گنجور

حاشیه‌ها

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:

7608

آرش در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

خوده حافظ اگه بیاد تعابیر اساتید رو بخونه خندش میگیره، یکی میگه سَحر یکی سِحر.... ولی نکته مشترک همشون اینه که هیچکس نمیدونه منظور حافظ از سقیم چی بوده واقعا!

Nazanin در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:

@ امین
برای سهولت دریافت معنی این دو بیت باید بدن را با ضمه ب و فتحه دال ، بُدن ، خواند. ضمنا همچنانکه ولگرد اشاره کرده است ، درست تر آن است که بگوییم : در دست نخواهد به جز از باد بُدن . با رعایت این دو نکته دریافت معنی آسان میشود و آن عبارت از این است که : می میرم زیرا که در این جهان بیداد است و حاصل هر کس جز باد ( هیچ ) نیست. کسی باید از مرگ من شاد باشد که از مرگ بتواند رهایی یابد.
امیدوارم پاسخ شما را درست داده باشم .

ط.ه در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

کل شیء هالک الا وجه ه
بر عدم باشم نه بر موجود مست

حسین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

لوح سیمینش برکنار نهاد
به نظرم خیلی ضعیفه از لحاظ عروض و شعری
من خونده بودم "لوح سیمین به پیش دستش داد"

محمد علیشاهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پیرزنی که به ده کلاوه ریسمان خریدار یوسف شد:

مه تو و مه ریسمان ای پیرزن :
در گویش خراسانی "مه" بدون تلفظ "ه" چیزی شبیه به معنای عبارت محاوره ی امروزی : «بیا! بگیر» داردو هنوز در نواحی مورد استفاده است...شاید ازین معنی دور نباشد

باشد که نامی نرود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

مقصود حافظ از ابتدا تا انتهای این شعر گلگی از مریدی دارد که اسرار هویدا میسازد در تک تک بیت ها شوریده حالی حافظ ازین است که مریدی با هویدا سازی اسرار برای خود نامی سازد که به زعم حافظ آن نام جز باعث ضعف کوچکی انسان نیست و در بیت آخر نیز حافظ با وضوح کامل میفرماید که تویی که اینگونه طریقت می پیمایی غیر از رنجوری و اشک دیده و ناخوشنودی حافظ هیچ هنری نداشته ای ...

علیرضا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:

براستی که یکی از پر معنا ترین رباعی هایی هستش که خوندم. یه مدرسه درس نهفته هستش تو دل همین دو خط اگه به درستی بتونیم درکش کنیم.

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

گنجور :
برین گوه تا خور برآمد ز کوه
نیامد زبانش ز گفتن ستوه
صحیح :
برین گونه تا خور برآمد ز کوه
نیامد زبانش ز گفتن ستوه

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

این صفحه از گنجور را به اتفاق خواندم چند غلط فاحش راحاشیه نوشتم در همین یک صفحه انقدر اغلاط گوناگون درج شده که از خواندن بقیه صرف نظر کردم .

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

گنجور:
بخندید از گفت او زال زر
زمانی بجنبید ز اندیشه سر
صحیح:
بخندید از گفت او زال زر
زمانی بجنباند ز اندیشه سر

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

گنجور:
قبادی به جایی نشسته دژم
نه تخت و کلاه و نه گنج کهن
صحیح:
قبادی به جایی نشسته دژم
نه تخت و کلاه و نه گنج و درم

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

گنجور:
نبندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو نگیرم کمرگاه اوی
صحیح:
ببندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو بگیرم کمرگاه اوی

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

متن گنجور :
نبندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو نگیرم کمرگاه اوی
صحیح :
ببندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو بگیرم کمرگاه اوی

سید حسن در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

برام خنده داره که کسایی که سطح درک و شناختشون نسبت به آفرینش از سطح چهارپایان و مسائل حیوانی فراتر نرفته میخوان درک و شناخت افکار حافظ رو به ما یاد بدهند.
به قول خود حافظ: کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

abn در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:

منم با تور تایلند موافقم

نیکومنش در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

درود بیکران بر دوستان جان
-فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم
آن پیر صاحب نظرمرا فتوایی داده است که عهد ازلی بر آن استوار شده که به هنگام کامیابی از می محبوب می بایستی یاران هم کیش خویش را یاد کنی (یعنی یک تنه جام وجود را از می پر نکنم و از آن بهره ای به یاران برسانم )
2-چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
این اموخته های ظاهری من چون دلقی ریا کارانه بر روحم سنگینی می کند و در پی آنم که این لباس ریایی را چاک زنم و روحم را از عذاب این علم ظاهری نجات دهم
3-تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم
شاید در اینصورت که سال‌های زیادی است بر در میخانه عشق مقیم
شده ام نگارم نظری به من افکنده و جام وجودم را به جرعه ای از می هستی بخشش لبانش سیراب کند(رسیدن نفخه ای از محبوب به جان عاشق)
4-مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم
من سال‌های زیادی است که خدمتگذاری محبوب نهانی خویش را می‌کنم ولی محبوبم کامیابی را برای من روا نمی دارد ای نسیم پیام رسان سحری به هنگام بازگشت به سوی دوست این پیغام را به او برسان
5-بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم
که حتی اگر صد سال بعد بر سر خاک من گذرد کند و مرا یاد کند استخوان‌های پراکنده ام از شمیم جان افزایش رقص کنان زنده شده و به سویش به استقبال خواهند آمد
6-دلبر از ما به صد امید ستد اول دل
ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم
آن نگار جفا پیشه در ابتدا با دادن صد ها امید و ارزو دل از ما ستاند و بعد همه وعده ها را فراموش کرد و فقط جفا پیشه کرد پس ظاهرا اینطور بوده که نگار بخشنده سیرت، وفا دار به عهد می باشد و دروغین بوده این وعده وعیدها(عشق آسان نمود اول ولی...)
7-غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم
ای دل چون غنچه به خود پیچیده از جفای یار دلتنگ مباش چرا که به همت شب زنده داری و سحر خیزی انفاس محبوب به صبحگاهان فرا خواهد رسید و چون گل کامیاب خواهی شد
8-فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به به مداوای حکیم
واین را بدان که این اشفتگی و دل پریشی که تو داری به داروی حکیم مداوا نخواهد شد چرا که آن درد ،درد عشق است و مداوای دیگری دارد
9-گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
تو ای دل پر درد من سعی کن که به گوهر دانش و معرفت خود را روشن سازی چرا که مال و اندوخته طلا و نقره در قسمت دیگران است که باید زحمت زکاتش را هم بکشند
10-دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
در راه عشق دام های زیادی را ابلیسیان گسترانیده اند که عاشق به معشوق خویش نرسد مگر خداوند کریم یاری نماید که عاشق بتواند از شیاطین پیش افتاده وخلاصی یابد .
-حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم
حافظ اگر به ظاهرسرمایه دنیایی چون طلا و‌نقره نداری اتفاقا شاکر باش
و ‌بدان هیچ چیز برای تو بهتر از طبع هنری و لطافت سخن نیست .
سربه زیرو کامیاب

مشاهری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:

بیت چهارم در تصحیح محمد بقایی «نقش کین» آمده و به نظرم کین درست است. نقش چین را سنایی بسیار به کار برده اما در اینجا آن معنایی را که سنایی از چین در نظر دارد، نمی دهد.

سینا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

پروین بزرگترین شاعر جامعه شناس ایران هست.این را به جرئت می توان گفت.در هر حال نمیشود هر سخن یا نظمی که قبلا در فلان کتاب نوشته شده است بگوییم کس دیگری که بعدا آن را نوشته از فرد قبلی تقلید کرده.اگر این طور باشد باید گفت که حافظ و... این ها مقلد اند چون مضامین شعری آن ها از شعرای قبل مانند رودکی الهام گرفته شده است.به هر حال اگر پروین شاعری مقلد هم بوده باشد(تا حدی کم)این تقلید در دایره حدود باقی نمانده است و با هنر شعری والای پروین در آمیخته است.

علی رجبی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو:

همه کشور و کنج من ز آنِ تست
شکل صحیح
همه کشور و "گنج" من زانِ تست
.

۱
۳۱۳۱
۳۱۳۲
۳۱۳۳
۳۱۳۴
۳۱۳۵
۵۶۳۳