملکی است در دل
که آن هرگز نخواهد گشت ویران
این دو بیت بع آدمی می آموزد که دین وایمان نه تنها سربار انسان نیستند بلکه نشان دهنده ی آزادی انسان از بند پوچی وبی ارزشی میباشند
ومایه دلگرمی وجاودانگی بشر هستند.
علی در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه در فتنهٔ باب علیهاللعنه و العذاب:
"گه به زلفشان درآویزم چوکرکس با غراب" درست آن چنین است:
"گه به زلفانش ...".
همیرضا در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
بیت 1 تا 3 حکایت خاطرهمانندی است: شباهنگام خانه تنها نشسته بودم و در افکار خودم غوطهور بودم و چشم به در بودم به این امید که صبح آن که در آرزویش هستم (مأمول) در حالی که مست است و دستش را با خون هشیاران (!= مست) حنا بسته (خضاب کرده) و چشم مستش را با سرمهٔ سحر و جادو آرایش کرده (به جادویی مکحول => کحل یعنی سرمه) بیاید و در خانه را بزند.
بیت 4: عذول: عیبجو و سرزنشگر
بیت 5: متصور به فتح واو باید خوانده شود (تصور شده) - یکی از شاهدهای لغتنامه روی متصوَّر همین بیت است (در خوانش ت با کسره خوانده شده که اشتباه به ظن راوی قابل اغماضی باید باشد و درستش به فتح تا است).
بیت 7: در کتاب بدین شیرین سخن گفتن (گزیدهٔ غزلهای سعدی به انتخاب و توضیح غلامحسین یوسفی و محمدجعفر یاحقی) «درویش ِ پادشه» خوانده شده این ترکیب و آن را پارادوکس نما دانسته منتها معنای کامل بیت را با این ترکیب نیاورده. در چاپ تصحیح فروغی به وضوح بین این دو کلمه ویرگول گذاشته که معنای معقولی به دست میآید (احتمالا با توجه به بیت 5 و 6 که گفته انقدر ذهنم از تو و عشق تو پر شده که جا برای معقولات نمانده) که این که در خانهٔ درویشی مثل من را پادشاه (عشق با توجه بیت قبل یا معشوق با توجه مصرع اول) نزول کرده و فرود آمده نه تنها جای شکایت ندارد که جای سپاسگزاری دارد.
بیت 8: سماط = سفره ، منظور = معشوق، مأکول = خوردنی => در آن سفرهای که میزبانش معشوق باشد فقط آدم شکم پرست حواسش به خوراکی است.
بیت 9: ضربهٔ شمشیر از دست تو چنان برای من دلنشین و خواستنی است که نواختن موسیقی (ضرب اصول)
بیت 11: در کتاب سابق الذکر «چه خوش بود» آورده. مشغول اینجا به نظر میرسد معنی متضادش را میدهد یعنی از هر که در جهان آزاد!
نادر.. در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۸:
به جز شور توام در سر نباشد..
omid در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
هادی در ۸ سال قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
خواندن این ابیات بدون یادآوری صدای آسمانی استاد شجریان برام متصور نیست. بدون شک ایشون تا روزی که حافظ هست، زنده ست.
آهنگ وفا رو شاید دویست بار گوش کردم و هنوز مثل روز اول برام جذابه. اثر هنری عمیق و اصیل هرگز کهنه نمبشه.
nabavar در ۸ سال قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳: