گنجور

حاشیه‌ها

عزیز آلی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰:

احتمالاً «نشئۀ حب» درست است.

 

سهیل قاسمی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

@رنگارنگ بله چشم. فکر می کردم (نه بفرمان) را فقط خودم اینطور برداشت کرده ام ذوق کردم و نوشتم!

 

امیر نوروزی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

این رباعی خیلی ایراد داره
با اجازه تون متن صحیح رو میزارم
ای هرکه بخورد شربت از مشرب ما
مستی گردد که روز بیند شب ما
ای هرکه گریخت از در مذهب ما
گوشش بکشد فراخ تا مذهب ما
ضمناً شماره این رباعی در کتاب من 28 هست

 

سعید در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:

به نظر میرسه مصرع اول بیت هفتم اگر این طور نوشته بشه وزن شعر درست میشه
در بحر غم تو غرقه گشتم

 

چیمان در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در توصیف کابل و مدح نواب ظفرخان:

جاااانم چه لطیف و دلنشین سروده
آدم دلش تا کابل جان پر میکشه.
حساب مه‌جبینان لب بامش که میداند
دو صد خورشید رو افتاده در هر پای دیوارش
از این بیت جناب خالد حسینی در نامگذاری کتاب زیبای دو صد خورشید رو یا به ترجمه انگلیسیش هزار خورشید تابان، استفاده کرده

 

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۱۶:

7533

 

سیمانیان در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:

بی آخر :
یعنی ما(عرفا) یک ماه درونمان داریم که از روشنایی آن ماه بدبختی بزرگ تبدیل به خوشبختی بزرگ شده است.

 

زهرا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

این شعر با صدای احمد ظاهر در مقایسه با آهنگ عالی با صدای مختاباد شوخی سبکی بیش نیست. @نجیب

 

جواد در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » سوگندنامه:

رضا جان دقیقاً درست فرمودید
به نظر بنده هم امساک درسته و مسواک اشتباه تایپی هست

 

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

ختا=ناحیه ای در ترکستان چین با زنان جشم بادامی
یغما= نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد.(از فرهنگ جهانگیری )
نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله خوان مشهور شده اند نزد شعرا: بت یغمایی . بتان یغما. خوبان یغما.

 

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

برآرند فریاد عشق از ختا
گر این شوخ چشمان به یغما روند
این جشم بادامی های لوند اگر رهسپار ختا شوند چه دلها غارت کنند و چه فریادها بلند شود
تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست

 

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

برآرند فریاد عشق از ختا
گر این شوخ چشمان به یغما روند
ختا=ناحیه ای در ترکستان چین با زنان جشم بادامی
یغما= نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد.(از فرهنگ جهانگیری )
نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله خوان مشهور شده اند نزد شعرا: بت یغمایی . بتان یغما. خوبان یغما. (یادداشت مؤلف ) : مشرق وی ناحیت تغزغز و جنوب وی رود خولندغون است که اندر رود کپی افتد و مغرب وی حدود خلخ است . و این ناحیتی است که در وی کشت و برز نیست مگر اندک و از وی مویهای بسیار خیزد و اندر او صیدهای بسیار است و خواسته های ایشان اسب است و گوسپند و اندر او دههاست اندکی ، چون برتوج و خیر مکی . و کاشغر برسرحد است میان یغما و تبت و خرخیز و چین و کوه اغراج ارت اندر میان ناحیت یغما برود. (از حدودالعالم ).
این جشم بادامی های لوند اگر رهسپار ختا شوند چه دلها غارت کنند و چه فریادها بلند شود
تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست

 

مشتبا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:

دوستان سلام.
اول اینکه فردوسی هیچ جای شاهنامه از ایرانیان به عنوان عجم یاد نکرده .
دوم اینکه قدیمی ترین و اصیل ترین شاهنامه چاپ فلورانس هست سال 613.
اون دو بیت معروف در نسخه های اصل کمتر دیده شده و به نوعی یه جور بیت های عوامانه هستش که همه شنیدن ولی نمیشه بهشون استناد کرد وقتی در اکثر نسخه های معتبر وجود ندارن ولی در این دوران اخیر به شدت پر رنگ شده

 

مهناز ، س در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

بامداد خان
گویا شما مانای ردالقافیه را اشتباه متوجه شدید
اگر قافیه ی مصراع اول فقط یکبار در آخر بیت دیگر تکرار شود آنرا ردالقافیه گویند ، در غزل معمول آنست که این عمل یکبار انجام شود ، درین غزل ، کلمه ی ” بر افروخته “ سه بار تکرار شده ، و معمول نیست.
مانا باشید

 

بامداد در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

در پاسخ خانم مرسده باید عرض شود که حضرت حافظ از صنعت ردالقافیه استفاده نموده اند و شاعر آنجا که می خواهد توانش را به رخ بکشد از این صنعت استفاده می کند

 

طاراد در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

دقیقن چهار روزه از معشوقم جدا شدمـ... از دور نگاش میکنم و باخوندن این ابیات اشک میریزم...چرا بی وفا بود؟

 

رنگارنگ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

و گجنوریان دست کم در این حد حافظ را می شناسند.
و البته داستان کمر زر کش معشوق ، حکایتی است که هر کس از پس گفتن آن بر نمی آتید، مگر پیک خلوت راز که راوی حدیث عشق است.

 

رنگارنگ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

جناب قاسمی
شما تنها بخوانید با همه مکث های نا مناسب و .....
باقی توضیح واضحات است و گنجورایان دست کم در این حد فارسی و حأظ می شناسند

 

رنگارنگ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

ابراهیم،
" راستی نفرمودی که آن سخنرانی در خسوس تاثییر تغییراتت تعرفه یک واحد در صورت حساب های مالی!! داشتی به کجا رسید، و من از این که مرا به بازی نگرفتی حیرت کردم"
" که از سال 47 تا 56 در انستیتوی حساب داری انگلیس و ویلز بسر رفته است"
" که تنها با ام ای تی برابر است"
و آن روز سال 45 که دانشجو بودم با فروغ فرخ زاد"
" این است که نبوغش را در راه کشف حقیقت وجود انسان ( عرفان) و رابطه اش رآ با جهان هستی به کار زده است."
" روح انسانی از جنس نور است!!!و با سرعت نور و بسیار بیش از آن پهنه گیتی را هم چون سایر موجودات هوشمند در می نوردد و به قلب خورشید ها می زند"
و الباقی خود دانید.

 

مهناز ، س در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

غافل گرامی
چون نگاشتن شرح و تفسیر بر این غزل از حوصله من بیرون است ، “از شرح جلالی بر حافظ“ رونوشتی برایت می آورم
(1) ( خطاب به خالق) در زمانی پیش از ابتدای زمان ، فروغ زیباییِ کمالِ ذاتِ تو ، برای شناسایی خود به جلوه گری و خود نمایی اراده کرد. در مرحله نخست تجلی ذاتی یافت و در مرحله دوم از عشق وجود غیبی به وجود عینی در آمد و به یکباره آتش عشق در تمام ذرات هستی زده شد .
(2) پرتو حسن برای شناسایی به جلوه گری پرداخت و در نتیجه عشق بوجد آمد و چون مشاهده کرد که آتش این جلوه حسن در ملایک بک شایسته تحمل بار امانت عشق نبودند در نمی گیرد مشیت غیرت او براین قرار گرفت که آتش عشق ، سراپای وجود آدم را فرا گیرد .
(3) اول ما خلق الله یعنی عقل که واجد سه صفت بود ( اول شناخت حق تعالی به کمک حسن جمال، دوم شناخت خود به کمک عشق ، سوم شناخت غم ( آنچه که نبود پس ببود ) چنین اراده کرد که از چراغ عشق و به کمک آن برای شناخت خود کسب روشنایی کرده در نتیجه شناخت خالق خود شریک شود. اما نامحرم تلقی شدو آذرخش غیرت ، مسیر عقل را در جهان بر هم زد واز ان پس مسیر سیر معرفت در جهان در مسیر عشق قرار گرفت.
(4) عقل مدعی اراده کرد ه بود که در کارگاه آفرینش نخست به تماشای اسرار خلقت مشغول شود و سپس شخصیتی در برابر خالق یکتا در خود بیافریندکه دست غیب غیرت الهی بیرون آمده و بر سینة نامحرم زد.
(5) ملائک ( دیگران ) همگی راه آسان عیش و آسودگی خیال را در پیش گرفتند و زیر بار سنگین امانت عشق نرفتند و این دل غمدیده ما ( آدمیان ) بود که آن را پذیرا شده و با غم عشق همدم شد.
(6) روح آسمانی ( ما ) آرزوی رسیدن به نقطه عمیق جاذبه حسن تو داشت . بدین سبب و برای اینکه به عمق چاه زنخدان حسن و جمال تو برسد متوسل به ریسمان زلف خم اندر خم تو ( یعنی راه عشق و عرفان ) شد. (7) حافظ زمانی موفق به سرودن غزلهای عرفانی خود که به منزله طرب نامه عشق تست ، شد ، که پشت پا به آسودگی خیال زده غم عشق تو را به جان خریداری کرد.
شرح ابیات غزل (152)
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم
*
از آنجایی که این غزل یکی از شاهکارهای عرفانی حافظ عارف شیرین کلام است ، به همین دلیل مفاد ابیات این غزل را از صورت تحت اللفظی خارج ساخته و به نحوی که در ملاحظه شد در قالب جملاتی گنجانیده شد که حتی الامکان مقصود و منظور شاعر را شامل باشد.
در بین عرفا موضوع ( عقل و (عشق ) و (نصیبه ازل) و(جمال)که در این غز ل هم صحبت به میان آمده است ارکان اربعه کرسی معرفت به حساب می آید و مشایخ صوفیه هر کدام درباره شناخت این عوامل و تعریف آنها چه بسیار داد سخن داده و از خود مضامین و تعاریف به جای گذاشته اند که حتّی ذکر مختصر آنها هم سبب تطویل کلام خواهد شد. لیکن در شرح این غزل عر فانی جای آن دارد که هر چند به طور اختصار ، درباره ریشه اختلاف زاهد متشرّع و عارف ربانی سخن گفته شود.
پس از ظهور اسلام ودر خلال شش قرن اولیه که حکومت اسلامی در دست خلفا یعنی اولو الامر قرار داشت ضوابط شریعت بوسیله فقها و اولوالامر زمان با اتکا به احادیث و سیره رسول اکرم ( ص) و خلفای اربعه و استنباط از قرآن مجید شکل گرفت و به صورت دستور العمل صادر و هر فرد مسلمان موظف به اجرای بدون چون و چرای آنها شد . آنانکه سر تسلیم در برابر قوانین وضوابط شریعت فرود می آوردند ، یعنی اکثریت مردم ،چه از روی ایمان و تقلید و یا به خاطر گذرانیدنِ روزگار بر حسب رویه اکثریت ، مؤمنان باطنی ویا سیاهی لشکری بودند که زبان چون و چرا نداشته و بیرون نهاده گام از جاده شریعت را ذنب لا یغفر و یا خلاف مصالح زندگانی خود دانسته و کلاً مقلد صرف فقیهان اعلم بودند . اما در میان مسلمین ، گاهگاه افراد باهوش و متفکری پیدا می شدند که راه اصلی را از راه فرعی تمیز داده و به حکمت دین مبین اسلام و محکمات ومتشابهات قرآن مجید وارد و برای خود در درجه اول کوشش در امر توحید و شناخت خالق متعال رادر صدر فریضه های دینی می دانستند . به این معنی که صِرِف اینکه خدایی هست اکتفا نکرده و وظیفه خود می دانستند که برای شناخت هر چه بهتر خالق متعال و بالابردن سطح معرفت خود تا آنجا که می توانند بکوشند.
راه ایندسته از افراد عارف همگی یکسان نبوده و عده یی را می توان زیر نام ِعارفِ عابد و عده یی دیگر را زیرا نام عارف عاشق دسته بندی کرد. آنها که عارف عابد بودند پیروی از دستورات شریعت را در هر حال بر خود فرض می دانستند و هر چه در جه معرفت آنها فزونی می گرفت ضابطة شریعت ، زبان گفتار آنها را کمتر به سخن باز می کرد و محتاطانه تر به گفتار وا می داشت اما آنها که عارف عاشق بودند در مسیر طریقت آنچه را که در می یافتند از بازگو کردن و افشای آن اِبا و پروایی نداشتند واین امر احتیاط و عدم احتیاط چه در زمان حیات آنها و چه درنوشته ها و گفته های آنها تنها عامل تشخیص آنها از هم است . باید دانست فاصله سطح معرفت و بینش در بین این اقلیت عارف چه عابد یا عاشق ، با اکثریت متشرّع زیاد است و آنچه که سبب می شود افرادی مسلمان به طرف عرفان گرایش حاصل کنند ضریب هوشی بالای آمنها ست که هرگز این افراد را به صورت مقلد و متعبد در نمی آورد .
حافظ شیرین کلام و عارف خوشنام از دسته عارفان عاشق وبد او متعبد نبود و هر چند از نتیجه افکار و عقاید دیگران بهر ه مند می شد. اما هرگز پا به جاده تقلید و مریدی هیچ فقیه و مرادی نگذاشت و هیچ شاعر دیگری در تاریخ ادبیات زبان فارسی چون او سراغ نداریم که برعقاید حقه خویش چون او پای استقامت فشرده و از معاصرین خود زیان دیده باشد.
مانا باشی

 

۱
۳۱۶۸
۳۱۶۹
۳۱۷۰
۳۱۷۱
۳۱۷۲
۵۰۵۳
sunny dark_mode